Sunday, November 27, 2005
179. بزرگداشت ِ بانوي ِ فرهنگ و ادب ايراني در دانشگاه ِ پاريس
اعطاي درجه ي دكتراي افتخاري به بانو استاد دكتر هُما ناطق از سوي دانشگاه ِ سوربُن
چهارشنبه دوم آذر ماه 1384 (23 نوامبر 2005)، دانشگاه سوربُن در پاريس شاهد ِ افتخارآفريني ي يك بانوي فرهيخته و دانشگاهي ي ايراني بود.
در آيين بزرگداشت ِ پرشوري كه دانشگاهيان و فرهيختگان فرانسوي براي همتاي ايراني ي خود برپاداشتند، دكتر هُما ناطق، استاد ِ پيشين ِ دانشگاه تهران و استاد ِ بازنشسته ي دانشگاه سوربُن ِ فرانسه، از سوي جامعه ي دانشگاهي و فرهنگي ي كشور ِ ميزبان ِ او، به افتخار ِ دريافت ِ درجه ي دكتري ي افتخاري نايل آمد.
در اين آيين ِ يادماني كه گروه انبوهي از استادان و فرهيختگان فرانسوي و ايراني حضوريافته بودند و با شور و شادي و نواختن موزيك همراه بود، چند تن از استادان سوربُن و نيز خود ِ ناطق سخن گفتند و استادان ايران شناس نامداري همچون ژيلبر لازار و كريستف بالايي، از كارنامه ي دانشگاهي و فرهنگي ي دكتر هما ناطق با حق گزاري ي ويژه يادكردند و او را استادانه و پدرانه مورد ِ نوازش و لطف قراردادند.
چُنين افتخاري نه تنها بهره ي سزاوار ِ اين استاد ِ شايسته، بلكه مايه ي سرافرازي و غرور ِ فرهنگي ي همه ي ايرانيان ِ فرهيخته و فرهنگ دوست در ميهن و در همه ي غربتگاههاي ايرانيان در كران تا كران ِ جهان است.
* * *
هُما ناطق فرزند ِ بَرومند ِ زنده ياد استاد ناصح ناطق، دانشي مرد ِ روزگارمان و مترجم ِ اثرهاي والايي از بزرگان انديشه و فرهنگ و ادب فرانسه همچون وُلتر و آناتول فرانس و ديگران به زبان فارسي است. وي در سال 1313 خورشيدي (1934 ميلادي) در چنان خانواده ي ادب پروري در تهران زاده شد و در پرتو ِ رهنمودها و دل سوزي هاي پدر پرورش يافت و باليد و سربرافراخت و در سال 1335 خورشيدي (1956 ميلادي) براي آموزش دانشگاهي، رهسپار كشور فرانسه شد و دانش آموخته ي رشته ي تاريخ و خاورشناسي گرديد و پايان نامه ي دانشگاهي اش را درباره ي سيّد جمال الدّين اسدآبادي در سال 1965 ميلادي تقديم ِ دانشگاه پاريس كرد كه سپس از سوي ناشر ِ مشهور فرانسوي "مزونو لازار" و با همكاري ي ِ "انجمن ِ جامعه شناسي ي ِ ملّي ي فرانسه" به چاپ رسيد.
دكتر هما ناطق، سپس با كولبار ِ دانش و فرهنگ ِ روزآمد ِ معاصر به ميهن بازگشت و تا سال 1360 خورشيدي كه ناگزير از ترك ِ ايران و اقامت گزيني در فرانسه گرديد، در پايگاه ِ استادي سرشناس و پژوهنده و نويسنده اي پرشور و پركار در دانشگاه تهران و گستره ي فرهنگي ي جامعه ي ايران، سرگرم پويش و كوشش بود.
هما ناطق سپس در دانشگاه سوربُن ِ نو در پاريس به تدريس در بخش ِ تاريخ ايران و ادبيّات ِ فارسي پرداخت و سرانجام در سال 1999 ميلادي در آستانه ي پايان سده ي بيستم كه خود يكي از فرزندان ِ شايسته ي آن بود، بازنشسته شد.
گُستره ي اصلي ي تدريس و پژوهش دكتر هما ناطق، تاريخ و جامعه شناسي ي ايران در روزگار ِ پادشاهي ي قاجارهاست كه كتابهاي ممتاز و كليدي و گفتارهاي مستند و شاخصي به زبان هاي فارسي، فرانسه و انگليسي درباره ي آن نشرداده است. امّا دامنه ي ِ پويش و كوشش ِ او در همين چهارچوب محدود نمانده و پرواز در افق هاي بس گسترده تر ادب و فرهنگ ميهنمان، درون مايه ي بسياري از دستاوردهاي پژوهشي ي ِ والاي ِ او بوده است و هست كه از آن ميان، مي توان به تازه ترين كار ِ او: حافظ ، خُنياگري، مي و شادي اشاره كرد.
هُما ناطق افزون بر كارنامه ي درخشان پنجاه ساله ي تدريس و پژوهش خود، كتابخانه اي را هم در دانشگاه سانسيه ي پاريس بنيادگذاشته كه بخش عمده ي گنجينه ي آن، ميراث فرهنگي ي پدرش ناصح ناطق است و او اكنون، بيشتر وقت خود را در آن باغ ِ بسيار درخت ِ انديشه و فرهنگ مي گذراند.
* * *
جاي بسي خوشوقتي است كه اگر فرهيختگاني همچون دكتر هُما ناطق به ناحق در ميهن ِ خويش غريب مي مانند و اداي دِيني شايسته نسبت بدانها صورت نمي پذيرد، جهان ِ پيشرو و فرهيخته و ارج شناس ِ كنوني از حضور فرخنده ي آنان غافل نمي ماند و به گرمي پذيراي دانش و فرهنگ آنان است و آوازه ي شكوهمند ِ سزاواري هاي ايشان، در فراسوي همه ي بازداري ها، به ياري ي رسانه هاي جهان شمول امروزين در دورترين كرانه هاي اين گوي ِ خاكي پژواك مي يابد. به سخن ِ والاي ِ خواجه ي بزرگمان:
" زين قصّه هفت گنبد ِ افلاك پُرصَداست
كوته نظر ببين كه سخن مختصر گرفت!"