Friday, July 08, 2005

 

پرسش و پاسخي درباره ي برخورد فردوسي با دقيقي



دوست من احمد در پيامي، نكته اي را در مورد كار ِ فردوسي از من پرسيده است كه متن پرسش او و سپس پاسخ خود بدان را در پي مي آورم

...........................................................
پرسشي هم دارم در رابطه با برخورد فردوسي با كار دقيقي در پايان ِ بخش ِ گُشتاسب نامه ي دقيقي كه فردوسي با اشاره به سخن دقيقي مي گويد: "نگه كردم، اين نظم سست آمدم!" و كار دقيقي را نكوهش مي كند. در حالي كه هم اين گُشتاسب نامه روان و با ذهني فعّال و ظرافتي بي نظير سروده شده و هم دقيقي در غزل و قصيده، به چيرگي شهرت داشته است. پس اين گونه داوري ي فردوسي را چگونه بايد توجيه كرد؟
آيا فردوسي به اين جهت كه دوران شست سالگي را مي گذرانده و در نظر داشته است شاهنامه را به حضور محمود غزنوي برساند، با دورانديشي يا محافظه كاري و يا هر واژه و نامي ديگر كه بتوان تصوّر آن را داشت، اين روش را در پيش گرفته است؛ چرا كه دقيقي زرتشتي بوده و به دربار ساماني هم وابستگي داشته است؟
* * *

احمد گرامي، سلام
پيامت را خواندم و خشنود شدم.
در پاسخ به پرسش تو در مورد فردوسي و برخوردش با كار دقيقي مي گويم
يكم . زرتشتي بودن دقيقي امري قطعي و مسلّم نيست و مدرك روشنگر و پذيرفتني درباره ي آن نداريم
دوم. فردوسي نه با دقيقي و نه با هيچ كس ِ ديگري معارضه و برخورد ديني و مذهبي دارد و هيچ گاه آوازه گر هيچ ديني و يا ستيزنده با هيچ ديني و نكوهنده ي پيرو ِ هيچ مذهبي نيست. سندي به بزرگي ي شاهنامه، گواه اين سخن است
سوم. فردوسي نخستين تدوين شاهنامه را هنگامي به پايان رساند (384 ه.ق.) كه هنوز حكومت محمود در ميان نبود. محمود در 389 ه.ق. برتخت شاهي نشست
چهارم. تقديم شاهنامه به محمود و سروده شده بودن ِ بيتهاي در ستايش وي به وسيله ي شخص فردوسي، هنوز امري قطعي و مُسلّم نيست و به فرض هم كه او از سر ِ ناچاري و پس از تدوين ِ واپسين ِ شاهنامه در سال 400 ه. ق اين كار را كرده باشد، ربطي به كار دقيقي كه سي و پنچ سال پيش از آن زمان درگذشته بوده، نداشته است
پنجم. فردوسي در عين حال كه نظم دقيقي را نقد مي كند و آن را "سست" مي شمارد، حق شناسانه از وي به منزله ي "پيشگام" و "راهبر" خويش نام مي برد و حتّا مهرورزانه خواستار آمرزش روان وي مي شود
ششم. نقد ِ فردوسي بر نظم دقيقي، واقع بينانه و بر پايه ي سنجش و ارزيابي ي درست ِ كار اوست و امروز هم، هركس كه -- به گفته ي "بهار" -- "پارسي شناسد و بهاي او" و شاهنامه ي فردوسي و در كنار آن گُشتاسب نامه ي دقيقي را با دقّت و باريك بيني و نكته سنجي خوانده باشد، در رويكرد بدان نقد، حق را به فردوسي مي دهد و سخن ِ والاي حكيم ِ توس و شعر ِ شيوا و رنگين كمان ِ خيال نقش هاي ِ آفريده ي ِ او را همتراز با نظم ِ دقيقي كه تنها بيانگر ِ ساده ي يك روايت است، نمي شمارد
اين سخن را نه بر اثر ِ شيفتگي نسبت به فردوسي و كار ِ شگرف او، بلكه در پي ِ چهل سال سر و كار داشتن با حماسه ي ملّي ي ايران و پيچ و تاب خوردن در هزارتوهاي آن مي گويم. همين

با درود و بدرود

جليل



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?