Tuesday, February 28, 2006
267. به پيشباز ِ هشتم مارچ، روز ِ جهاني ي ِ زن
يادداشت ويراستار
هفته ي پيش از جشن باستاني ي ايرانيان اسپندارمذگان، روز ِ بزرگداشت زن و زمين ِ مادر در فرهننگ كهن ايراني (پنجم اسفند) سخن گفتم. اكنون هشتم مارچ (مارس)/هفدهم اسفند، روز ِ جهاني ي زن را در پيش ِ رو داريم كه همه ي جهاننيان، يك دل و يك جان در تدارك برگزاري ي هرچه شكوهمندتر ِ آنند. جهان ِ ايراني نيز از اين شور و شادي بركنار نيست و جشن ِ اسفندارمذگان ِ خود را به جشن ِ جهاني پيوند مي زند. چيزي كه بُنيادين و استواربودن ِ اين پيوند ر ا به خوبي نشان مي دهد، رويكرد ِ آگاهانه و آزادمنشانه ي نياكان ِ ارجمند ِ ما به همه ي زنان و مردان جهان در پايگاه ِ هستاني با منش ها و حق هاي برابر و بي هيچ گونه برتري بر يكديگر و آن هم نه تنها در گستره ي ايراني، بلكه در فراخناي جهاني است.
ديروز نماهنگي به نام ِ كارزار -- كه خُنياگر بانوي ايراني گيسو شاكري به شاباش و فرخندگي ي هشتم مارچ به زنان سراسر گيتي پيشكش كرده است -- از سوئد به اين دفتر رسيد كه با سپاس فراوان از مهر ايشان، نشاني ي آن را در اين جا مي آورم:
http://www.karzar-zanan.com/karzar.swf
امروز نيز گفتاري تحليلي و روشنگر از دوست پژوهنده ي گرامي، دكتر تورج پارسي، از همان سرزمين رسيد كه هرچند مناسبت آن پنجم اسفند است، به رهنمود ِ گفتاوردهاي ايشان از گاهان زرتشت و متن هاي نواوستايي در رويكرد به برابري زن و مرد، با درونمايه و آرمان ِ جهاني و انساني ي ِ جشن ِ هشتم مارچ نيز پيوندي تمام عيار دارد و با درود بر ايشان براي فرستادن ِ اين گفتار ارزنده و نيز نگاره ي قيچي در سفره ي زناشويي ي هم ميهنان زرتشتي به نشانه ي هم ارزي و هم ترازي ي زن و مرد در زندگاني، در پي مي آورم. استاد پارسي يادآور شده اند كه پارچه ي زيباي زمينه ي نگاره ي قيچي، اثري هنري از هنرمند نامدار ِ همروزگارمان ناصر اويسي است. ج. د.
ريته سيه بانو
به مناسبت پنجم اسفند، روز زن، جشن سپندارمذگان
دكتر تورج پارسي
زن و مرد موزيك ِ متن هستي اند و چون هستي جاودانه است زن و مرد نيز ماندگارند تا تداوم فرهنگ بشري را ضمانت كنند. اگر زن را اعتباري است، در اعتبار او آزادي نهفته است. اگر آزادي شكل نگرفت، بايد در اعتبار مورد ِ نظر كاستي روي داده باشد.
با اين حساب سرنوشت زن و مرد بايددر راستاي زندگي همانند باشد . نفي زن نفي انسان است و نفي انسان زمينه را براي ديكتاتوري آماده مي كند كه مرد را نيز به زير شلاق اسارت خواهد كشاند .از اين ديدگاه زن و مرد ازيك ريشه تكوين يافته و برابرند در نتيجه جنسيت نمي تواند عامل تعيين كننده باشد ، پس هيچيك را بر ديگري برتري نيست.
بااين ديدگاه، اوستا زن را ريته سيه بانو مي نامد كه به معناي مهر وفروغ و روشنايي است .در نخستين سخن ِ زرتشت در گاتا ، روي سخن با زنان ومردان است كه هر دو بر مبناي ِ قانون اَشَه برابرند ، در گزينش آزاد ند كه خود مسئوليت آفرين است. اين همْ بَهري از همان نخستين نگاه آشكارست. يسنه، هات ۳۰ ، كرده ي ۲.
دراوستا زن ومرد به شكل برابربا نام و صفت هايى مخاطب كلامند :
هوشمندان، يسنه، هات 31
تو ، كه به معناي عام آدمي است، يسنه، هات 31، كرده ي 9
هركس چه مرد و زن ، يسنه، هات 46 ، كرده ي 10:
اي اهوره مزدا
به درستي مي گويم هركس -- چه مرد و چه زن -- كه آنچه را تو در زندگي بهترين كارشناخته اي، بِوَرزَد ، در پرتو ِ منش ِ نيك، از پاداش اَشَه و شهرياري ِ مينَوي برخوردارخواهد شد .
با اين حساب سرنوشت زن و مرد بايددر راستاي زندگي همانند باشد . نفي زن نفي انسان است و نفي انسان زمينه را براي ديكتاتوري آماده مي كند كه مرد را نيز به زير شلاق اسارت خواهد كشاند .از اين ديدگاه زن و مرد ازيك ريشه تكوين يافته و برابرند در نتيجه جنسيت نمي تواند عامل تعيين كننده باشد ، پس هيچيك را بر ديگري برتري نيست.
بااين ديدگاه، اوستا زن را ريته سيه بانو مي نامد كه به معناي مهر وفروغ و روشنايي است .در نخستين سخن ِ زرتشت در گاتا ، روي سخن با زنان ومردان است كه هر دو بر مبناي ِ قانون اَشَه برابرند ، در گزينش آزاد ند كه خود مسئوليت آفرين است. اين همْ بَهري از همان نخستين نگاه آشكارست. يسنه، هات ۳۰ ، كرده ي ۲.
دراوستا زن ومرد به شكل برابربا نام و صفت هايى مخاطب كلامند :
هوشمندان، يسنه، هات 31
تو ، كه به معناي عام آدمي است، يسنه، هات 31، كرده ي 9
هركس چه مرد و زن ، يسنه، هات 46 ، كرده ي 10:
اي اهوره مزدا
به درستي مي گويم هركس -- چه مرد و چه زن -- كه آنچه را تو در زندگي بهترين كارشناخته اي، بِوَرزَد ، در پرتو ِ منش ِ نيك، از پاداش اَشَه و شهرياري ِ مينَوي برخوردارخواهد شد .
هيچ يك از شما، همان، كرده ي 18
آن كس ، همان، كرده ي 20
كساني ، يسنه، هات 34 كرده ي 14
آنان، يسنه، هات 44 ، كرده ي 20
اشون ِ نيكْ آگاه، يسنه، هات 46 ، كرده ي 5
13 مردم، هات 48، كرده ي
آن كس ، همان، كرده ي 20
كساني ، يسنه، هات 34 كرده ي 14
آنان، يسنه، هات 44 ، كرده ي 20
اشون ِ نيكْ آگاه، يسنه، هات 46 ، كرده ي 5
13 مردم، هات 48، كرده ي
مرد، همان، كرده ي 6
او ، يسنه، هات 47 كرده ي 3
رهانندگان ِ سرزمين ها ، هات 48، كرده ي 12
مردمان ، يسنه 49 ، كرده ي 7
اي مردان و زنان ، يسنه، هات 53 ، كرده ي 6:
اي مردان و زنان
اين را به درستي دريابيد كه دروج در اينجا فريبنده است .
دروج را از پيشرفت و گسترش باز داريد و پيوند خويشتن را از آن بگسليد .
شادي به دست آمده در كورسوي تباهكاري ، اندوه مايه اي است .
بدين سان ، دروندان تباه كننده ي راستي ، زندگي مينوي خويش را نابود مي كنند .
_زنان و مردان : اما در پرتو كنش فرمانرواي نيك ، رامش به زنان و مردان در خانمان ها و روستاها باز مي گردد . يسنه، هات 53، كرده ي 8
ستايش ِ اَشَوَن مردان و زنان ، يسنه، دفتر دوم، هات 1، كرده ي 16
ستايش فََرَوَشي هاي نخستين آموزگاران ِ كيش، هات ۱ ، كرده ي 18
فَرَوَشي ِ مردان و زنان ِ اَشَوَن ، هات 3 ، كرده ي 18:
اينك روان هاى اشون مردان و آشون زنان را _ در هر جا كه زاده شده باشند _ مي ستاييم ... يسنه، هات ۳۹ ، كرده ي ۲
بشود كه در هر دو جهان ، شهريار نيكي بر ما مردان و زنان فرمانروايي كند . يسنه، هات ۴۱، كرده ۲
آنچه را كه هر مرد يا زني دانست كه درست و نيك است بر اوست كه خود بكار بندد و ديگران را نيز بياگاهاند تا آنرا _ آن چنان كه هست _ بكار بندد. يسنه، هات ۳۵، كرده ي ۶
در اين جا روي سخن مستقيم با زنان است :
ستايش زنان و گروه فرزندان، هات 2 ، كرده ي 6
فروشي هاي اشونان را ، زنان وگروه فرزندان آنان، يسنه ، دفتر دوم، هات 1، كرده ي 6
ستايش فروشي هاي اشونان و زنان و گروه فرزندان، هات 3 ، كرده ي 86
فروشى هاي اشون زنان همه ي سرزمين ها را مي ستاييم . يشتها ۱۴۵
روي سخن با مردان :
ستايش اشون مرد پاك. هات 2 ، كرده ي 15
ستايش فروشي مرد اشون. هات 3 ، كرده ي 17
فروشى هاي اشون مردان همه ي سرزمين ها را مي ستاييم . يشتها ۱۴۵
او ، يسنه، هات 47 كرده ي 3
رهانندگان ِ سرزمين ها ، هات 48، كرده ي 12
مردمان ، يسنه 49 ، كرده ي 7
اي مردان و زنان ، يسنه، هات 53 ، كرده ي 6:
اي مردان و زنان
اين را به درستي دريابيد كه دروج در اينجا فريبنده است .
دروج را از پيشرفت و گسترش باز داريد و پيوند خويشتن را از آن بگسليد .
شادي به دست آمده در كورسوي تباهكاري ، اندوه مايه اي است .
بدين سان ، دروندان تباه كننده ي راستي ، زندگي مينوي خويش را نابود مي كنند .
_زنان و مردان : اما در پرتو كنش فرمانرواي نيك ، رامش به زنان و مردان در خانمان ها و روستاها باز مي گردد . يسنه، هات 53، كرده ي 8
ستايش ِ اَشَوَن مردان و زنان ، يسنه، دفتر دوم، هات 1، كرده ي 16
ستايش فََرَوَشي هاي نخستين آموزگاران ِ كيش، هات ۱ ، كرده ي 18
فَرَوَشي ِ مردان و زنان ِ اَشَوَن ، هات 3 ، كرده ي 18:
اينك روان هاى اشون مردان و آشون زنان را _ در هر جا كه زاده شده باشند _ مي ستاييم ... يسنه، هات ۳۹ ، كرده ي ۲
بشود كه در هر دو جهان ، شهريار نيكي بر ما مردان و زنان فرمانروايي كند . يسنه، هات ۴۱، كرده ۲
آنچه را كه هر مرد يا زني دانست كه درست و نيك است بر اوست كه خود بكار بندد و ديگران را نيز بياگاهاند تا آنرا _ آن چنان كه هست _ بكار بندد. يسنه، هات ۳۵، كرده ي ۶
در اين جا روي سخن مستقيم با زنان است :
ستايش زنان و گروه فرزندان، هات 2 ، كرده ي 6
فروشي هاي اشونان را ، زنان وگروه فرزندان آنان، يسنه ، دفتر دوم، هات 1، كرده ي 6
ستايش فروشي هاي اشونان و زنان و گروه فرزندان، هات 3 ، كرده ي 86
فروشى هاي اشون زنان همه ي سرزمين ها را مي ستاييم . يشتها ۱۴۵
روي سخن با مردان :
ستايش اشون مرد پاك. هات 2 ، كرده ي 15
ستايش فروشي مرد اشون. هات 3 ، كرده ي 17
فروشى هاي اشون مردان همه ي سرزمين ها را مي ستاييم . يشتها ۱۴۵
*
با در نظرگرفتن نمونه هاي بالا كه نشان مي دهد زن از همان اعتبار والايى برخوردارست كه مرد داراست ، پرسش اين است كه اياهمين خط فكري در ايران باستاني ادامه نيافته است ؟
هنگامي كه به لوحه هاي گِلي ِ تخت جمشيد كه در دانشگاه شيكاگو توسط پروفسور مري كخ ترجمه شده و به نام از زبان داريوش به فارسي هم ترجمه شده است مي انديشيم ، يك رابطه ي پيوسته را نمايان مي بينيم ، اما باز به پرسش مي ايستيم .
اين لوحه هانشان مي دهد كه در ايران باستاني كارگران دستمزد مي گرفتند و شرايط دستمزد زن و مرد مساوي بوده است . زنان داراي شخصيت حقوقي مستقل بوده و در گاه ِ زايمان از كار معاف مي شدند و در طول مرخّصي ِ زايمان ، حقوق دريافت مي كرده اند . مرخّصي ِ بارداري پنج ماه بوده. پس از اين مدّت زن امكان داشت كه كار روزانه را كوتا ه كند. البته كار نيمه وقت مزد كمتري داشت . زن ها مي توانستند به مقامات بالا برسند . " اسناد حقوقي بر جاي مانده از سرزمين هاى امپراتورى نشان مي دهد كه زنان اين مناطق شخصيّت حقوقي مستقل داشته اند . اين زن ها بي آن كه چيزي از ثروت شان را از دست بدهند، يا مالكيّت شان به خطر بيفتد، مى توانستند دعواى حقوقى طرح كنند يا طلاق بگيرند .... " (۲ )
آنگاه كه از لوح هاي تخت جمشيد كه نشان مي دهد زن ايران باستاني عروسك نبوده بلكه در آباداني و رشد فرهنگ جامعه شركت پيوسته وتعيين كننده داشته ، رو به سوي شاهنامه مي بريم ،شاهنامه اي كه يادمان ايران باستاني و كتاب نبرد ميان خوبي و بدي است ، زنان شاهنامه از فرانك كه خِرَدي چشمگير دارد تا تهمينه كه آزادگي بالنده و فراسوي زمانش - خواستگاري از رستم - ازسودابه _ با وجود سودابه گري هايش - وقتى خواستند وى را به زور به همسري كسي درآورند به اعتراض در برابر كاووس مي ايستد كه من خود همسر خود را بر مي گزينم و بر مبناى همين حق طبيعي كاووس را مي پسندم ! از فريگيس زاينده ي سياوش ، منيژه دختر افراسياب توراني و عشقش به بيژن ، سيندخت همسر مهراب كابلي مادر رودابه كه سام سختگيرسرانجام در برابر اين پيك آشتي وخِرَد و دوستي كه از يك جنگ خانمانسوز ِ نژادگرايانه، جلوگيرى كرد و چراغ عشق را روشن نگهداشت، از تخت به احترام برخاست دست سيندخت را گرفت و مجبور به يك اعتراف تعيين كننده شد ، پيروزى تدبير و خِرَد :
شما گرچه از گوهر ديگريد/ همان تاج و اورنگ را درخَوريد!
آيا چنين زناني فقط در شاهنامه مي زيستند و جامعه از آنان خالي بوده است ؟ آيا شاهنامه آينه ي جامعه ي باستاني نبوده است ؟
آيا قرة العين ، قمر ، دلكش ، سيمين ، فروغ ، دَرودي و ديگر ناشناختگان زحمتكش
اين مرز و بوم، از تبار ِ زنان شاهنامه نيستند ؟
*
با در نظرگرفتن نمونه هاي بالا كه نشان مي دهد زن از همان اعتبار والايى برخوردارست كه مرد داراست ، پرسش اين است كه اياهمين خط فكري در ايران باستاني ادامه نيافته است ؟
هنگامي كه به لوحه هاي گِلي ِ تخت جمشيد كه در دانشگاه شيكاگو توسط پروفسور مري كخ ترجمه شده و به نام از زبان داريوش به فارسي هم ترجمه شده است مي انديشيم ، يك رابطه ي پيوسته را نمايان مي بينيم ، اما باز به پرسش مي ايستيم .
اين لوحه هانشان مي دهد كه در ايران باستاني كارگران دستمزد مي گرفتند و شرايط دستمزد زن و مرد مساوي بوده است . زنان داراي شخصيت حقوقي مستقل بوده و در گاه ِ زايمان از كار معاف مي شدند و در طول مرخّصي ِ زايمان ، حقوق دريافت مي كرده اند . مرخّصي ِ بارداري پنج ماه بوده. پس از اين مدّت زن امكان داشت كه كار روزانه را كوتا ه كند. البته كار نيمه وقت مزد كمتري داشت . زن ها مي توانستند به مقامات بالا برسند . " اسناد حقوقي بر جاي مانده از سرزمين هاى امپراتورى نشان مي دهد كه زنان اين مناطق شخصيّت حقوقي مستقل داشته اند . اين زن ها بي آن كه چيزي از ثروت شان را از دست بدهند، يا مالكيّت شان به خطر بيفتد، مى توانستند دعواى حقوقى طرح كنند يا طلاق بگيرند .... " (۲ )
آنگاه كه از لوح هاي تخت جمشيد كه نشان مي دهد زن ايران باستاني عروسك نبوده بلكه در آباداني و رشد فرهنگ جامعه شركت پيوسته وتعيين كننده داشته ، رو به سوي شاهنامه مي بريم ،شاهنامه اي كه يادمان ايران باستاني و كتاب نبرد ميان خوبي و بدي است ، زنان شاهنامه از فرانك كه خِرَدي چشمگير دارد تا تهمينه كه آزادگي بالنده و فراسوي زمانش - خواستگاري از رستم - ازسودابه _ با وجود سودابه گري هايش - وقتى خواستند وى را به زور به همسري كسي درآورند به اعتراض در برابر كاووس مي ايستد كه من خود همسر خود را بر مي گزينم و بر مبناى همين حق طبيعي كاووس را مي پسندم ! از فريگيس زاينده ي سياوش ، منيژه دختر افراسياب توراني و عشقش به بيژن ، سيندخت همسر مهراب كابلي مادر رودابه كه سام سختگيرسرانجام در برابر اين پيك آشتي وخِرَد و دوستي كه از يك جنگ خانمانسوز ِ نژادگرايانه، جلوگيرى كرد و چراغ عشق را روشن نگهداشت، از تخت به احترام برخاست دست سيندخت را گرفت و مجبور به يك اعتراف تعيين كننده شد ، پيروزى تدبير و خِرَد :
شما گرچه از گوهر ديگريد/ همان تاج و اورنگ را درخَوريد!
آيا چنين زناني فقط در شاهنامه مي زيستند و جامعه از آنان خالي بوده است ؟ آيا شاهنامه آينه ي جامعه ي باستاني نبوده است ؟
آيا قرة العين ، قمر ، دلكش ، سيمين ، فروغ ، دَرودي و ديگر ناشناختگان زحمتكش
اين مرز و بوم، از تبار ِ زنان شاهنامه نيستند ؟
*
روز پنجم اسفند، روز زن است ، زنان همه ي سرزمين ها ، اين روز به سْپِنتَه آرمئيتى، چهارمين امشاسپند نامورست كه در فارسى سپندارمذ يا اسفند شده است .سپنته آرمئيتى به چَم ِآرامش افزاينده است كه برآيند ِهمكارى ِ آدمي با اهوره مزدا ست . در سال نماي زرتشتي روزپنجم هرماه و ماه دوازدهم سال به نام ،سپندارمذ ست كه در جهان مادي نگهبان زمين و نماد ِ زنانگي است
محمّد جواد مشكور درباره ي زناشوىى و اَروسي نزد آرياييان مي نويسد: " زناشويى تشريفات و كيفيّات شيريني داشت واز امور مقدس شمرده مى شد _ اَروس و داماد پيشتر يكديگر را برگزيده و بعد طبق آداب مخصوصى زناشويي مي كردند _داماد جامه ي نو بر تن مي كرد و با دوستان و خويشان به خانه اروس مى رفت و دست اروس را كه با زيبا ترين وضعي آراسته شده بود، گرفته هر دو بالاى تخته سنگي مي ايستادند داماد رو به اروس كرده با آواز بلند مي گفت :من مرد هستم و تو زن ، من آسمان هستم تو زمين ، من و تو با هم مي نشينيم و از ما فرزنداني به وجود خواهند آمد " آنگاه او را با ارابه اي كه گاوهاي سپيد آنرا مي كشيدند و با گل هاي طبيعي خود رو زينت يافته بود نشانيده و با نواي ساز و دهل و خواندن سرودهاي مخصوص به خانه مي برد .آريايى ها معمولا يك زن مي گرفتند ، نزد آريايي ها زن آنچنان براي مرد ضروري بود كه زه از براي كمان "
اين همدوشى و همگامي و همكاري ، اين پيوند انساني افزون بر فرزنداني كه با رمى آورد، در واقع شركت در آباداني جهان است. به همين معنا امروزه بر خوان پيوند زناشو يي ِ زرتشتيان نيز قيچى مي گذارند كه از همآهنگي و همكارى هر دو لنگه قيچى اشارت دارد .
اين همدوشى و همگامي و همكاري ، اين پيوند انساني افزون بر فرزنداني كه با رمى آورد، در واقع شركت در آباداني جهان است. به همين معنا امروزه بر خوان پيوند زناشو يي ِ زرتشتيان نيز قيچى مي گذارند كه از همآهنگي و همكارى هر دو لنگه قيچى اشارت دارد .
در اين جا، يك نكته را بايد روشن كرد كه بالندگي جامعه ي بشري، برآيند همگامي زنان و مردان است. جامعه اى كه اين مهم را نپذيرد، از تشييع جنازه ي خويش بر مي گردد.
روز زن هر نامي و نشاني كه داشته باشد و در هرگوشه ي دنيا آنرا به هر آييني كه برگزار كنند، قابل ستايش است. به همين مناسبت در برابر زنان همه ي سرزمين ها كلاه از سر برداشته ، به احترام ايستاده و شادباش مي گوييم به ويژه به ريته سيه بانوان ِ ايران زمين.
فَرَوَشى هاي اَشَوَن زنان ِ همه ي سرزمين ها را مي ستاييم! يشتها، ۱۴۵
----------------------------------------
روز زن هر نامي و نشاني كه داشته باشد و در هرگوشه ي دنيا آنرا به هر آييني كه برگزار كنند، قابل ستايش است. به همين مناسبت در برابر زنان همه ي سرزمين ها كلاه از سر برداشته ، به احترام ايستاده و شادباش مي گوييم به ويژه به ريته سيه بانوان ِ ايران زمين.
فَرَوَشى هاي اَشَوَن زنان ِ همه ي سرزمين ها را مي ستاييم! يشتها، ۱۴۵
----------------------------------------
سرچشمه ها :
يك. اوستا، كهن ترين سرودها و متنهاي ايراني، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه، جلد يكم، انتشارات مرواريد، چاپ نهم، تهران
هزار و سيصد و هشتاد و چهار. ترجمه ي همه ى متن هاى اوستايى از همين سرچشمه است.
دو. از زبان داريوش ، هايدمارى كخ، ترجمه ى پرويز رجبي ، رويه ۲۷۷ نشر كارنگ ، چاپ پنجم ، تهران.
سه. ايران در عهد باستان ، محمّد جواد مشكور ، رويه ۶۲ ، چاپ ششم، پويا، تهران- ۱۳۶۹