Tuesday, April 18, 2006
320. كارنامه ي ناتمام: برآيند ِ كوشش يك دانشجوي هميشگي
يادداشت ويراستار
دوست فرهيخته ي ارجمند آقاي دكتر تورج پارسي با مهر ِ هميشگي شان به اين خدمتگزار فرهنگ ايران و بازآوردن ِ نوشته ي آقاي احمد جلالي فراهاني از روزنامه ي ايران، چاپ تهران :
در تارنماي :
نسبت به كار ِ اين كوشنده در زمينه ي شناخت ِ فرهنگ باستاني ي ايرانيان ابراز لطف كرده اند. ايشان در پايگاه يك ايراني ي آزاده و آگاه ِ پيرو ِ كيش ِ كهن، بازتاب ِ اين كوشش را در ميان هم كيشان خويش بيان داشته اند.
نگارنده، ضمن سپاسگزاري از هر دو ِ اين بزرگواران، يادآوري مي كند كه خود را سزاوار ِ اين همه لطف نمي داند و همچنان بر اين احساس و باور خويش پاي بند است كه يك دانشجوي زبان و ادب و فرهنگ ايراني است و اگر گامي چند در اين راه ِ فرخنده برداشته، تنها بخش كوچكي از خويشكاري ي خود نسبت به ميهن را ورزيده است و شايد اگر در زندگي ناگزير نبود با دشواريهاي گوناگون دست و پنجه نرم كند و ناخواسته توان ِ كارهاي برتر و بيشتر را از دست بدهد، امروز كارنامه اي شايسته تر و پذيرفتني تري داشت.
با اين همه، اگر توانسته باشد با همين اندك مايه كوشش، روزنه اي به سوي ِ گستره ي فرهنگ سرشار ايراني بگشايد، شادمان و سر افرازست و به گفته ي فردوسي ي بزرگ "سر ِ فخر بر آسمان مي سايد" كه از نوجواني تا كهن سالي دمي از پويش و كوشش در راه ِ
زرّين ِ ايران شناسي بازنايستاده است. او امروز نيز همچون پنجاه سال پيش، خود را دانشجو و شاگرد ِ آن پيرفرزانه ي بزرگ ِ
روزگارمان، استاد زنده ياد ابراهيم پورداود مي داند و بانگ دلاويز و شورانگیز او همواره در گوش هوش و جانش طنین افکنده است و پژواک آن، شکوهمندترین سمفونیی زندگیی فرهنگیی اوست:
"... رو مَتاب ازین گنج ِ شایگان/ سر مَپیچ ازین پند ِ باستان/ راستی شنَو، راستی بخوان/ راستی بجو، راستی بگو/ خوان اَشِم وُهو، گو یتا اَهو/ گو یتا اهو، خوان اَشِم وُهو."
"... رو مَتاب ازین گنج ِ شایگان/ سر مَپیچ ازین پند ِ باستان/ راستی شنَو، راستی بخوان/ راستی بجو، راستی بگو/ خوان اَشِم وُهو، گو یتا اَهو/ گو یتا اهو، خوان اَشِم وُهو."
اين دانشجو هرگاه به كارنامه ي خويش مي نگرد، بي اختيار به ياد سخن ِ گوهرين ِ استاد ِ زنده ياد ديگرش دكتر محمّد مُعين مي افتد كه
با همه اوج و عظمتش مي گفت: "اين آن است كه توانسته ايم؛ نه آن كه خواسته ايم."
امروز پيرانه سر، تنها اميد و مايه ي دل گرمي ي اين كوشنده، اين است كه نسلهاي جوان كنوني، ارج و پايگاه فرهنگ والاي ميهن خويش را نيك بشناسند و آگاهانه گام در اين راه خجسته بگذارند و آنچه را كه نسل وي نتوانسته است به تمام و كمال به سرانجام برساند، پي بگيرند و هرچه رساتر و شكوهمندتر به پيش ببرند. چُنين باد!
تهران، طهوري - 1342 ، (ناياب)
مرواريد، تهران، 1343 - 1366، شش چاپ (ناياب)
جيبي - فرانكلين - اميركبير- علمي و فرهنگي
تهران ، 1353 - 1380 ، چهار چاپ (ناياب)
اميركبير، تهران، 1363 - 1376، دو چاپ (ناياب)
توس، تهران، 1370 (ناياب)
مرواريد، تهران، 1370 - 1384، نُه چاپ
زنده رود، اصفهان - 1371، يك چاپ (ناياب)
ويرايش يكم، باران، استكهلم (سوئد) - 1377 (ناياب)
ويرايش دوم، آگه، تهران - 1380
اوستا به دبيره ي سيريليك، دوشنبه (تاجيكستان) -2001
(چاپ ديگري از آن در تاشكند/ ازبكستان نشريافته است.)
چاپ يكم، آگه، تهران - 1380 (ناياب)
چاپ دوم، آگه، تهران -1383
قُقْنوس، تهران - 1381
قُقْنوس، تهران - 1383
دفتر پژوهشهاي فرهنگي، تهران -1384
دفتر پژوهشهاي فرهنگي، تهران -1384
آگه، تهران - 1384