Thursday, March 30, 2006
293. آيين ِ سيزدهم فروردين (سيزده بدر): پايان بخش ِ آيينهاي نوروزي
يادداشت ويراستار
سيزدهم روز فروردين ماه (نامْ بُردار به سيزده بدر)، پايان بخش ِ آيينها و جشنهاي نوروزي است. بسياري از ما ايرانيان، آنچه را كه در اين روز مي كنيم و يا مي بينيم كه ديگران مي كنند، ساده و در حدّ ِ يك گردش و روي آوري به كوه و دشت و دمن مي انگاريم و از بنيادها و پيشينه هاي اين آيين و سويه هاي اسطورگي و نمادين آن، آگاه نيستيم. امّا مطلب بدين سادگي نيست و جا دارد كه همه ي ما دوستداران فرهنگ ايراني، در اين زمينه -- مانند ِ همه ي زمينه هاي فرهنگي ي ديگر -- ژرفاكاو و جوينده باشيم و بيشتر بخوانيم و بدانيم.
دفتر كانون پژوهشهاي ِ ايران شناختي، به منظور برداشتن گامي در اين راستا، گفتارهاي تحليلي و روشنگر و آموزنده اي را كه ياران و همگامان اين كانون، دكتر تورج پارسي از سوئد و دكتر رضا مرادي غياث آبادي از ايران به دفتر ِ اين كانون فرستاده اند، با سپاس فراوان از اين هردو پژوهنده ي نستوه، در اين تارنما مي آورد تا در آستانه ي سيزده بدر امسال، ارمغاني پژوهشي، پيشكش ِ همه ي خوانندگان ِ ارجمند اين صفحه كرده باشد.
جليل دوستخواه
يازدهم فروردين 1385
استوره ي سيزدهم ماه فروردين (سيزده به در)
دكتر تورج پارسي
در استوره ي ايراني عمر جهان هستي دوازده هزار سال است اين دوازده هزار سال تمثيلي را زمان كرانه مند نامند كه خود بخشى از زمان بي كرانه است :
۱_ سه هزار سال نخستين جهان مينوى يا فروهري است
۲_ سه هزار سال دوم جهان مادي هستي مى يابد
۳_ سه هزار سال سوم دوران تضاد يا نبرد ميان نيكى و بدي است . در اين هزاره گاه خير و گاه شر ميدان مي يابد و جهان را به كام خود مي كشد ، به همين دليل آن را زمان ِ گميزش يا آميختگي مى نامند .
۴_ سه هزار سال چهارم كه فرجامين هزاره است زمستان سياه اهريمنى شكست مي خورد و جهان مادي نيز به پايان مي رسد و نيروى خير پس از نه هزار سال مأموريّت در جهت گسترش خير عمومي، به پايگاه مينَوى ِ خويش بر مي گردد .حال اگر اين دوازده هزار سال را همانند دوازده روز نوروزي ببينيم روز سيزدهم نشانواره ي آغاز هزاره سيزدهم يعني آغاز زندگي پر آرامش كيهاني است .
امّا چرا در روز سيزده فرودين مردمان به دامن طبيعت پناه مي برند و اين روز به نام سيزده به در نامور گشته است نوشته اي در دست نيست. شايد بتوان اين را يك سنّت سينه به سينه دانست كه مردمان آنرا زنده نگاه داشته اند .
آنچه كه بيشتر مي توان بر آن تكيه كرد اين است كه روز سيزدهم هر ماه روز تير يا تيشتر فرشته ي باران است كه استوره ي نبرد تيشتر _ نشانواره ي تر سالى و اپوش _ نشانواره ي خشكسالي _ از آن بر خاسته است . در اين روز از ماه فرودين يعنى روز سيزدهم مردمان به صحرا مي رفتند و در كنار جويباران و رودخانه ها به ستايش ِ ايزد باران مي ايستادند تا ترسالي را ارمغان آورد :
"تشتر ستاره ي رايومند فرّه مند را مي ستاييم كه تخمه ي آب در اوست؛ آن تواناي بزرگ نيرومند تيزبين بلند پايه ي زَبَر دست را ، آن بزرگواري را كه از او نيكنامى آيد و نژادش از اپام نپات است." ( تير يشت - كرده ي دوم)
همان طور كه آمد در چنين روزي به دشت و دمن رفته، از ايزد ِ باران مراد مي طلبيدند تا ببارد و بر بركت بيفزايد؛ چه اگر تشتر در برابر اپوش شكست بخورد، دشت و دمن به خشكي و خزان برسد و آب از چشمه ها دريغ بشود ، گرد غم و اندوه بر بر چهره ى آدمي و گياه و چرنده و پرنده بنشيند. در اين جاست كه رابطه ي آب و زندگي، به ويژه زندگي انسان ايراني را مي توان به روشني لمس كرد. اين رابطه تا آن جا گسترده مى شود كه باور آدمي با طبيعت پيوند تنگاتنگ تري مى خورد . لب ْتشنگي دشت و دمن، آدمى، پرنده و چرنده و تنگ چشمي ي آسمان آنچنان انسان را در بن بست قرار مي دهد كه در سنگ نبشته اي، داريوش بزرگ فرياد بر مي آورد :
"خدايا! كشور را از سه چيز رهايى ببخش : دروغ ، خشكسالي و دشمن!"
از جايى كه نوروز جشن زايش آدمي است، در سيزدهم فروردين هم دختران سبزه گره مي زنندتا آرزوى همسرى خوب بكنند، خانه و كاشانه اى فراهم آورند تا صداي بچه در آن بپيچد. گزارش مرتضا هنري در آيينهاي نوروزي، رويه ى ۷۸و ۷۹ تاييدي بر اين گفته است .
دختران خراساني با شادى مى خوانند :
"!"سيزده به در/ چارده به تو/ سال ديگه/ خونه ي شو/ ها كوت كوتو/ ها كوت كوتو
در خور و بيابانك نيز دختران ازجوى آب مي پرند و مي خوانند :
"!"سيزده به در/ چارده به تو/ به مرغ قد قدو/ سال ديگه /خونه ي شوور/ بچه به بغل
دزفولي ها و خرم آبادى ها روز چهاردهم فروردين به صحرا مي روند به همين سبب نزد آنان چهارده به در رسم است
.در سيزده به در سبزه ي خوان نوروزي نيز به دست آب روان جويباران و رودخانه ها سپرده مي شود يا به شكل سمبليك به دستان اناهيتا ايزد آب و تشتر فرشته ى ترسالي داده مي شود تا موجب ترسالي گرددكه برآيند آن بركت و باروري است .آنچه بر شمرده شده همه با آيين شادي و پايكوبي و سپاس و نيايش همره است .
هر چند كه امروزه ايرانى از خانه به طبيعت پناه مي برد تا نحوست اين روز را پشت سر بگذارد اما در اين رابطه نمي توان پيوند انسان و طبيعت را كم مايه شمرد .نكته اي كه در اين جا باز روى آن تأكيد دارد پيوستگي شادى و شادماني است كه حتادر چهره چنين روزي كه آنرا بد اختر مي دانند آشكارست .
آياعدد سيزده بدْ يُمن است؟
درتاريخ زيست آدمي حوادثي رخ داده ، كه عمري انديشه بشر را به خودمشغول داشته است. اين گونه رويداده ها، ترس و دلهره ايجاد كرده و انسان رابه تعبير ات گوناگوني وادار كرده است. برخي ازاين رويدادهاي شوم وترس آور كه در سيزدهم ماه رخ داده گناهش به گردن عدد بي گناه سيزده انداخته شد ه . البته اين به اين معنا نيست كه چنين تعبيراتي صرفا از سوي مردمان عامي و عادي شده باشد بلكه دريك كليّت همگان درين دايره خرافي گرفتار بوده و هستند .
سرچشمه ي موهوم پرستي و اصولا تقدّس يا نحوست عدد ِ سيزده، سرزمين كلده است يعني بخشي از عراق كنوني. مردم كلده مردماني بودند با دانش، به طوري كه در ستاره شناسي و رياضيّات و شيمي و پزشكي مراحلي را طي كرده بودند. مثلا چهار عمل اصلي حساب و توان هاي دوم و سوم عدد ها را محاسبه مي كردند و جذر و كعب آنها را مي گرفتند و با تصاعدهاي هندسي و حساب آشنايي داشتند اما با اين وجود زندگي شان از خرافات و موهومات خالي نبود. خدايان و ارواح را مي پرستيدند و هفت ستاره ي خورشيد، ماه، تير، ناهيد ، بهرام ، مشتري و كيوان را مقدّس بشمار مي آوردند. همين زمينه ها سبب شد تا تقدس اعداد زمينه بيابد وبه نسبت تعداد خدايان عدد هاي 3 و 7 و 6 و12و 60 مقدّس اعلام شوند يا عدد20 متعلق به خداي بل و 11 به مردوك، 30 به ماه و عددهاي كسري به ارواحي كه منزلتي پايين تر داشتند نسبت داده شوند .
اصولا باد كه مي وزد خار و خاشاك را از سويي به سويي ديگر مي پراكند. در اثر ارتباط ميان ملل، خرافات نيز به دست باد افتاد و به همه جا پراكنده شد. از جمله در دين يهود نيز پاي رمزهاي اعداد بازشد. براي نمونه در صحيفه ي هفتم و هشتم دانيال نبي عدد رمز گونه ي آپوكاليپ سيس يا 666 چون شمشير دموكلس بر سر همگان جاي گرفت. اين عدد سه رقمي نيز «ويرانگر» دانسته شد.
يوناني ها نيز مانند كلداني ها 3 و 7 را مقدّس مي دانند كه اين نيز مستقيم برگرفته از كلداني هاست؛ به طوري كه در انديشه فيثاغورث كه 585 پيش از ميلاد مي زيست و معاصر كوروش بزرگ بود و سفرهاي زيادي هم به كلده و مصر و حتا ايران كرد، به اوج خود مي رسد . فيثاغورثيان با مشاهده ي طبيعت حكم دادند كه: «مي توان قانون هاي حاكم بر طبيعت را به كمك عدد بيان كرد خواه اين قانون مربوط به نظم كيهاني باشد خواه مربوط شود به هارموني موسيقي.» اينان نه تنها خواستند جهان مادّي راباعد د بيان كنند؛ بلكه دنياي درون و معنوي را نيز شامل چنين امري دانستند. فيثاغورثيان به عدد به چشم يك مفهوم بسيار اسرار آميز مي نگريستند مثلا عدد هاي زوج را نشانه ي مرد مثل 2و 4 و عددهاي فرد را نشانه زن مي دانستند مثل 3و 5 به همين دليل 2 مرد را با 3 زن نشانه ي ازدواج مي پنداشتند . عدد را حقيقت اشياء و واحد يا يگانه را حقيقت عدد دانسته و تضاد واحد يا يك را با كثرت، منشأ اختلافات بشمار آوردند .
اين زمينه ي بسيار مساعد خرافي آنچنان طي مي شود كه زمينه كار فال گيران، رَمّالان و پيشگويان رافراهم مي آورد. رخت نحوست تن اعداد مي كند كه نحوست عدد 13 از آن جمله است . عدد ِ از بهشت انسان رانده ي 13 هم مثل همه ي عددهاست. نه شاخي دارد و نه دُمي! اما از كجا اين داغ بر پيشانيش نشست؟ بايد نزد روميان جا پايش را ديد در روم ميانه ي ماه را « ايدوس » مي گفتند. اگر ايدوس به سيزده مي خورد آنرا نحس مي دانستند اما به مرور زمان، عد د سيزده در همه حال نحس بشمار آمد و بد نامي يا نحوست 13 عالم گير شد . امروزه در فرانسه ي متمدن اگر خانواده اي تعداد مهمانش به سيزده نفر برسد ، ميزبان بايد يا تعداد را به دوازده نفر تقليل دهد، يا اين كه نفرات رابه چهارده برساند؛ حتا اگر شده، از كوچه رهگذري را به خانه دعوت كند! در ايران خودمان شماره كاشي خانه هايي كه به جاي عدد سيزده ، 12+1 نوشته شده، كم نيست . در امريكا نيز چنين كنند يا اين كه مي نويسند «12 مكرر» يا در همين كشور سوئد، جمعه اگر به سيزدهم بيفتد، بدْ يُمن است و بايد منتظر رويدادهاي ناخوشايند شد !
در حالي كه روز سيزدهم هر ماه در سال شمار زرتشتي به نام تير يا تيشتر، ايزد باران است كه به همين مناسبت جشن تيرگان در روز سيزدهم تير ماه برگزار مي شود .در كشورچين عدد سيزده خوش يمن است و خانه هاي سيزده اتاقه مقدّس شمرده مي مي شود .
اما رويدادهايي كه به نحوست سيزده دامن زدند :
1ــ در سيزدهم ما ه اول بهار، در مصر ، ستاره دنباله داري با زمين تصادف كرده و خرابي فراواني به بار آورد .
2ــ شام آخر مسيح پيامبر، با دوازده نفر از حواريون صرف شد. مسيح بر سرسفره شام گفت : « آنكه مرا تسليم مي كند درين شام همراه من است !» همانطور كه گفته بود، يهودا كه يكي از حواريون بود به مسيح خيانت كرد و اورا تسليم نمود باوجود ي كه مسيح از پيش چنين آگاهي داده بود ، ولي مردمان حتّا درين قضيه هم پاي عدد سيزده را به ميان مي كشند .
3 ـ يهوديان در چنين روزي درهنگام خروج از مصر در صحراي سينا سرگردان شده و تلفات زيادي تحمل كردند .
4ــ در ايران ستاره دنباله داري به زمين خورد و آتش فشان هاي خاموش رابه كار انداخت و زمين لرزه خسارات زياد بار آورد .
و اما سيزده به در و استاد شهريار.
گويا در يك سيزده نوروز استاد شهريار در باغي با ياران به گپ و گفتگو مشغول بوده كه پس از مدت ها دوري، ناگهان چشمش به دلدارافتاد .دلداردست فرزندش را در دست داشت و خرامان مي آمد . دلداردختري بود كه پيمان زناشويي با ديگري بست و هجراني آفريد كه در اثر آن شهرياركه دانشجوي سال آخررشته ي پزشكي بود، درس را رها كرد وديگر تنها خود را در شعر ديد و در شعر زندگي كرد . اين رويداد، آن هم در روز سيزده به در باعث شد كه استاد شهريار بي درنگ اين غزل را بسرايد :
يار و همسر نگرفتم ، كه گرو بود سرم/ تو شدي مادر و من با همه پيري پسرم
تو جگر گوشه هم از شير بريدي و هنوز/ من ِ بي چاره همان عاشق خونين جگرم
خون دل مي خورم و چشم نظر بازم هست/ جرمم آن است كه صاحبدل و صاحب نظرم
پدرت گوهر خود را به زر و سيم فروخت / پدر عشق بسوزد كه در آمد پدرم
عشق و آزادگي وحسن و جواني و هنر/ عجبا هيچ نيرزيد كه بي سيم و زرم
هنرم كاش گره بند زر و سيمم بود/ كه به بازار توكاري نگشود از هنرم
سيزده را همه عالم به در امروز از شهر/ من خود آن سيزدهم كز همه عالم به درم
تو از آن دگري ، رو كه مرا ياد تو بس / خود تو داني كه من از كان جهاني دگرم
۱_ سه هزار سال نخستين جهان مينوى يا فروهري است
۲_ سه هزار سال دوم جهان مادي هستي مى يابد
۳_ سه هزار سال سوم دوران تضاد يا نبرد ميان نيكى و بدي است . در اين هزاره گاه خير و گاه شر ميدان مي يابد و جهان را به كام خود مي كشد ، به همين دليل آن را زمان ِ گميزش يا آميختگي مى نامند .
۴_ سه هزار سال چهارم كه فرجامين هزاره است زمستان سياه اهريمنى شكست مي خورد و جهان مادي نيز به پايان مي رسد و نيروى خير پس از نه هزار سال مأموريّت در جهت گسترش خير عمومي، به پايگاه مينَوى ِ خويش بر مي گردد .حال اگر اين دوازده هزار سال را همانند دوازده روز نوروزي ببينيم روز سيزدهم نشانواره ي آغاز هزاره سيزدهم يعني آغاز زندگي پر آرامش كيهاني است .
امّا چرا در روز سيزده فرودين مردمان به دامن طبيعت پناه مي برند و اين روز به نام سيزده به در نامور گشته است نوشته اي در دست نيست. شايد بتوان اين را يك سنّت سينه به سينه دانست كه مردمان آنرا زنده نگاه داشته اند .
آنچه كه بيشتر مي توان بر آن تكيه كرد اين است كه روز سيزدهم هر ماه روز تير يا تيشتر فرشته ي باران است كه استوره ي نبرد تيشتر _ نشانواره ي تر سالى و اپوش _ نشانواره ي خشكسالي _ از آن بر خاسته است . در اين روز از ماه فرودين يعنى روز سيزدهم مردمان به صحرا مي رفتند و در كنار جويباران و رودخانه ها به ستايش ِ ايزد باران مي ايستادند تا ترسالي را ارمغان آورد :
"تشتر ستاره ي رايومند فرّه مند را مي ستاييم كه تخمه ي آب در اوست؛ آن تواناي بزرگ نيرومند تيزبين بلند پايه ي زَبَر دست را ، آن بزرگواري را كه از او نيكنامى آيد و نژادش از اپام نپات است." ( تير يشت - كرده ي دوم)
همان طور كه آمد در چنين روزي به دشت و دمن رفته، از ايزد ِ باران مراد مي طلبيدند تا ببارد و بر بركت بيفزايد؛ چه اگر تشتر در برابر اپوش شكست بخورد، دشت و دمن به خشكي و خزان برسد و آب از چشمه ها دريغ بشود ، گرد غم و اندوه بر بر چهره ى آدمي و گياه و چرنده و پرنده بنشيند. در اين جاست كه رابطه ي آب و زندگي، به ويژه زندگي انسان ايراني را مي توان به روشني لمس كرد. اين رابطه تا آن جا گسترده مى شود كه باور آدمي با طبيعت پيوند تنگاتنگ تري مى خورد . لب ْتشنگي دشت و دمن، آدمى، پرنده و چرنده و تنگ چشمي ي آسمان آنچنان انسان را در بن بست قرار مي دهد كه در سنگ نبشته اي، داريوش بزرگ فرياد بر مي آورد :
"خدايا! كشور را از سه چيز رهايى ببخش : دروغ ، خشكسالي و دشمن!"
از جايى كه نوروز جشن زايش آدمي است، در سيزدهم فروردين هم دختران سبزه گره مي زنندتا آرزوى همسرى خوب بكنند، خانه و كاشانه اى فراهم آورند تا صداي بچه در آن بپيچد. گزارش مرتضا هنري در آيينهاي نوروزي، رويه ى ۷۸و ۷۹ تاييدي بر اين گفته است .
دختران خراساني با شادى مى خوانند :
"!"سيزده به در/ چارده به تو/ سال ديگه/ خونه ي شو/ ها كوت كوتو/ ها كوت كوتو
در خور و بيابانك نيز دختران ازجوى آب مي پرند و مي خوانند :
"!"سيزده به در/ چارده به تو/ به مرغ قد قدو/ سال ديگه /خونه ي شوور/ بچه به بغل
دزفولي ها و خرم آبادى ها روز چهاردهم فروردين به صحرا مي روند به همين سبب نزد آنان چهارده به در رسم است
.در سيزده به در سبزه ي خوان نوروزي نيز به دست آب روان جويباران و رودخانه ها سپرده مي شود يا به شكل سمبليك به دستان اناهيتا ايزد آب و تشتر فرشته ى ترسالي داده مي شود تا موجب ترسالي گرددكه برآيند آن بركت و باروري است .آنچه بر شمرده شده همه با آيين شادي و پايكوبي و سپاس و نيايش همره است .
هر چند كه امروزه ايرانى از خانه به طبيعت پناه مي برد تا نحوست اين روز را پشت سر بگذارد اما در اين رابطه نمي توان پيوند انسان و طبيعت را كم مايه شمرد .نكته اي كه در اين جا باز روى آن تأكيد دارد پيوستگي شادى و شادماني است كه حتادر چهره چنين روزي كه آنرا بد اختر مي دانند آشكارست .
آياعدد سيزده بدْ يُمن است؟
درتاريخ زيست آدمي حوادثي رخ داده ، كه عمري انديشه بشر را به خودمشغول داشته است. اين گونه رويداده ها، ترس و دلهره ايجاد كرده و انسان رابه تعبير ات گوناگوني وادار كرده است. برخي ازاين رويدادهاي شوم وترس آور كه در سيزدهم ماه رخ داده گناهش به گردن عدد بي گناه سيزده انداخته شد ه . البته اين به اين معنا نيست كه چنين تعبيراتي صرفا از سوي مردمان عامي و عادي شده باشد بلكه دريك كليّت همگان درين دايره خرافي گرفتار بوده و هستند .
سرچشمه ي موهوم پرستي و اصولا تقدّس يا نحوست عدد ِ سيزده، سرزمين كلده است يعني بخشي از عراق كنوني. مردم كلده مردماني بودند با دانش، به طوري كه در ستاره شناسي و رياضيّات و شيمي و پزشكي مراحلي را طي كرده بودند. مثلا چهار عمل اصلي حساب و توان هاي دوم و سوم عدد ها را محاسبه مي كردند و جذر و كعب آنها را مي گرفتند و با تصاعدهاي هندسي و حساب آشنايي داشتند اما با اين وجود زندگي شان از خرافات و موهومات خالي نبود. خدايان و ارواح را مي پرستيدند و هفت ستاره ي خورشيد، ماه، تير، ناهيد ، بهرام ، مشتري و كيوان را مقدّس بشمار مي آوردند. همين زمينه ها سبب شد تا تقدس اعداد زمينه بيابد وبه نسبت تعداد خدايان عدد هاي 3 و 7 و 6 و12و 60 مقدّس اعلام شوند يا عدد20 متعلق به خداي بل و 11 به مردوك، 30 به ماه و عددهاي كسري به ارواحي كه منزلتي پايين تر داشتند نسبت داده شوند .
اصولا باد كه مي وزد خار و خاشاك را از سويي به سويي ديگر مي پراكند. در اثر ارتباط ميان ملل، خرافات نيز به دست باد افتاد و به همه جا پراكنده شد. از جمله در دين يهود نيز پاي رمزهاي اعداد بازشد. براي نمونه در صحيفه ي هفتم و هشتم دانيال نبي عدد رمز گونه ي آپوكاليپ سيس يا 666 چون شمشير دموكلس بر سر همگان جاي گرفت. اين عدد سه رقمي نيز «ويرانگر» دانسته شد.
يوناني ها نيز مانند كلداني ها 3 و 7 را مقدّس مي دانند كه اين نيز مستقيم برگرفته از كلداني هاست؛ به طوري كه در انديشه فيثاغورث كه 585 پيش از ميلاد مي زيست و معاصر كوروش بزرگ بود و سفرهاي زيادي هم به كلده و مصر و حتا ايران كرد، به اوج خود مي رسد . فيثاغورثيان با مشاهده ي طبيعت حكم دادند كه: «مي توان قانون هاي حاكم بر طبيعت را به كمك عدد بيان كرد خواه اين قانون مربوط به نظم كيهاني باشد خواه مربوط شود به هارموني موسيقي.» اينان نه تنها خواستند جهان مادّي راباعد د بيان كنند؛ بلكه دنياي درون و معنوي را نيز شامل چنين امري دانستند. فيثاغورثيان به عدد به چشم يك مفهوم بسيار اسرار آميز مي نگريستند مثلا عدد هاي زوج را نشانه ي مرد مثل 2و 4 و عددهاي فرد را نشانه زن مي دانستند مثل 3و 5 به همين دليل 2 مرد را با 3 زن نشانه ي ازدواج مي پنداشتند . عدد را حقيقت اشياء و واحد يا يگانه را حقيقت عدد دانسته و تضاد واحد يا يك را با كثرت، منشأ اختلافات بشمار آوردند .
اين زمينه ي بسيار مساعد خرافي آنچنان طي مي شود كه زمينه كار فال گيران، رَمّالان و پيشگويان رافراهم مي آورد. رخت نحوست تن اعداد مي كند كه نحوست عدد 13 از آن جمله است . عدد ِ از بهشت انسان رانده ي 13 هم مثل همه ي عددهاست. نه شاخي دارد و نه دُمي! اما از كجا اين داغ بر پيشانيش نشست؟ بايد نزد روميان جا پايش را ديد در روم ميانه ي ماه را « ايدوس » مي گفتند. اگر ايدوس به سيزده مي خورد آنرا نحس مي دانستند اما به مرور زمان، عد د سيزده در همه حال نحس بشمار آمد و بد نامي يا نحوست 13 عالم گير شد . امروزه در فرانسه ي متمدن اگر خانواده اي تعداد مهمانش به سيزده نفر برسد ، ميزبان بايد يا تعداد را به دوازده نفر تقليل دهد، يا اين كه نفرات رابه چهارده برساند؛ حتا اگر شده، از كوچه رهگذري را به خانه دعوت كند! در ايران خودمان شماره كاشي خانه هايي كه به جاي عدد سيزده ، 12+1 نوشته شده، كم نيست . در امريكا نيز چنين كنند يا اين كه مي نويسند «12 مكرر» يا در همين كشور سوئد، جمعه اگر به سيزدهم بيفتد، بدْ يُمن است و بايد منتظر رويدادهاي ناخوشايند شد !
در حالي كه روز سيزدهم هر ماه در سال شمار زرتشتي به نام تير يا تيشتر، ايزد باران است كه به همين مناسبت جشن تيرگان در روز سيزدهم تير ماه برگزار مي شود .در كشورچين عدد سيزده خوش يمن است و خانه هاي سيزده اتاقه مقدّس شمرده مي مي شود .
اما رويدادهايي كه به نحوست سيزده دامن زدند :
1ــ در سيزدهم ما ه اول بهار، در مصر ، ستاره دنباله داري با زمين تصادف كرده و خرابي فراواني به بار آورد .
2ــ شام آخر مسيح پيامبر، با دوازده نفر از حواريون صرف شد. مسيح بر سرسفره شام گفت : « آنكه مرا تسليم مي كند درين شام همراه من است !» همانطور كه گفته بود، يهودا كه يكي از حواريون بود به مسيح خيانت كرد و اورا تسليم نمود باوجود ي كه مسيح از پيش چنين آگاهي داده بود ، ولي مردمان حتّا درين قضيه هم پاي عدد سيزده را به ميان مي كشند .
3 ـ يهوديان در چنين روزي درهنگام خروج از مصر در صحراي سينا سرگردان شده و تلفات زيادي تحمل كردند .
4ــ در ايران ستاره دنباله داري به زمين خورد و آتش فشان هاي خاموش رابه كار انداخت و زمين لرزه خسارات زياد بار آورد .
و اما سيزده به در و استاد شهريار.
گويا در يك سيزده نوروز استاد شهريار در باغي با ياران به گپ و گفتگو مشغول بوده كه پس از مدت ها دوري، ناگهان چشمش به دلدارافتاد .دلداردست فرزندش را در دست داشت و خرامان مي آمد . دلداردختري بود كه پيمان زناشويي با ديگري بست و هجراني آفريد كه در اثر آن شهرياركه دانشجوي سال آخررشته ي پزشكي بود، درس را رها كرد وديگر تنها خود را در شعر ديد و در شعر زندگي كرد . اين رويداد، آن هم در روز سيزده به در باعث شد كه استاد شهريار بي درنگ اين غزل را بسرايد :
يار و همسر نگرفتم ، كه گرو بود سرم/ تو شدي مادر و من با همه پيري پسرم
تو جگر گوشه هم از شير بريدي و هنوز/ من ِ بي چاره همان عاشق خونين جگرم
خون دل مي خورم و چشم نظر بازم هست/ جرمم آن است كه صاحبدل و صاحب نظرم
پدرت گوهر خود را به زر و سيم فروخت / پدر عشق بسوزد كه در آمد پدرم
عشق و آزادگي وحسن و جواني و هنر/ عجبا هيچ نيرزيد كه بي سيم و زرم
هنرم كاش گره بند زر و سيمم بود/ كه به بازار توكاري نگشود از هنرم
سيزده را همه عالم به در امروز از شهر/ من خود آن سيزدهم كز همه عالم به درم
تو از آن دگري ، رو كه مرا ياد تو بس / خود تو داني كه من از كان جهاني دگرم
خون دل موج زند در جگرم چون ياقوت / شهريارا چكنم لعلم و والاگهرم
در پايان اين نوشتا، اين پرسش مطرح است كه آيا مي توان به همه ي پندارها، حتّا اگر خرافي باشند باور آورد؟
باشد كه سيزده هم چون سايرعددها بزيد؛ بي آنكه بر چهره ا ش مهر ِ شومي زده شود. اميد است كه هرروزتان نوروز گردد ، نوروزي كه معناي پيوند آدمي با همه ي پاك سرشتي ها و نيكي ها باشد. سبز باشيد چون چمنزاران و گندم زاران، روان و پاك باشيد چون آبها .
در پايان اين نوشتا، اين پرسش مطرح است كه آيا مي توان به همه ي پندارها، حتّا اگر خرافي باشند باور آورد؟
باشد كه سيزده هم چون سايرعددها بزيد؛ بي آنكه بر چهره ا ش مهر ِ شومي زده شود. اميد است كه هرروزتان نوروز گردد ، نوروزي كه معناي پيوند آدمي با همه ي پاك سرشتي ها و نيكي ها باشد. سبز باشيد چون چمنزاران و گندم زاران، روان و پاك باشيد چون آبها .
* * *
جشن زنانه ي سيزده بدر
گزيدهاي از پرسش و پاسخ با دكتر رضا مرادي غياث آبادي در نشستهاي سخنراني هفتگي در بنياد فرهنگي جمشيد
بازنويسي از روي نوار:، به كوشش: ويدا حساميان
چون از عبارت جالب «جشن زنانه» نام برديد، ابتدا در باره اين احتمال توضيح دهيد. --
-- اين احتمال نيست؛ بلكه شواهد مردمنگاري و منابع مكتوب در يكي- دو سده پيشين، جاي ترديد در آن باقي نميگذارد. ادوارد پولاك، پزشك اتريشي ناصرالدينشاه و معلم مدرسه دارالفنون در سفرنامه خود به سال 1243 خورشيدي (1865 ميلادي) گزارش كرده است كه زنان تهراني در روز سيزدهبدر به آييني كهن به دشت و صحرا ميروند و دولت وقت براي جلوگيري از اينكار، عوارضي وضع كرده و مبلغي از زنان دريافت ميكند. ماري شيل، همسر وزير مختار بريتانيا در ايران در سفرنامه خود به سال 1228 خورشيدي (1850 ميلادي) نقل كرده است كه زنان براي سيزدهبدر به سنت قديم به باغ سفارتخانه بريتانيا ميآيند و بجز باغبانها، هيچ مرد ديگري در آنجا نيست. همچنين قهرمان ميرزا عينالسلطنه در روزنامه خاطرات خود شرح ميدهد كه هنگام عزيمت به شميران در سال 1287 خورشيدي (1326 قمري) ديده است كه زنان به سيزدهبدر آمده بودند و سبزيهاي صحرايي را ميچيدند در حاليكه مردان به زراعت رفته بودند.بجز اسناد مكتوب، توجه به باورهاي مردمشناختي نيز از زنانه بودن سيزدهبدر حكايت ميكند. در افغانستان، روز سوم و يا سيزدهم فروردين را «نوروز زنان» مينامند. در آسياي ميانه و نواحي ورارود، برخي از روزهاي نوروزي به «هوروزا» ايزدبانوي سغدي آبها وابسته است و زنان براي بزرگداشت او به دشت و طبيعت ميروند. در بسياري نواحي، مراسم فالگيري سيزدهبدر، منحصراً بدست زنان انجام ميشود. در سنگسرِ سمنان، زنان آش مخصوصي به مناسبت اين روز ميپزند. در ميان ارامنه فريدن، تازهعروسان با جامه اَروسي (عروسي) خود در مراسم حاضر ميشوند. در سنگسر و نيز در تبرستان و مازندران، پسران جوان به نامزدها و دلدادههاي خود هديههايي پيشكش ميكنند. همه اين شواهد كه به طور خلاصه گفته آمد، بر زنانه بودن جشن سيزده بدر دلالت ميكنند كه بعدها مردان نيز خود را از آن بيبهره نكردهاند. (البته اميدوارم اين سخنان موجب نشود كه خانمهاي گرامي، پس از نوروز و اسفندگان، در انتظار هديه ديگري باشند كه ديگر از توان ما خارج است.)
چرا اين مراسم در روز سيزدهم فروردين برگزار ميشود؟ --
چرا اين مراسم در روز سيزدهم فروردين برگزار ميشود؟ --
بسياري از آيينهاي ملي در سرزمينهاي ايراني، به شيوههاي گوناگون و در زمانهاي مختلفي برگزار ميشود.--
اما از آنجا كه شيوه رايج در تهران، بيشتر در رسانهها بازتاب مييابد، تصوّر ميشود كه همين شيوه در همهجا و در ميان همه مردمان روايي دارد. براي نمونه، افزودن ماهي سرخ به سفره هفتسين، ابتكار ناهنجاري بود كه سوداگران در تهران رواج دادند و به لطف تلويزيون، در شهرهاي بزرگ هم فراگيرشد. در بسياري از شهرها و روستاهاي دورافتاده كه به امواج مخرب تلويزيون دسترس نداشتهاند، چنين بدعتي كاملاً ناشناخته است و آيينهاي ايراني كه پيوندي عميق با پاسداشت زيستبوم و گراميداشت همه موجودات هستي دارد، هيچ ارتباطي با چنين قتلعام گستردهاي ندارند.
هر چند فراگيرترين شكل برگزاري اين جشن در سيزدهمين فروردينماه است اما گونههاي ديگري از آن نيز شناخته شده است. در برخي نواحي استان سمنان، خوزستان و بختياري، در چهاردهم فروردين و به نام «چاردهبدر» برگزار ميشود. در باختر افغانستان، در نخستين چارشنبه سال و در نواحي استان كرمان در نخستين شنبه سال نو انجام ميشود. همميهنان ارمني در سيزدهمين روز ژانويه، و ارمنيان فريدن اصفهان در سيزدهم ماه فوريه چنين جشني را با نام «دِرِنـدِز» يا «دريانداراج» برگزار ميكنند. البته روحانيت مسيحي براي اين آيين كهن، توجيهي ديني نيز پديد آورده و سيزدهم ژانويه را روز نامگذاري عيسي ناميده است. مراسم روز «كيپور» در نزد يهوديان نيز شباهتهايي با سيزدهبدر دارد. برگزاري سيزدهبدر در سيزدهمين روز ماه قمري صفر نيز در نواحي گوناگون و در منابع مكتوب سدههاي اخير ديده شده است. همچنين از گفتارهاي ابوريحان بيروني در آثارالباقيه چنين برميآيد كه گويا در زمان او، آييني شبيه به سيزدهبدر در ششم فروردين ماه برگزار ميشده است.
به گمان من، وظيفه پژوهشگران و رسانهها است كه در شرح و گزارش آيينهاي ملي، تنها به شيوه رايج در تهران، بسنده نكنند و آنرا گونه اصيل و باستاني هر آييني ندانند. وظيفه بزرگ ما براي دوري جستن از تفرقههاي قومي و ايجاد همبستگي ملي، توجه و احترام به تمامي شيوههاي گوناگون برگزاري آيينهاي ايراني در همه سرزمينها و بازگو نمودن آنها است. شايد كوتاهيهاي رسانههاي دولتي و تلويزيون داخلي ايران در اين زمينه توجيهپذير باشد، اما براي دوستداران و دلسوزان فرهنگ ايران، بخشودني نيست.
هر چند فراگيرترين شكل برگزاري اين جشن در سيزدهمين فروردينماه است اما گونههاي ديگري از آن نيز شناخته شده است. در برخي نواحي استان سمنان، خوزستان و بختياري، در چهاردهم فروردين و به نام «چاردهبدر» برگزار ميشود. در باختر افغانستان، در نخستين چارشنبه سال و در نواحي استان كرمان در نخستين شنبه سال نو انجام ميشود. همميهنان ارمني در سيزدهمين روز ژانويه، و ارمنيان فريدن اصفهان در سيزدهم ماه فوريه چنين جشني را با نام «دِرِنـدِز» يا «دريانداراج» برگزار ميكنند. البته روحانيت مسيحي براي اين آيين كهن، توجيهي ديني نيز پديد آورده و سيزدهم ژانويه را روز نامگذاري عيسي ناميده است. مراسم روز «كيپور» در نزد يهوديان نيز شباهتهايي با سيزدهبدر دارد. برگزاري سيزدهبدر در سيزدهمين روز ماه قمري صفر نيز در نواحي گوناگون و در منابع مكتوب سدههاي اخير ديده شده است. همچنين از گفتارهاي ابوريحان بيروني در آثارالباقيه چنين برميآيد كه گويا در زمان او، آييني شبيه به سيزدهبدر در ششم فروردين ماه برگزار ميشده است.
به گمان من، وظيفه پژوهشگران و رسانهها است كه در شرح و گزارش آيينهاي ملي، تنها به شيوه رايج در تهران، بسنده نكنند و آنرا گونه اصيل و باستاني هر آييني ندانند. وظيفه بزرگ ما براي دوري جستن از تفرقههاي قومي و ايجاد همبستگي ملي، توجه و احترام به تمامي شيوههاي گوناگون برگزاري آيينهاي ايراني در همه سرزمينها و بازگو نمودن آنها است. شايد كوتاهيهاي رسانههاي دولتي و تلويزيون داخلي ايران در اين زمينه توجيهپذير باشد، اما براي دوستداران و دلسوزان فرهنگ ايران، بخشودني نيست.
قدمت سيزدهبدر چقدر است؟ --
-- براي بررسي ديرينگي جشن سيزدهبدر، ما با يك خلأ درازمدت در منابع و اسناد مكتوب روبرو هستيم. از همين روي، برخي پژوهشگران بر اين گمانند كه اين جشن ديرينگياي بيش از يك يا دو سده ندارد. تمامي منابع مكتوبي كه به گزارش صريح سيزدهبدر (در فروردين يا صفر) پرداختهاند، متعلق به عصر قاجاريه هستند. اما دو شاهد ديگر نشاندهنده ديرينگي بسيار زياد اين جشن است. يكي آيينهاي بسيار گسترشيافته و متنوع و گوناگون سيزدهبدر است كه بر پايه قواعد مردمشناسانه و فرهنگ عامه، هر چقدر دامنه گسترش باوري فراختر و شيوههاي برگزاري آن متفاوتتر باشد، نشاندهنده ديرينگي بيشتر آن است و ديگري، مراسم مشابهي است كه به موجب كتيبههاي باستاني سومري و بابلي (اكدي) از آن آگاهي داريم. بموجب اين گزارشهاي مكتوب، آيينهاي سال نو در سومر با نام «زَگموگ» و در بابل با نام «اَكيتو»، دوازده روز به درازا ميكشيده و در روز سيزدهم جشني در آغوش طبيعت ميآراستهاند. بدين ترتيب تصور ميشود كه سيزدهبدر داراي سابقهاي دستكم چهارهزار ساله است.
-- چه ارتباطي بين اين جشن و عدد سيزده و نحسي ي آن وجود دارد؟
-- در باورهاي ايراني هر يك از روزهاي ماه خورشيدي از آنِ يكي از ايزدان و مينويان است و تمامي روزهاي سال خجسته و فرخنده هستند. نحس بودن عدد سيزده، ارتباطي با فرهنگ ايراني ندارد و متعلق به جوامع غربي و اروپايي است و پس از آشنايي و گسترش روابط ايرانيان با اروپاييان از عصر صفوي به بعد، به ايران راه يافته است. ميدانيم كه باور به نحس بودن عدد سيزده، علي رغم پيشرفتهاي همهجانبه علمي و تكنولوژيكي هنوز هم عميقاً در غرب متداول است و ايرانيان با اينكه سخنان فراواني در باره نحس بودن عدد سيزده را شنيدهاند، اما ميدانيم كه چنين باوري در نزد عموم مردم رواج گسترده ندارد و اگر دائماً در رسانهها تبليغ نشود، خواهيم ديد كه چنين اعتقادي كمتر از زبان مردم شنيده ميشود.
اما از سوي ديگر، عدد سيزده در نزد ايرانيان و جوامع كهن، بخاطر خاصيت بخشناپذيري آن، عددي «بد قلق» دانسته ميشده است. در حالي كه عدد دوازده از قابليت بخشپذيري بسيار بالايي برخوردار بوده و به پنج مقسوم كامل و چهار مقسوم با خارج قسمت غير گنگ، قابل تقسيم است. البته سخن در باره ويژگيهاي خاص و جالب اعدادي همچون سه، پنج، هفت، دوازده، سي، چهل، هفتاد و دو، بسيار است كه بايد در فرصت ديگري به آنها پرداخت.
اما انتخاب سيزده براي اين جشن ايرانيان، نه به دليل نحس بودن آن، بلكه از آن روي است كه روز سيزدهم هر ماه خورشيدي در گاهشماريهاي ايراني از آن ايزد «تيشتَـر»، ايزد آورنده باران و سال خوب، است. (در گاهشماري سيستاني «تيركيانوا»، در سغدي «تيشيج»، در خوارزمي «چيريج») ايرانيان اين روز را براي خجستگي بسيار آن انتخاب كردهاند و اينكه در برخي نواحي نيز كه سيزدهبدر را در روز چارشنبه برگزار ميكنند هم به همين سبب بوده است. چرا كه روز چارشنبه در ايران باستان با نام «تيشتَر شيد» شناخته ميشده و در نتيجه پيوندي ميان چارشنبه و روز سيزدهم وجود دارد.
اما از سوي ديگر، عدد سيزده در نزد ايرانيان و جوامع كهن، بخاطر خاصيت بخشناپذيري آن، عددي «بد قلق» دانسته ميشده است. در حالي كه عدد دوازده از قابليت بخشپذيري بسيار بالايي برخوردار بوده و به پنج مقسوم كامل و چهار مقسوم با خارج قسمت غير گنگ، قابل تقسيم است. البته سخن در باره ويژگيهاي خاص و جالب اعدادي همچون سه، پنج، هفت، دوازده، سي، چهل، هفتاد و دو، بسيار است كه بايد در فرصت ديگري به آنها پرداخت.
اما انتخاب سيزده براي اين جشن ايرانيان، نه به دليل نحس بودن آن، بلكه از آن روي است كه روز سيزدهم هر ماه خورشيدي در گاهشماريهاي ايراني از آن ايزد «تيشتَـر»، ايزد آورنده باران و سال خوب، است. (در گاهشماري سيستاني «تيركيانوا»، در سغدي «تيشيج»، در خوارزمي «چيريج») ايرانيان اين روز را براي خجستگي بسيار آن انتخاب كردهاند و اينكه در برخي نواحي نيز كه سيزدهبدر را در روز چارشنبه برگزار ميكنند هم به همين سبب بوده است. چرا كه روز چارشنبه در ايران باستان با نام «تيشتَر شيد» شناخته ميشده و در نتيجه پيوندي ميان چارشنبه و روز سيزدهم وجود دارد.
-- دليل برگزاري سيزدهبدر چيست؟
-- سيزدهبدر، سه دليل شناختهشده دارد. يكي اين كه آخرين روز جشنهاي نوروزي است و همانگونه كه پيش از اين گفته شد، سابقهاي دست كم چهار هزار ساله دارد. دليل دوم در اين است كه در اين روز عملاً نيمسال دوم زراعي آغاز ميشده است. سومين دليل چنين است كه سيزدهم فروردين، نخستين «تيشتر روز» سال است. در اين روز، مردمان ايراني براي نيايش و گراميداشت تيشتر، ايزد بارانآور و نويدبخش سال نيك، به كشتزارها و مزارع خود ميرفته و در زمين تازهروييده و سرسبز و آكنده از انبوه گلها و گياهان صحرايي، به شادي و ترانهسرايي و پايكوبي ميپرداختهاند و از گردآوري سبزههاي صحرايي و پختن آش و خوراكيهاي ويژه (در افغانستان به نام «آش ابودُردا») غافل نميشدند. به سخن ديگر، سيزدهبدر از نسخههاي جشنهاي تيرگان و آبريزگان است.
گويا نشانههايي از بعضي روابط آزاد و خارج از عرف يا ازدواج مقدس در سيزدهبدر وجود داشته است؟اين خاص سيزدهبدر نبوده و عموماً مربوط به همه آيينهاي نوزايي طبيعت است كه از ابتداي اسفندماه آغاز ميشده و با تفاوتهايي در زمان و شيوهها، در سراسر آسياي غربي رواج داشته است. فعلاً زمان مناسبي براي اين بحث نيست.
گويا نشانههايي از بعضي روابط آزاد و خارج از عرف يا ازدواج مقدس در سيزدهبدر وجود داشته است؟اين خاص سيزدهبدر نبوده و عموماً مربوط به همه آيينهاي نوزايي طبيعت است كه از ابتداي اسفندماه آغاز ميشده و با تفاوتهايي در زمان و شيوهها، در سراسر آسياي غربي رواج داشته است. فعلاً زمان مناسبي براي اين بحث نيست.
-- اگر سيزدهبدر با نخستين تيشتر روز سال ارتباط دارد، آيا در مواقعي كه آغاز سال در مبدأ ديگري بوده، باز هم اين جشن برگزار ميشده است؟
-- ما از برگزاري آيينهايي مشابه با سيزدهبدر بر بنياد گاهشماريهاي ديگر آگاهي داريم. جشن تيرگان در سيزدهمين روز تابستان، بازمانده نخستين تيشتر روز سال در كهنترين گاهشماري شناختهشده ايراني، يعني گاهشماري گاهنباري است كه در آن سال، از ابتداي تابستان آغاز ميشده است. آيين قالي شويان اردهال كاشان در سيزدهمين روز پاييز (امروزه در دومين آدينه مهرماه) بازمانده جشن ستايش و نيايشي براي اين ايزد بزرگ ايرانيان است و ميدانيم علي رغم اينكه به اين آيين رنگ مذهبي دادهاند، امّا هنوز هم پيوندي ژرف با مراسم نيايش آب و آببازي تيرگاني دارد و تنها مراسم مذهبي است كه با گاهشماري خورشيدي سنجيده ميشود. همميهنان گيلاني و مازندراني بر بنياد گاهشماري كهن ديلمي و طبري، آيينهايي شبيه به اين را در سيزدهمين روز تيرماه خود (برابر با بيست و هفتم و دوازدهم آبانماه) به نامهاي «گالشي جشن» و «تير ماه سينزده» (sinzdah) انجام ميدهند. اما سيزدهمين روز سالي با مبدأ آغاز زمستان، امروزه در ميان همميهنان ارمني در روز سيزدهم سال نو ِ ميلادي برگزار ميشود.
-- مراسمي كه در سيزدهبدر انجام ميشده است، چيست و چه دلايلي داشته است؟
-- بخشي از آيين سيزدهبدر را، باورداشتهايي تشكيل ميدهد كه به نوعي با «تقدير و سرنوشت» در پيوند است. نمونه اينها عبارت است از فالگوش ايستادن، فالگيري (به ويژه فال كوزه)، گره زدن سبزه و گشودن آن، بختگشايي (كه به ويژه در سمرقند و بخارا رايج است) و نمونههاي پرشمار ديگر. چنين اعتقادهايي تنها منحصر به سيزدهبدر نيست بلكه با «آغاز يك مرحله جديد» در پيوند است. و در اين جا آغاز سال نو، آن مرحله جديد است. چنين باورهاي مرتبط با بخت و تقدير، از اعتقادهاي بسيار كهن و همچنان زنده و پايدار «زروانيِ» ايرانيان سرچشمه ميگيرد. همه مردمان در آغاز هر مرحله جديد در زندگي و روزگار خود، به نوعي در جستجو و گمانهزني براي آينده هستند. بسيارند كساني كه يك واقعه نيك يا بد در بامداد يك روز، در نخستين روز هفته، در نخستين روز ازدواج، در نخستين روز شغل جديد و در بسياري هنگامهاي ديگر را به كل آن روز يا واقعه تعميم ميدهند و به «فال نيك» يا بد ميگيرند. حتي عبارتهاي تهنيتآميز و نيكخواهي كه مردمان در آغاز روز يا سال به يكديگر ميگويند نيز گونههايي از همين باورها است. چنين مراسمي كه عموماً به «پيشبيني آينده» يا «تأثيرگذاري بر آينده» مربوط است، تنها متعلق به سيزدهبدر نيست و در چارشنبهسوري و ديگر مناسبتهاي نوروزي ديده ميشود.
علاوه بر اين، آيينهاي سيزدهبدر بمانند چارشنبهسوري و نوروز، بسيار پرشمار، زيبا و دوستداشتني هستند. بازيهاي گروهي، ترانهها و رقصهاي دستهجمعي، گردآوري گياهان صحرايي، خوراكپزيهاي عمومي، بادبادكپراني، سواركاري، نمايشهاي شاد، هماوردجوييهاي جوانان و آبپاشي و آببازي (كه اين آخري در ميان «پارسيوان»هاي پاكستان سخت رايج است) بخشي از آن آيينهاست.
همانگونه كه شباهتي بين چارشنبهسوري و نوروز امروزيِ متداول در تهران و شهرهاي بزرگ، با شيوههاي اصيل و كهن آن وجود ندارد، سيزدهبدر امروزي نيز تنها نامي از يك جشن كهن را برخود داشته و هيچ شباهتي به آيين كهن و يادگار نياكان ما ندارد. نحوه اجراي اين جشن، مانند بسياري از ديگر آيينهاي ايراني، عميقاً از شيوه اصيل و باستاني خود دور شده است و به شكل فعلي آن، داراي سابقه تاريخي در ايران نيست. اگر در گذشته مادران و پدران ما، سبزههاي نوروزي خود را در اين روز به صحرا ميبرده و براي احترام به زمين و گياه، آنرا در آغوش زمين ميكاشتهاند، امروزه ما آنرا بسوي يكديگر پرتاب ميكنيم و تكهتكهاش ميكنيم.
سيزدهبدرِ پيشينيان ما، روزي براي ستايش تيشتر، براي طلب باران فراوان در سال پيش رو، براي گرامي داشت و پاكيزگي طبيعت و مظاهر آن، و زيستْ بوم مقدّس آنان بوده است. در حالي كه امروزه روز ويراني و تباهي طبيعت است. بر اين باورم كه براي سپندارمذ ايران، براي ايزدبانوي زمين سرسبز، هيچ روزي غمانگيزتر از سيزدهبدر امروزي ما نيست.
علاوه بر اين، آيينهاي سيزدهبدر بمانند چارشنبهسوري و نوروز، بسيار پرشمار، زيبا و دوستداشتني هستند. بازيهاي گروهي، ترانهها و رقصهاي دستهجمعي، گردآوري گياهان صحرايي، خوراكپزيهاي عمومي، بادبادكپراني، سواركاري، نمايشهاي شاد، هماوردجوييهاي جوانان و آبپاشي و آببازي (كه اين آخري در ميان «پارسيوان»هاي پاكستان سخت رايج است) بخشي از آن آيينهاست.
همانگونه كه شباهتي بين چارشنبهسوري و نوروز امروزيِ متداول در تهران و شهرهاي بزرگ، با شيوههاي اصيل و كهن آن وجود ندارد، سيزدهبدر امروزي نيز تنها نامي از يك جشن كهن را برخود داشته و هيچ شباهتي به آيين كهن و يادگار نياكان ما ندارد. نحوه اجراي اين جشن، مانند بسياري از ديگر آيينهاي ايراني، عميقاً از شيوه اصيل و باستاني خود دور شده است و به شكل فعلي آن، داراي سابقه تاريخي در ايران نيست. اگر در گذشته مادران و پدران ما، سبزههاي نوروزي خود را در اين روز به صحرا ميبرده و براي احترام به زمين و گياه، آنرا در آغوش زمين ميكاشتهاند، امروزه ما آنرا بسوي يكديگر پرتاب ميكنيم و تكهتكهاش ميكنيم.
سيزدهبدرِ پيشينيان ما، روزي براي ستايش تيشتر، براي طلب باران فراوان در سال پيش رو، براي گرامي داشت و پاكيزگي طبيعت و مظاهر آن، و زيستْ بوم مقدّس آنان بوده است. در حالي كه امروزه روز ويراني و تباهي طبيعت است. بر اين باورم كه براي سپندارمذ ايران، براي ايزدبانوي زمين سرسبز، هيچ روزي غمانگيزتر از سيزدهبدر امروزي ما نيست.
نوشته شده در سه شنبه 8 فروردين1385ساعت 21:52 توسط رضا مرادي غياثآبادي