Monday, March 27, 2006

 

289. نوروز و گاه شمار ِ خورشيدي ي ايراني: گُفتماني بنيادشناختي



يادداشت ويراستار


آنچه در اين درآمد خواهدآمد، متن فراخوان ِ فرستاده ي ِ دوست پژوهنده ي ارجمند آقاي دكتر تورج پارسي در مورد ِ گاه شمار ِ خورشيدي ي ايراني و خاستگاه آن و پيوندش با نوروز و پاسخ ِ نگارنده ي اين يادداشت بدان است كه پيشتر زير شماره ي 287 در همين صفحه نشريافته بود و سپس به دليل يك نابهنجاري ي فنّي، از صفحه ناپديد شد. امروز آقاي دكتر پارسي، متن هاي دوگانه ي فراخوان خود و پاسخ مرا -- كه براي نشر در تارنماي خود آماده كرده اند -- همراه با چند سطرتوضيح، ديگرباره به اين دفتر فرستادند كه به سبب بايستگي ي رويكرد به درونمايه ي آن با سپاس از ايشان، در زير شماره ي 289 در اين صفحه بازنشرمي دهم. ج. د.
* * *
نخستين پاسخ را استاد جليل دوستخواه در سايت ايران شناخت
http://www.iranshenakht.blogspot.com/
به فراخوان دادند كه توجه همگان را به قلم استاد جلب مى كنيم .
سه نكته را هم نيازست يادآور بشوم :
يك. كار پر ارزش زنده يادان پورداود و ارباب كيخسرو و... بر كسي پوشيده نيست.
دو. در جمله ي " كردهاي عراق، سوريه و تركيّه، حركت كاوه عليه ضحّاك را (كه پادشاهي ايراني قلمدادش مي كنند) مبدأ قرارداده و با همه ي من كراني شان، اين همّت را داشته اند كه نوروزشان نام و نشاني عربي نداشته باشد."، منظور دينى است؛ چرا كه نوروز يك جشن بهارى و غير ديني است و پيوندي با هويّت ملّي ما دارد ، از اين ديدگاه فراخوان مطرح شده است.
سه. دو روزنامه ي سوئدي به نام هاي
Dagens Nyheter
و
Svenska Dagbladet
موضوع مورد نظر را چاپ كرده بودند و استكهلميان -- كه يك سايت ايراني است -- از دو روزنامه ي سوئدي نقل قول كرده بود.
http://www.stockholmian.com/news/persiska/2006/03march/046_encrypt.htm


تورج پارسي
Saturday, March 25, 2006

نامه ي ِ دكتر تورج پارسي از سوئد

[پس از عنوان ]
تعيين ِ تاريخ ِ رفتن ِ محمّد از مكّه به مدينه و پيوندش با نوروز در اين جا (سوئد)، هميشه مورد پرسش بوده است؛ چه از سوي ِ جوانان ِ ايراني ِ بزرگ شده در سوئد و چه از سوي ِ سوئديها. ايرانيان مي گويند: "نوروز آنچنان قديمي است كه نمي توان تاريخي براي آن آورد. پس چرا داد و سنّش از سال ِ مسيحي كمترست؟" يا مي گويند: "نوروز يادماني است از جمشيد. پس چرا بر پيشاني اش نام ِ محمّد حكّ شده است؟
*
در تاريخ سه شنبه 11 فروردين 1304 خورشيدي برابر با 31 مارس 1925 ميلادي با كوشش و تلاش ِ آدماني همچون استادپورداود، ارباب كيخسرو شاهرخ و ديگران، قانوي از تصويب مجلس شوراي ملّي گذشت كه بر طبق آن، نام ماه هاي پارسي به جاي ماه هاي تازي به كار گرفته شد. امّا نتوانستند يا نخواستند يا شرايط همراه نگشت تا كهنسالي ِ نوروز را بنمايانند. فقط بسنده شد به اين كه نوروز جمشيدي است. امّا امروز اين نقص بزرگ آشكارتر گشته است. كردهاي عراق، سوريه و تركيّه، حركت كاوه عليه ضحّاك را (كه پادشاهي ايراني قلمدادش مي كنند) مبدأ قرارداده و با همه ي من كراني شان، اين همّت را داشته اند كه نوروزشان نام و نشاني عربي نداشته باشد. ما در اين مورد، با فراخواني از پژوهشگران مسؤول، جوياي راه ِ برون رفت از اين مُعضل تاريخي شده ايم تا بتوان با كمك يونسكو اين جشن بهاري را با تاريخ درست و دقيق كه در آن، بينش انساني در اوج است، جهاني اعلام كرد؛ چرا كه نوروز برخوردار از اين بار تاريخي است.


با مهر ِ هميشگي
تورج پارسي
* * *
پاسخ جليل دوستخواه از استراليا


1. كاربُرد ِ گاه شمار ِ خورشيدي ي ايراني با پذيرفتن ِ آغاز آن در زمان ِ كوچ پيامبر اسلام از مكّه به مدينه، هيچ ديگرگوني در چيستي و ارزش ِ فرهنگي ي نوروز پديد نياورده است. 2. اين گاه شمار - كه اكنون 1385 سال از آغاز آن مي گذرد - چشم پوشيده از خاستگاه زماني ي آن، يك گاه شمار ِ ويژه ي ايرانيان و دنباله ي منطقي ي گاه شمارهاي نياكان آنان در روزگاران باستان است. ديگر كشورهاي مسلمان (عرب و جُز آن) دو گاه شمار هجري ي قمري (كه اكنون سال 1427 آن است) و ميلادي را به كار مي برند. گاه شمار خورشيدي ي كنوني، همان است كه خيّام و دانشمندان همكارش، آن را بر بنياد دانشي ي استواري سامان بخشيدند و رساترين و دقيق ترين گاه شمار در جهان به شمار مي آيد. كنارگذاشتن ِ اين گاه شمار، به منزله ي بازگشت از پويش در راستاي پيشرفت تاريخي است. 3. پذيرش نامهاي ايراني ي باستاني براي ماه هاي دوازده گانه ي سال در اين گاه شمار از سوي مجلس شوراي ملّي ي ايران، به همين منظور ِ نگاه داشت ِ ويژگي ي ايراني ي آن بوده است؛ هرچند كه خاستگاه زماني اش اسلامي و هجري باشد. اين كاري درست و ستودني بوده است؛ وگرنه ما نيز همچون همسايگان و هم زبانان و هم فرهنگان افغان مان هنور نام ماه ها را به گونه ي حَمَل، ثَور، جَوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قَوس، جَدْي، دَلْو و حوت به كار مي برديم كه هيچ پيوندي با فرهنگ ايراني ندارد. 4. از همه ي اينها گذشته، بيشترين شمار مردم ايران مسلمانند و تغيير شمار ِ سال در گاه شمار كنوني و جاي گزين كردن آن با شمار سالي بر بنياد رويدادي در ايران باستان، براي آنان پذيرفتني نيست. پس اگر سنجه ي ما در اين جُستار، مردم سالارانه و بر پايه ي اصل ِ گرامي داشتن ِ باور و خواست ِ بيشترين شمار مردمان باشد، ناگزير بايد بپذيريم كه ديگرگون ساختن ِ شمار ِ سال در گاه شمار خورشيدي ي كنوني ي ميهنمان درست و بخردانه نيست. ما نمي توانيم در اتاقي دربسته بنشينيم و به انگيزه ي احساس ملّي و ميهني ي پرشور و باستان گرايانه و آرمانشهرجويانه مان به جاي همه ي مردم سرزمين مان تصميم بگيريم. اين كار ِ نادرست را دولت پادشاهي ي آيران در واپسين سالهاي بودنش كرد كه مردم ايران، هرگز آن را جدّي نگرفتند و به دل نپذيرفتند و تنها چند سالي در نهادهاي دولتي و حكومتي با تحميل از بالا به كار رفت. 5. تغيير شمار ِ سال در گاه شمار خورشيدي ي ايراني ي كنوني، از ديدگاه پژوهشهاي تاريخي ي وابسته به چهارده سده ي اخير نيز مايه ي آشفتگي و سردرگمي و نابساماني خواهد شد و رويكرد ِ پژوهندگان به سندهاي اين دوران را دچار اختلال خواهدكرد. 6. براي دوستداران مرده ريگ باستاني ي ايرانيان، جاي هيچ گونه نگراني نيست. نوروز، همچون ديگر آيينهاي ديرينه، جشني ايراني و در همان حال، جهاني و انساني است و نام هيچ شخص تاريخي ي معيّن ِ وابسته به هيچ كيش و فرقه اي بر پيشاني ي آن كنده گري نشده است و نخواهدشد. همه ي تيره هاي قومي ي ايراني و پاي بندان به همه ي كيشها در ايران جغرافيائي ي كنوني و ايران فرهنگي ي بس بزرگتر، نوروز را با رويكردي فراقومي و فراديني پذيره مي شوند و برمي گزارند و روايت شاهنامه را براي بنيادگذاشتن اين آيين در فراسوي تاريخ و به وسيله ي جمشيد، شهريار اسطورگي، پشتوانه ي آن مي شناسند. 7. پژوهشهاي فرهنگ شناختي ي ايراني، به روشني نشان مي دهد كه نوروز آيين و يادماني بسيار كهن بنيادست. به گفته ي زنده ياد سيّد ابوالقاسم انجوي شيرازي: "تاريخ نبود كه نوروز بود." پس، كاربُرذ ِ گاه شمار ِ خورشيدي ي كنوني با سرآغاز ِ جُز ايراني اش در چهارده سده ي پيش از اين، نخواهدتوانست پيشينه ي بسيار كهن ِ آن در درازناي هزاره هاي پيش تاريخي و تاريخي فرو پوشاند و از يادها ببرد. هم آميزي ي دو سويه ي ايراني و جز ايراني در شكل بخشي به صورت قراردادي و پذيرفته ي اين آيين شكوهمند، يكي از شگفتي هاي تاريخ فرهنگ ماست و نشان مي دهد كه نياكان ما با چه مايه از هوشمندي و خِرَدوَرزي و فرهيختگي، در هنگامه هاي هولناكي كه همه ي فرهنگ بزرگ ايراني در گستره ي توفان هاي سهمگين و بنيادبرانداز قرار گرفته بود، توانستند از پوسته و لايه ي بيروني چشم بپوشند و بُن مايه و درون مايه را همچون مردمك چشم خويش پاس بدارند و نسل به نسل تا به امروز برسانند. فرهنگ و زبان و ادب ايراني، امروز با نابساماني ها و پيچيدگي هاي سختي رو به روست كه گره گشايي از آنها نيازمند همّت و توش و توان و كوشش و كُنِش ِ همه ي ايرانيان است و سخن گفتن از "مُعضل" ِ ايراني نبودن ِ سرآغاز ِ گاه شمار ِ خورشيدي ي ايراني ي كنوني، در برابر آنها، يك سرگرمي بيش نيست و هيچ گونه جايگاهي در زنجيره كوششهاي بايسته براي پاسداري از ارزشهاي اين فرهنگ ندارد و تنها به دل مشغولي به "نقش ايوان" و غافل ماندن از "پاي بست ِ ويران ِ خانه" مي مانَد.
سخن خود را با اين اميد به پايان مي آورم كه همه ي ما ايرانيان -- خواه در ميهن، خواه در فراسوي مرزهاي آن -- به جاي جُستار ِ آرمان شهري خيالي در گذشته ي دور و پرستش شيفته وار و چشم بسته ي ِ همه ي ميراث ِ نياكان و عرب ستيزي و تُرك زدايي و مانند ِ آن، به پاسداري ي آگاهانه و انتقادي از ارجمندترين بخش هاي اين ميراث بپردازيم و با بهره گيري از اين گنج شايگان، زندگي ي امروزمان را رساتر و سرشارتر كنيم و شالوده ي استواري براي آينده بريزيم و سربلند از اين پويايي و كوشايي، نوبت كارهاي كارستان ِ آينده را به نسل هاي پسين بسپاريم. چُنين باد!


تانزويل، كوينزلند - استراليا
نوروز 1385 خورشيدي ي ايراني



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?