Saturday, February 25, 2006

 

247.بازسازي ي ِ تخت ِ جمشيد: گشت و گذاري در پايتخت ِ هخامنشيان



يادداشت ويراستار


شهرياري ي ِ هخامنشيان كه نزديك به بيست و شش سده پيش از اين در ايران بنياد نهاده شد و سپس در بخش بزرگي از دنياي باستان گسترش يافت، تنها شهرياري در جهان كهن بود كه آزادي ي انديشه و گفتار و كردار و پرستش را براي همه ي آدميان، از هر قوم و تيره و تبار گرامي شمرد. بيان نامه و فرمان ِ كورش بزرگ كه متن آن بر بدنه ي يك استوانه نوشته شده و هم اكنون در موزه ي بريتانيايي در لندن نگاهداري مي شود، گواه راستين و ارجمند اين رويكرد ِ هخامنشيان به حق هاي انساني به شمار مي آيد. ترجمه ي انگليسي ي اين بيان نامه، به منزله ي كهن ترين سند ِ حقوق بشر، در كاخ سازمان ملل متّحد در نيويورك، به تماشا گذاشته شده و مايه ي سرافرازي ي ما ايرانيان است.
تخت جمشيد يا پارسه و يا -- به تعبير يونانيان -- پرسه پوليس، بزرگترين و مهم ترين پايتخت اين شهرياري ي بزرگ و جهانگير ايراني بود كه گستره ي فرمانروايي ي آن در نقشه ي زير نمايان است.





بازمانده ي كاخ هاي داريوش و خشَيارشا در استان فارس (در نزديكي ي دشت مُرغاب و پاسارگاد) هنوز تماشاگاه ايرانيان و جُز ايرانيان و يكي از شگفتي هاي فرهنگ و هنر و دانش ِ نياكان باستاني ي ماست.
برخي از دوستداران اين ميراث بي همتاي كهن، كوشيده اند تا با بهره گيري از دانش و فنّ ِ امروز، چشم اندازهايي از اين يادمان ديرينه را در تصويرهايي بازسازند. با سپاس از دوست ارجمند، آرمان وزيري كه شماري از اين تصويرهاي بازساخته را همراه با پيوند به تارنماي فراگير آنها به اين دفتر فرستاده است، شش نمونه از آنها را همراه با گفتاري دو زباني از همان تارنما، براي آگاهي ي خوانندگان گرامي ي اين صفحه، در پي مي آورم. درود بر سازندگان اين تصويرها كه مايه ي خشنودي ي همه ي دوستداران فرهنگ ايراني شده اند!* ج. د.
--------------------
* براي ديدن ِ تصويرهاي بيشتري از اين مجموعه، نگاه كنيد به:
http://www.cais-soas.com/News/2006/February2006/25-02.htm













تخت جمشيد، که ايرانيان پارسه و يونانيان پرسپوليس ميخواندندش، نه يک پايتخت سياسی بلکه کانون ملی و نماد يکپارچگی شاهنشاهی نوپای هخامنشی بود. آنچه بنيان گذار تخت جمشيد، داريوش بزرگ در نظر داشت، دولتی بود که در سايه اقتدار آن اقوام گوناگون با خصوصيّات فرهنگی و سنّتهای خاص خود و با حفظ زبان و مذهب و آئينهای خود به آرامش در کنار يکديگر زندگی توانستند کرد. اصولی که بر پايه آنها شاهنشاهی ايران دوهزار و پانصد و شصت و چهارسال پيش، به دست کورش کبير بنيان نهاده شد، دگربار در سنگ نبشته ای از داريوش متجلی مي شود:
" من، داريوش شاه، ناتوانان را پشتيبان هستم و اجازه نخواهم داد که توانمندان به آنان بيداد روا دارند. ...ای مردم، به اراده ي اهوره مزدا من، داريوش، از شما مي خواهم که ناتوانان را پشتيبان باشيد و در برابر توانمندان و توانگران ِ بيدادگر بايستيد."
روح اغماض، تسامح، دادگری و انساندوستی در دولتی که به رسالت اخلاقی خود نيک آگاه بود و خود پرچمدار اين آرمانها بود، ميبايست در معماری و هنر آن نيز بازتاب ميافت. مظهر اقتدار و عظمت شاهنشاهی ايران تخت جمشيد بود و هنر آن اقوام و نژادهای گوناگون ، از ليبی و اتيوپی و مصر تا هندوستان، از رودخانه دانوب تا رود سند، از کوهستانهای قفقاز تا دشتهای آسيای ميانه و از درياچه آرال تا خليج فارس،همه را اطمينان بخش اين نکته بود که صرف نظر از نژاد، مذهب، رنگ پوست و زبان، اعضا برابر يک جامعه بزرگند.داريوش معماران و هنرمندان را از چهارگوشه شاهنشاهی پهناورش گرد آورد تا با مصالح و فنون خاص خود و طرح ريزی و اجرای ايرانی بناهايی بيافرينند که تا آن زمان در جهان همتايی نداشتند و از نظر مقياس و شکوهمندی و نيز ابداع فنون نوين معماری و ظرافت ِ به کمال رسيده شان در زمره ي عجايب دوران باستان بشمار مي روند.

* * *


Persepolis ( Parsa), the spiritual center of the first world power in recorded history, was the vision of the emperor Darius (Dariush) the Great who set forth his plan of a multi-cultural state in which a diversity of ideas took precedence over dictatorial oppression. The spirit of Achemaenid rule from which Cyrus (Kourosh) the Great founded the Persian Empire (from approximately 559 B.C.) is best conveyed through the words of Darius :
“... I will not tolerate that the weak shall suffer injustices brought upon them by the mighty. What is just pleases me. ... You, my subjects , must not assume what the powerful undertake as sublime. What the common man achieves is much more extraordinary.”
The air of tolerance, leniency and dignity of mankind are manifest in the artistic symbolism of the architecture of Persepolis . In 520 B.C., Darius , aware of the moral responsibilities of the state over which he reigned, called upon architects and artisans from every corner of his vast kingdom – from Libya and Egypt to India, from the Danube to the Indus , from the Caucasus Mountains to the Asiatic Steppes and from the Aral Sea to the Persian Gulf to work together with Persian architects to create something never before seen yet unmistakably Persian.It is only through this type of master planning - born not of any single, preexisting architectural concept or idea - that a architecture could arise whose grandeur leaves little doubt as to its place as one of the greatest wonders of the Ancient world.



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?