Monday, April 24, 2006

 

322. رهنمود به دو اثر فرهنگي - هنري و پژوهشي- فرهنگي- تاريخي



يادداشت ويراستار


آنچه در پي ِ يادداشت ِ امروز مي آيد، رهنمودهاي دوگانه اي است به دو اثر، يكي فرهنگي - هنري و ديگري پژوهشي - فرهنگي - تاريخي كه هردو در فراسوي ِ مرزهاي جغرافياي و سياسي ي ايران و در گستره ي بي مرز ِ فرهنگي ي ِ جهان شمول ِ آن پديدآورده شده و نمونه هاي والايي از رويكرد ِ دل آگاهان و روشنگران ِ فرهيخته ي ايراني (در هر جا كه باشند) به ارزشهاي ِ پايدار فرهنگ و هنر ِ ايراني در جهان پرآشوب و مغشوش كنوني است. بر همه ي ايرانيان است كه هنرمندان و انديشه ورزان ِ عرضه دارنده ي اين گونه اثرها را نيك بشناسند و ارج بگزارند و به ديگران بشناسانند و در همين راه فرخنده ي ايران شناسي و ايران دوستي گام بزنند. چُنين باد!


دوشنبه، چهارم ارديبهشت 1385


:چهره ي فردوسي در آغاز فيلم، در حالي كه مي خواند
"به نام خداوند ِ جان و خِرَد / كزين برتر انديشه برنگذرد."
هماميزي ي قلم و شمع و تابش ِ فروغ ِ قلم-شمع بر چهره ي شاعر
در طرح ِ اين تصوير، سخت چشم گيرست.



با سپاس از دوست فرهيخته دكتر نويد فاضل كه رهنمود به گزارش ِ پديدآمدن ِ اين اثر فرهنگي - هنري را به اين دفتر فرستاد.


تولّد ِ دوباره ي ِ رستم


فيلمي ويديويي به شيوه ي پويانمايي (انيمِيشِن) به مدّت ِ 50 دقيقه، از داستان ِ رستم و سهراب
متن ِ گفت و شنود ِ شادي الهي با سعيد قهّاري كارگردان فيلم، به گفتاورد از تارنماي بخش فارسي ي راديو بي. بي. سي. در برنامه اي به نام ِ روز هفتم، اجرا شده در تاريخ يكم ارديبهشت 1385 (بيست و يكم آوريل 2006).

شادي الهي:
تولّد ِ دوباره ي ِ رستم/
Rebirth of Rostam
اسم ِ انيميشن جديديه که داستان رستم و پهلوانی های اون رو به تصوير می کشه. سعيد قهّاری کارگردان و سازنده اين فيلم فوق ليسانس کامپيوتر داره و سالهاست که در بريتانيا زندگی می کنه.
قسمت هایی از فیلم انیمیشین تولد دوباره رستم ( سرعت بالا )
قسمت هایی از فیلم انیمیشین تولد دوباره رستم ( سرعت پایین )


سعيد اين فيلم رو به ياد پدرش استاد علی قهّاری مجسّمه ساز مشهور ايرانی ساخته که ۷ سال پيش در ايران درگذشت. سعيد که از بچگی از طريق شاهنامه خوانی مادرش با داستانهای اسطوره ای ايران آشنا بوده، هميشه نزديکی خاصی با اشعار فردوسی حس می کرده. و اتفاقا مادرش خانم مهين قهّاری در تدوين اين انيميشن نقش بزرگی داشتن. سعيد قهاری چند روز پيش اومد به استوديوی بی بی سی و کلی راجع به فيلم و هدفش از ساختن اون گپ زديم.


سعيد قهّاری: من وقتی به نسل ايرانی که خارج از ايران بزرگ شدن نگاه می کردم، جوون هايی رو می ديدم که حتّی نمی تونستن فارسی بخونن يا بنويسن؛ چه برسه كه بتونن کتاب های شاهنامه و مولوی رو بخونن و متوجه بشن. بنابراين بهترين حالتی که می تونستم اين فرهنگ رو به اين افراد نشون بدم، يک حالت تفريحی بود، مثلاً به صورت فيلم. من هميشه اعتقاد داشتم در فرهنگی که رستم ها و آرش ها رو داره، ما احتياجی به سوپرمَن و بَتمن
Superman and Batman
نداريم! قهرمانان فرهنگ ما بايد هميشه در يادمون بمونن و الگوهايی باشن برای همه ما.
شادي الهي :
سعيد جان، داستان رستم و سهراب رو کمابيش همه مي دونن. می خواستم بدونم تو منظورت از درست کردن اين فيلم ِ انيميشن که مقداری هم با داستان شاهنامه فرق داره، چيه؟
س. ق. : پيام اوّل اين فيلم خيلی مشخّصه. شناخت خدا و خود ِ انسان. من زمانی که در ايران بودم، ورزش رزمی می کردم و شعار ما اين بود که: "گر به خود آيی، به خدايی رسی، به خدا" ... کلمه ي ِ"خدا" در آخر اين جمله، خيلی جالبه که هم قسم به خدا می خوره و هم اين که ميگه به خودت بيا. اين موضوع هميشه توی فرهنگ ما بوده. وقتی آدم شروع کنه به شناختن خودش، شروع می کنه به شناخت خدا. پيام دوم هم عشق به خاک و وطنمونه. درسته که ممکنه ما کيلومترها از وطن خودمون فاصله داشته باشيم؛ اما عشق اون هميشه توی وجود ما هست و ما همه ريشه در خاکمون داريم. موسيقی اين فيلم رو يک جوان ايتاليايی درست کرده که تقريباً پنج نوع ميزان و حالت مختلف داره. حالت اهريمنی افراسياب و هومان، حال عشق و علاقه پدر و پسر و عشق و علاقه به وطن. کلاً در ساخت اين فيلم از آخرين متدهای روانشناسی استفاده شده. مثلاً در تدوين صحنه ها، رنگ ها و موسيقی. همه اينها طوری تنظيم شده که بتونه بيننده رو مجذوب خودش بکنه و پيغام ها رو بهتر برسونه.
ش. ا. : اتفاقاً يکی از صداهای اين فيلم ها، صدای سالومه، همکار خودمونه.
س. ق.: بله، سالومه صدای قشنگی داره و خيلی هم خوب صحبت کرده.
ش. ا. : با بقيّه اشخاصی که توی اين فيلم صحبت می کنن چطور آشنا شدی؟
س. ق.: اکثر افرادی که در اين فيلم صحبت کردن، دوستان و افراد خانواده خود من هستن و خيلی هم خوب صحبت کردن. وقتی تصميم به شروع اين فيلم گرفتم، سرمايه خيلی کمی داشتم. در زمان کار خيلی سعی می کردم اون رو به بهترين حالت ارائه بدم؛ ولی در عين حال کار بايد در حدّ بودجه ي ِ خودش می موند. با تمام اين حرف ها، خرج اين فيلم خيلی بيشتر از اونی شد که فکرمی کردم!
ش. ا. : چه قدر شد؟
س. ق.:
من تصميم داشتم اين فيلم رو به مدت ۲۵ دقيقه درست بکنم. اين انيميشن رو در يک استوديو در هند درست کردم که تکنولوژی خيلی خوبی دارن؛ اما قيمت اونها به اندازه ي ِ هاليوود نيست. اما بعداً ديدم ۲۵ دقيقه برای داستان کافی نيست و فيلم در نهايت با ۵۰ دقيقه انيميشن تموم شد. سرمايه و زمان اون هم سه برابر شد!
ش. ا. :
يک مقدار از صحنه ها و نقش های اين فيلم بگو و اينکه اونها رو از کجا الهام گرفتی؟
س. ق.:
من می خواستم فرهنگ خودمون رو با تاريخمون هماهنگ کنم. جوانان ما که در اين عصر زندگی می کنن، بايد بتونن رابطه ای بين خودشون و اين فرهنگ و تاريخ حس کنن. برای همين قصر پرسپوليس رو من از روی پرسپوليس واقعی طراحی کردم. البته شکل اون رو يک مقدار عوض کردم. مثلاً دژ ِ سپيد رو از روی ارگ ِ بم طرّاحی کردم که بتونه يک مقداری فرهنگ ما رو نشون بده. البته اين فيلم دقيقاً به همون فرمی که حکيم فردوسی نوشته ساخته نشده؛ چون کار بسيار سخت و پر هزينه ای می شد. اين فيلم برداشت من از اين کتابه که فکر می کردم برای فرهنگ الان ما مناسب باشه.


* * *



ملّت ِ ايران، نه "ملّت ِ فارس!" و ...



شاعر و اديب و پژوهنده ي گرامي، محمّد جلالي چيمه (م. سحر
) از پاريس، پژوهش ِ روشنگرانه و ارزنده اي را با عنوان ِ درباره ي چند "مفهوم" نوشته و در چند جا، از جمله در تارنماي فرهنگي ي ادبيّات و فرهنگ نشر داده است. نويسنده در اين كوشش ِ سزاوار ِ خويش، به نقدي تحليلي و مستند به شاهدها و پشتوانه هاي تاريخي و فرهنگي، از آشوب افكني هاي كساني پرداخته است كه مي كوشند نقشي كژ و مژ از مار را به جاي مار به برون نگران و زودباوران نشان دهند و از مردم ميهن ما -- كه در تمامْ بودگي شان -- به درستي ملّت ِ ايران خوانده مي شوند، چهل تكّه اي با وصله پاره هاي ساختگي و ناجور با عنوان هاي من درآوردي و توطئه گرانه ي ِ ملّت ِ فارس و جُز آن سر ِ هم بندي كنند و در اين آشفته بازار ِ جهاني و دسيسه هاي آشكار و نهاني و خوابهاي شيطاني ي نفت خواهان ِ تازشگر كه هم اكنون در پس ِ ديوار ِ خانه ي ما در كمين نشسته اند، آب به آسياب ِ " آن -- به گفته ي نيما -- جهانخواره / آدمي را دشمن ِ ديرين!" بريزند و زمينه و دستاويز ِ تكّه پاره كردن ِ ميهن ِ دردمندمان را فراهم گردانند. چرا كه لقمه ي بزرگ ايران از گلوي آن كرگسان فرو نمي رود و بايست به لقمه هاي كوچك تر و بلعيدني تري تجزيه شود! دور باد سايه ي چُنين ابر ِ شوم ِ مرگ باري از فراز ِ ايران ِ بزرگ و جاودانه مان!
بر من خُرده مگيريد كه امروز پيرانه سر خونم به جوش آمده است و با دلي داغدار از هزار رويداد ِ ناگوار در پس ِ پشت و چشماني خسته و نمناك، به آينده مي نگرم (نه آينده ي خويش كه آينده ي فرزندان و نبيرگانم و آينده ي همه ي گراميان ِ هم ميهنم از اكنون تا هميشه) و بانگ برمي آورم:
پايدار و ناگسستني باد پيوند ِ فرخنده ي ِ همه ي ايرانيان از هر بخش از ميهن و با هر ويژگي ي ِ زباني و گرايش ِ ديني و مرامي در ايراني آباد و آزاد و سرافراز و پويا وپيشرو در مجموعه ي ِ يگانه و تجزيه ناپذيري به نام كشور ِ ايران و ملّت ِ ايران.


م. سحر گرامي، امروز در پيامي به دكتر تورج پارسي، از وي خواسته است كه خبر ِ نشر ِ گفتار ِ انتقادي و تحليلي اش را به آگاهي ي اين نگارنده برساند و دكتر پارسي، آن را به اين دفتر فرستاده است. من هم به سبب اهميّت ِ فرهنگي ي گفتار ِ يادكرده، با سپاس از مهر و لطف ِ هر دو ِ اين گراميان، نشاني ي تارنماي ِ ادبيّات و فرهنگ را در زير مي آورم تا خوانندگان ارجمند اين صفحه، بتوانند به ميانجي گري ي آن، به متن گفتار دسترس يابند و با انديشه و آرمان ِ دل سوزانه ي ِ نويسنده درباره ي ايران دمسازگردند.
http://www.mani-poesie.de/#top



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?