Wednesday, July 29, 2015

 

یافته هایی از دانش نجومی ی معماران روزگاران کهن - پیام آقای "مهندس یاغش کاظمی" استاد و کارشناس سازه های باستانی به دفتر "ایران شناخت"


دوستان و استادان گرامی،
با اهدای سلام
نشریه‌ی علمی‌ـ‌پژوهشی هنرهای زیبا (معماری و شهرسازی)، در شماره‌ی اخیر خود مقاله‌ای از من با عنوان "بررسی ویژگی‌های نجومی و کارکرد تقویمی در
 شهر جَیّ و کاخ سروستان" منتشر نموده است 

چکیده‌ی مقاله

بنابر مستندات موجود، معماران‌ در گذشته، علاوه بر دانش معماری، واقف به احکام نجوم نیز بوده‌اند؛ و در طرح‌ریزی بناها و شهرهای باستانی، غالباً با منجّمین همکاری داشته‌اند. نمونه‌های متنوعی از ملاحظات خورشیدی، هنگام ساختِ آتشکده‌ها، کاخ‌ها و شهرهای مدوّر در عهد ساسانی گزارش شده است؛ بدین‌صورت که امکان تشخیص زمان تغییر فصول در آن‌ها فراهم می‌آمده است. فقدان آگاهی‌های لازم برای تشخیص خصیصه‌های نجومیِ ابنیه و اماکن تاریخی، مرمت و ساماندهی آن‌ها را از نتایج مطلوب بازمی‌دارد؛ و چه بسا مرمت‌ها و دستکاری‌های نسنجیده۫ امکان معرفی و احیای سنت معماری نجومی کهن را در آن‌ها از بین ببرد 

در این تحقیق، ملاحظاتِ خورشـیدی و نجومی در ساخت شهر باستانی جَیّ و بنای تاریخیِ موسوم به کاخ سروستان بررسی شده است. هرچند که شهر مدوّر جَیّ، اکنون از بین رفته است؛ ولی ویژگی‌های نجومی باروی آن، با استناد به منابع دست اوّل (روش تحقیق تفسیری‌‌ـ‌تاریخی)، مُدل‌سازی و بازآفرینی گردیده؛ و محل چهار دروازه‌ی آن، به‌صورت صحیح۫ مشخص شده است. همچنین با تأمل بر مباحث نجومیِ کاربردی و تفکر علّی در طراحی معماری، فرضیه‌ی کارکرد تقویمی بنای کاخ سروستان تبیین شده؛ و برای تأیید صحّت فرضیه، از اندازه‌گیری‌ها و یادداشت‌های میدانی (مطالعه‌ی میدانی) و مشاهدات عینی در محل استفاده شده است


--------------------------------------------------------------------------------
این مقاله‌ را می‌توانید از لینک‌های زیر، دانلود و دریافت کنید

- لینک اوّل

- لینک دوّم

---------------------------------------------------------------------------
بسیار سپاسگزار خواهم شد که مطالعه بفرمایید و مرا از نظرات خویش بهره مند سازید
ارادتمند
یاغش کاظمی


دوستان و استادان گرامی،
با اهدای سلام
نشریه‌ی علمی‌ـ‌پژوهشی هنرهای زیبا (معماری و شهرسازی)، در شماره‌ی اخیر خود مقاله‌ای از من با عنوان "بررسی ویژگی‌های نجومی و کارکرد تقویمی در
 شهر جَیّ و کاخ سروستان" منتشر نموده است 

چکیده‌ی مقاله

بنابر مستندات موجود، معماران‌ در گذشته، علاوه بر دانش معماری، واقف به احکام نجوم نیز بوده‌اند؛ و در طرح‌ریزی بناها و شهرهای باستانی، غالباً با منجّمین همکاری داشته‌اند. نمونه‌های متنوعی از ملاحظات خورشیدی، هنگام ساختِ آتشکده‌ها، کاخ‌ها و شهرهای مدوّر در عهد ساسانی گزارش شده است؛ بدین‌صورت که امکان تشخیص زمان تغییر فصول در آن‌ها فراهم می‌آمده است. فقدان آگاهی‌های لازم برای تشخیص خصیصه‌های نجومیِ ابنیه و اماکن تاریخی، مرمت و ساماندهی آن‌ها را از نتایج مطلوب بازمی‌دارد؛ و چه بسا مرمت‌ها و دستکاری‌های نسنجیده۫ امکان معرفی و احیای سنت معماری نجومی کهن را در آن‌ها از بین ببرد 

در این تحقیق، ملاحظاتِ خورشـیدی و نجومی در ساخت شهر باستانی جَیّ و بنای تاریخیِ موسوم به کاخ سروستان بررسی شده است. هرچند که شهر مدوّر جَیّ، اکنون از بین رفته است؛ ولی ویژگی‌های نجومی باروی آن، با استناد به منابع دست اوّل (روش تحقیق تفسیری‌‌ـ‌تاریخی)، مُدل‌سازی و بازآفرینی گردیده؛ و محل چهار دروازه‌ی آن، به‌صورت صحیح۫ مشخص شده است. همچنین با تأمل بر مباحث نجومیِ کاربردی و تفکر علّی در طراحی معماری، فرضیه‌ی کارکرد تقویمی بنای کاخ سروستان تبیین شده؛ و برای تأیید صحّت فرضیه، از اندازه‌گیری‌ها و یادداشت‌های میدانی (مطالعه‌ی میدانی) و مشاهدات عینی در محل استفاده شده است


--------------------------------------------------------------------------------
این مقاله‌ را می‌توانید از لینک‌های زیر، دانلود و دریافت کنید

- لینک اوّل

- لینک دوّم

---------------------------------------------------------------------------
بسیار سپاسگزار خواهم شد که مطالعه بفرمایید و مرا از نظرات خویش بهره مند سازید
ارادتمند
یاغش کاظمی


Tuesday, July 28, 2015

 

بررسی و ارزیابی ی درونمایه ی کتاب "ایرانی ماندن و جهانی شدنن" در "میراث ایران؟


      فصلنامه ی دو زبانی ی میراث ایران  
،(Persian Heritage)
 شریه ی ایرانی ی چاپ نیوجرزی، در شماره ی  هفتاد و هشتادم - سال  بیستم، ، تابستان1394 خود، در گفتاری به قلم سردبیر آن، آقای دکترشاهرخ احکامی،
به بررسی و ارزیابی ی کتاب ایرانی ماندن و جهانی شدن، پژوهش و نگارش جلیل 
دوستخواه  
نشر
Support H & S Media
لندن - 2014
.پرداخته است



Monday, July 20, 2015

 

ناقوس هُشدار به نابودی ی ایران! "بوی جگر ِ سوخته عالم بگرفت / گر نشنیدی، زهی دماعی که تراست!"


کلانتری از «رخداد فاجعه بزرگ» می‌گوید

«آب، نفت نیست. بلایی که ما سر نفت آوردیم را نمی‌توانیم سر آب بیاوریم»


عیسی کلانتری: «دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است... اگر به همین وضع ادامه دهیم حدود ٧٠‌ درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل۵۰ میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند.»
عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی دولت‌های اول و دوم هاشمی رفسنجانی و دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه که به تازگی سمت «مشاور معاون اول رئیس‌جمهوری در امور آب، کشاورزی و محیط‌زیست» را نیز دریافت کرده،  در گفتگویی با روزنامه ی "شهروند» - که به عنوان تیتر نخست صفحه اول این روزنامه نیز انتخاب شده است -از عمق بحران خشکسالی سخن گفت؛ به گفته او «بحران آب دیگر شوخی‌بردار نیست». کلانتری، پیش از این نیز با بیان این‌که «کاری که ما با آب‌های زیرزمینی می‌کنیم یعنی نسل‌کشی»، 
گفته بود بود «ما «ماامانت‌دار بسیاربدی برای این  تمدنبسیاربدی برای این  تمدن ۷هفت هزار ساله بودیم».
به گزارش «شهروند»، بحران آب در ایران هنوز برای بسیاری از اقشار جامعه به یک باور تبدیل نشده است؛ چرا که به باور انبوهی از مردم، این سرزمین همیشه با مشکل کم‌آبی دست‌وپنجه نرم کرده و حالا هم وضع بحرانی نیست! همین نگاه تا چندی پیش در بدنه مدیریتی کشور هم دیده می‌شد و کسی باور نداشت که مشکل داریم. بحث گسترده کردن جمعیت تازه و بیشتر ایرانی در عرصه‌های خاکی ایران هم یکی از همین استدلال‌ها بود که در دوره‌های اخیر مطرح می‌شد. اما حالا با تغییر رویکردهای مدیریتی کشور برخی مسائل اندک‌اندک روشن شده و برخی مسئولان متوجه وخامت اوضاع شده و کارهایی را برای مدیریت این بخش شروع کرده‌اند.
آن‌طور که عیسی کلانتری، مشاور معاون اول رئیس‌جمهوری در امور آب، کشاورزی و محیط‌زیست در این خصوص می‌گوید، در سال‌های گذشته وزارت نیرو جرأت اعتراف به واقعیت را نداشت؛ اما حالا بحران خشکسالی به اندازه‌ای رسیده که مسئولان متوجه قهقرای کشور شده‌اند، زیرا در حال حاضر ٧٠‌ درصد جمعیت کشور با سرانه زیر ٩٠٠ مترمکعب آب در‌ سال زندگی می‌کنند و این از نظر استانداردهای جهانی یعنی رخداد فاجعه بزرگ. عیسی کلانتری که به تازگی سمت مشاوره از معاون اول دریافت کرده است، غروب شنبه به «بنیاد ملی امید ایرانیان» رفته بود تا  در جمع خبرنگاران، کارشناسان و پژوهشگران از همین واقعیت‌ها و وضع آبی کشور گزارشی دقیق دهد. در ادامه گزارش «شهروند» از این نشست را می‌خوانید:
٩٧‌ درصد آب‌های سطحی را خشک کردیم
عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی دوران سازندگی در این جلسه با اعلام آمار تکان‌دهنده از ذخایر آبی کشور گفت: ایران با بهره‌برداری از ٩٧‌ درصد آب‌های سطحی خود عملا تمام رودخانه‌های خود را خشک کرده است و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است. او ادامه داد: این موضوع به معنای آن است که اگر به همین وضع ادامه دهیم حدود ٧٠‌ درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰ میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند. كلانتري با بیان این‌که سرانه آب تجدیدپذیر کشور به ١٠١‌میلیارد مکعب رسیده است، اعلام کرد.

بحرانی‌ترین وضع خشکسالی جهان در ایران

کلانتری با بیان این نکته که در زمینه بحران خشکسالی واقعیت‌هایی گفته نشده یا کتمان شده است یا با ناآگاهی از آن گذشته‌ایم، گفت: مسئولان دولتی تا امروز باور نداشتند که کشور دارد رو به قهقرا می‌رود و حالا متوجه این موضوع شده‌اند که کمی دیر است؛ مطابق با استانداردهای جهانی، درصد بهره‌برداری از آب‌های سطحی نباید بیشتر از ۴۰ درصد باشد. این در حالی است که بیشتر کشورهای پیشرفته حد ایده‌آل بهره‌برداری برای حفظ منابع آبی خود را لحاظ کرده‌اند که حداکثر ۲۵ درصد برداشت است.
او افزود: تنها دو کشور در جهان وجود دارد که با بهره‌برداری بی‌رویه از منابع آب‌های سطحی در معرض بحران جدی قرار گرفته‌اند و آن دو کشور ایران و مصر اند. این در شرایطی است که میزان بهره‌برداری از آب‌های سطحی در مصر به ۴۶ درصد و در ایران با اختلاف فاحش به ٩٧ ‌درصد رسیده است. برای این‌که عمق فاجعه را بهتر متوجه شوید عملکرد برخی از کشورهای جهان را در بهره‌برداری از آب‌های سطحی سرزمین‌شان مرور می‌کنیم: ژاپن ١٩ درصد، آمریکا ٢١ درصد، چین ٢٩ درصد، هند ٣٣‌ درصد و در کشوری مانند اسپانیا که از لحاظ اقلیم و ویژگی‌های جغرافیایی به ایران شباهت دارد تنها ۲۵ درصد.
وزیر دولت پنجم گفت: این موضوع به آن معنی است که حتی در صورت بارش ایده‌آل و نفوذ آب به زیر زمین، جایی برای ذخیره آن وجود ندارد، در نتیجه آب در سطح خاک جاری شده و تبخیر می‌شود. این موضوع شورتر شدن خاک و از دست رفتن حاصل‌خیزی آن را به دنبال داشته است. در حال حاضر، وضع آبی برخی از شهرهای ایران به سطحی رسیده است که آن شهرها از نظر تعاریف علمی و استانداردهای جهانی به «شهر مرده» تعبیر می‌شوند. به‌عنوان مثال درحال حاضر شاهرود و نیشابور از نظر هیدرولوژی شهر مرده به حساب می‌آیند و بخش عمده‌ای از شهرستان رفسنجان نیز شهر مرده تلقی می‌شود.

۵۰ میلیون ایرانی باید مهاجرت کنند

وزیر اسبق کشاورزی با تأکید بر این‌که بحران خشکسالی در ایران به وضعیتی رسیده است که حیات و تمدن سرزمین در معرض تهدیدقرار گرفته است، گفت: مطابق برآوردهای علمی، منابع کشش تأمین نیازهای جمعیت فعلی ایران را ندارد و در آینده نه‌چندان دور حدود ٧٠‌ درصد جمعیت ایران باید از کشور مهاجرت کنند اما با وضع دیپلماسی خارجی ایران، کدام کشورها حاضرند ۴۰ تا ۵۰میلیون ایرانی را اسکان دهند؟!
وی ادامه داد: درحال حاضر در جزیره ماندیل هند ادامه سکونت غیرممکن شده است و این جزیره گاه و بیگاه به زیر آب می‌رود. این در شرایطی است که ماندیل تنها ٣٠٠‌ هزار نفر جمعیت دارد اما دولت هند برای انتقال این جمعیت دچار دردسر شده است. ما چگونه می‌خواهیم برای اسکان قریب به ۵۰ میلیون نفر ایرانی چاره‌اندیشی کنیم؟

گفتند توسعه پایدار غرب‌زدگی است!

کلانتری اشتباه‌های مدیریتی در دوره‌های گذشته را باعث رسیدن به این نقطه دانست و گفت: زمانی آمدیم گفتیم سیاست‌گذاری‌ها برای منابع کشور در راستای توسعه پایدار باشد، اما عده‌ای گفتند توسعه پایدار و اصول غربی را کنار بگذاریدخود بنده در زمان ریاست‌جمهوری آقای خاتمی به خانم دکتر ابتکار شخصا نامه نوشتم و گفتم واقعا آب نیست و از لحاظ منابع آبی داریم رو به بحران می‌رویم. ایشان بی‌توجه شد و گفت چنین چیزی نیست! سازمان محیط‌زیست در ایران تا امروز یک سازمان مرده و تشریفاتی بوده است. همین الان آقایان هنوز دارند درباره خودکفایی در محصولات کشاورزی صحبت می‌کنند. برای نوشتن برنامه ششم دوباره موضوع خودکفایی را به میان کشیدند که من برگشتم به آقای نوبخت گفتم تو را به دین و ایمانت بگو این مزخرفات را کنار بریزند.
او افزود: با این منابع آبی موجود و در صورت استفاده از مدرن‌ترین تکنولوژی‌های صنعتی و در صورت فرض محال رسیدن به بهره‌وری ۱,۵‌ درصد تا‌ سال ۱۴۰۴ تنها می‌توانیم برای ٣٣‌ میلیون نفر غذا تولید کنیم. این در شرایطی است که بهره‌وری ما درحال حاضر تنها ٠.٢‌ درصد است.
وی تأکید کرد: من حتی در این زمینه به مقام معظم رهبری نیز نامه نوشتم و آمار و ارقام و گزارش علمی خدمت‌شان ارایه دادم. گفتم اگر می‌خواهیم به جمعیت ۱۵۰ میلیون نفر برسیم قبل از هر چیز باید منابع آبی را نجات دهیم و پس از آن توان تولید ما در کشاورزی، تأمین غذا برای ٣٣‌ میلیون نفر است برای تأمین غذای بقیه جمعیت باید به واردات فکر کرد.   
 
هزینه کلان برای تبدیل آب شیرین  به آب شورتر از دریا!

کلانتری شیرین کردن آب را همراه با هزینه بسیار گزافی دانست و بیان داشت: در بسیاری از موارد شیرین کردن آب شور صرفه اقتصادی ندارد. جالب است که بدانید اشتباه‌های مدیریتی سال‌های گذشته باعث شده است که ما هزینه کلانی بدهیم و آب شیرین‌مان را به آب شور تبدیل کنیم آن هم آب شوری که غلظت نمک آن ۳,۵ برابر غلظت نمک آب دریای عمان است!
وی افزود: در‌ سال ۵۱ آمریکایی‌ها به ایران آمدند و درباره پروژه احداث سد گتوند پژوهش کردند. طبق گزارش آمریکایی‌ها محل سد باید ۱۴,۵ کیلومتر پایین‌تر از مخزن سد قرار می‌گرفتعلت این موضوع وجود گنبدهای نمکی گزارش شده بود اما مدیران وقت این گزارش‌ها را خیانت آمریکا به ایران دانستند و سد را روی گنبدهای نمکی احداث کردند. در آن زمان ١٣٠‌ میلیارد تومان هزینه شد تا پتوی رسی روی گنبدهای نمکی قرار بگیرد اما با اولین آبگیری تمام پتوهای رسی از بین رفته و آب شیرین پشت سدها به آب شوری تبدیل شد که غلظت نمک آن ۳.۵ برابر غلظت نمک آب دریای عمان است. حالا این سد با مجموع سرمایه‌گذاری ٣‌ هزار و ٦٠٠‌ میلیارد تومان علاوه بر شور کردن آب شیرین، سالانه ۳.۵ تن نمک به اراضی خوزستان اضافه می‌کند و خاک حاصلخیز منطقه را شور کرده است.
    
 
سدسازی بی‌حساب و کتاب رودخانه‌ها را خشک کرد

عیسی کلانتری همچنین با برگشت به عقب گفت: در زمان آقای احمدی‌نژاد، به ایشان اعلام شد اشتباه دوم را انجام نده و سد را آبگیری نکن که آب شیرین به آب شور تبدیل شود اما ایشان کار را به پیمانکار واگذار کرد تا دو خط لوله به طول ٢٧٠ کیلومتر از زیر سد رد کنند. برای این کار ٢‌ هزار و ٢٠٠‌ میلیارد تومان هزینه شد که در نهایت از لوله‌ای به قطر یک متر و ١٠ سانتی‌متر تنها ٢٠٠ لیتر آب خروجی داشته باشیم.
او افزود: مشکل ما نه‌تنها به برداشت بی‌رویه آب مربوط می‌شود که سدسازی‌های بی‌حساب و کتاب به این مشکلات دامن زده است. مسئولان ما از سدسازی به‌عنوان سند افتخار خود یاد می‌کنند اما از بس سد ساخته شده است دیگر در رودخانه‌ها آبی جاری نمی‌شود. درحال حاضر ۴۲ درصد روان‌آب‌ها به دلیل سدسازی کاهش داشته و به خشک شدن بسیاری از رودخانه‌ها منجر شده است.

هزینه جبران از ۵۰ میلیارد به ۲۵ هزار‌ میلیارد تومان رسید

مشاور معاون اول رئیس‌جمهوری با اشاره به این‌که در شرایط فعلی برای نجات کشور از بحران خشکسالی نیازمند اقدامات فوری هستیم، تأکید کرد: برای این‌که بتوانیم ظرف ۵ تا ۶ ‌سال آینده به حالت نرمال برسیم باید سطح برداشت آب از منابع‌مان را به نصف برسانیم و کار را باید از همین امروز شروع کنیم، چرا که تا الان هم دیر شده است. باید سطح برداشت آب از ۹۶ میلیارد مترمکعب به ۵۶ میلیارد مترمکعب برسد. او گفت: این موضوع درحال حاضر برای ما ٢٠ تا ۲۵ هزار‌ میلیارد تومان هزینه دارد این در صورتی است که در دوره خاتمی این موضوع را تنها با ۵۰ تا ۱۰۰ میلیارد تومان هزینه می‌شد مدیریت کرد، اما متاسفانه مدیران کشور تا امروز باور نداشتند که بحران جدی است و حالا این موضوع کم‌کم دارد بین دولتمردان جامی‌افتد و البته این هزینه گزاف هم برای نجات تمدن ایران و کشور ضروری و غیرقابل اجتناب استآب، نفت نیست. بلایی که ما سر نفت آوردیم را نمی‌توانیم سر آب بیاوریم، زیرا حیات‌مان و موجودیت کشور به آب بستگی دارد.

دولت نباید از موضع عده‌ای بترسد

کلانتری با اشاره به این‌که در زمینه فرهنگ‌سازی آب با یک مشکل عمده مواجه هستیم، گفت: برای اجرای سیاست‌های نجات‌بخش آب باید جدیت داشته باشیم و از واکنش عده‌ای نترسیمدر حال حاضر، ما بنا داریم آب کشاورزی را به نصف برسانیم و برای این کار، بودجه، تأمین و آماده شده است تا سهم آب کشاورزان را خریداری کنیم، اما دولت نگران واکنش مجلس و بقیه استخود بنده در یکی دو روز گذشته چند جلسه خصوصی با آقای چیت‌چیان وزیر نیرو داشته‌ام تا ایشان را توجیه کنم که از واکنش نماینده‌های مجلس نترسد. نهایت این موضوع، استیضاح است، اما بحران آب دیگر شوخی‌بردار نیست. او تأکید کرد: اولین مصوبه دولت و اولین شعار آقای روحانی در زمان انتخابات، احیای دریاچه ارومیه بوده است. ایشان با وجود آن‌که به وعده خود عمل کرد و برای خرید حقآبه کشاورزان، بودجه مورد نیاز را هم کنار گذاشت، اما با اظهارات تند دو سه نماینده محلی در مجلس سریع عقب‌نشینی کرد. دولت باید برای نجات کشور از بحران خشکسالی جسارت و جدیت بیشتری به خرج دهد.

در خصوص بحران دریاچه ارومیه: هنگام اجرای پروژه‌ها کم‌سوادیم!

مشاور معاون اول رئیس‌جمهوری در پایان نشست به پاسخگویی به خبرنگاران و حاضران در جلسه پرداخت. او به پرسش «شهروند» درباره احیای این دریاچه و سمتی که او در این پروژه دارد، پاسخ داد. «شهروند» در سوالی از هدررفت بودجه کشور در نتیجه طرح‌های کارشناسی نشده و از جمله طرح احداث میان‌گذر شهید کلانتری دریاچه ارومیه پرسید تا کلانتری توضیح دهد:
در زمان احداث میان‌گذر شهید کلانتری دریاچه ارومیه، طرح، کارشناسی شد و مطالعات، به درستی انجام گرفت؛ طبق مطالعات انجام شده بنا شد در ۳,۵ کیلومتری غرب دریاچه که ٩٩.٧‌ درصد جریان آب از آن منطقه می‌گذرد، پل دیگری احداث شود اما آن پل را حذف کردند.
وی افزود: مشکل ما این است که زمان اجرای پروژه‌ها یا کم‌سواد هستیم یا اتفاقات را پیش‌بینی نمی‌کنیم یا نظر کارشناسی را باور نداریم(روحيه جهادي داريم). مجموع این فرهنگ مدیریتی باعث می‌شود بودجه‌های عمرانی کشور هدر رود.
کلانتری همچنین در پاسخ به پرسش دیگر مبنی بر طرح خرید آب شیرین از کشورهای همسایه گفت: این طرح غیرقابل اجراست زیرا عمدتا همسایگان ما منابع کافی برای صادرات آب شیرین را در اختیار ندارند، در این زمینه با چند کشور نیز مذاکره شده اما نتیجه‌بخش نبوده است. به‌عنوان مثال تاجیکستان اعلام کرد آبی برای صادرات ندارد و جمهوری آذربایجان نیز حاضر شد سالانه۱۵۰ تا ۲۵۰ میلیون مترمکعب آب به ایران انتقال دهد آن هم برای مدت محدود که با هزینه‌های سنگین حمل‌ونقل و میزان ناچیز توافق شده، این طرح توجیه اقتصادی کافی ندارد.
 خاستگاه: اخبار روز

Friday, July 17, 2015

 

زبان فارسی پُل پیوند تاریخی و فرهنگی ی همه ی فارسی زبانان


هر کجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید

گفتگوی کیهان لندن  با نجیب بارور : هر کجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید 

«نجیب بارور» شاعر جوان افغانستانی در سال‌های اخیر به واسطه اشعارش در میان فارسی‌زبانان محبوبیت قابل توجهی پیدا کرده است.
همگرایی فرهنگی
امروز نمی‌شود سلیقه خود را به دیگران تحمیل کرد
هر چند نجیب بارور تحصیلات دانشگاهی خود را در کارشناسی علوم سیاسی انجام داده، اما زمینه فعالیت او در حوزه شعر و ادبیات فارسی است و هم اکنون مسئولیت فرهنگی بنیاد مارشال فهیمِ کابل را بر‌عهده دارد. از او تا کنون یک کتاب زیر عنوان «نام دیگر کابل» به چاپ رسیده که در سال ۹۳ چاپ دوم آن منتشر شد. وی کتاب دیگری با عنوان «سه‌عکس جدا افتاده» زیر چاپ دارد.
نجیب که زاده و ساکن شهر کابل است، به همگرایی زبانی و فرهنگی در میان مردم کشورهای ایران، تاجیکستان و افغانستان تاکید دارد و اشعارش برگرفته از همین اندیشه است.
روشنک آسترکی همکار کیهان لندن در یک گفتگوی اختصاصی پای صحبت نجیب بارور پیرامون وضعیت زبان فارسی در افغانستان نشسته است.
 – بنا به نظر تعدادی از شاعران و نویسندگان افغانستانی، زبان فارسی در سال‌های گذشته در افغانستان مهجور مانده. چرا؟
-شاید یک متخصص زبان به این پرسش پاسخ بهتری دهد ولی باور من این است که پس از شکست طالبان از افغانستان، جریان‌هایی فعالیت‌هایی را آغاز کرده‌اند که به نظر من مؤثر خواهند بود. انجمن‌های ادبی، مراکز فرهنگی و فعالیت‌های هنری بیشتری روز به ‌روز جان می‌گیرند. من امیدواری‌های زیادی را در شعر امروز افغانستان می‌بینم که بی‌تأثیر بر زبان پارسی هم نیست. البته این نکته را فراموش نکنیم که زبان پارسی در افغانستان، در پهلوی موانع دیگر، با یک سد سیاسی هم در طول تاریخ در کشاش بوده است. شما می‌دانید که زبان رسمی در افغانستان پارسی و پنبتو [پشتو] است. از آنجایی که غالباً محور سیاسی افغانستان در دست پنبتون‌ها بوده، همواره پارسی‌ستیزی نیز جزء پالیسی‌های فرهنگی سیاسیون بوده است. البته پارسی‌ستیزی در افغانستان که توسط حلقۀ معینی صورت می‌گیرد، هراس آنان را برای انزوا رفتن زبان پنبتو نشان می‌دهد. فراگیری زبان پارسی در افغانستان، گروه‌های فاشیستی زبان پنبتو را وادار به تقابل کرده است. هرچند هر نوع تقابل دور از منطق خواهد بود چرا که زبان‌ها با کاربرد داشتن و منابع  زنده می‌مانند. کسانی که در افغانستان به نحوی می‌خواهند زبان پنبتو را تحمیلاً بر دیگران زنده نگه دارند، بهتر می‌بود تا برای زنده‌ ماندن زبان پنبتو راه‌های منطقی‌تری را در پیش می‌گرفتند. این تقابل هرچند روح پارسی‌گرایی را در وجود پارسی‌گویان افغانستان هم زنده کرده است با آن‌ هم جنجال‌برانگیز بوده است. مثلاً ما را گفتند، به‌جای دانشگاه، «پوهنتون» بگویید. این باعث شد که، اگر ما از روی عادت –عرف گویشی- در گذشته دانشگاه را «پوهنتون» می‌گفتیم، کوشیدیم در مقابل «دانشگاه» بگوییم. البته اگر مراد سئوال شما رشد پارسی در تناسب با ایران باشد، بدون شک زبان پارسی در افغانستان به‌ آن سان رشد نکرده است.
– یکی از مباحث مهمی که پیرامون مردم افغانستان مورد توجه کارشناسان است، همین پروژه ملت‌سازی و حذف زبان فارسی و جایگزینی پشتو از سوی حکومت بوده که شما هم به آن اشاره کردید. در مقابل این سیاست‌های فارسی‌ستیزانه چه روندی شکل گرفته است؟
نجیب بارور
همگرایی فرهنگی باعث می‌شود که مردمان از خطرهای احتمالی دور بمانند
– در پاسخ اولین پرسش شما به این موضوع اشاره کردم؛ این مسئله واقعاً هم خنده‌آور است و هم شرم‌آور. به‌ آن می‌ماند که در مسابقۀ دو به ‌کسی که از تو پیشی گرفته است بگویی، بایست که من می‌خواهم از تو پیش‌تر بدوم. واقعاً مسخره است! یکی از پالیسی‌های همیشگی حکومت‌های پنبتونی همین مسئله است. با آن‌ که تا این ‌دم ناکام بوده‌اند، ولی هموار به‌عنوان یک سد در برابر زبان پارسی قرار داشته‌اند. کسانی که به ‌نمایند‌گی از پارسی‌گویان در دولت بوده‌اند و یا هستند به رشد و یا رهاندن زبان پارسی از چنین سدی، علاقه‌مندی نشان نداده‌اند. از سیاسیون پارسی‌زبان، تنها احمدشاه مسعود به فرهنگ و زبان علاقه داشت که حتا در سنگر هم بحث از ادبیات و فرهنگ می‌کرد و در جایی، مبارزه در برابر طالب و القاعده را برای پاسداری از زبان و ادبیات و فرهنگ عنوان کرده بود. بی‌ توجهی سیاسیون پارسی‌گوی– از آنجا که امکانات دارند- مشکل دیگری است که ما با آن مواجه هستیم. به همان میزان که دیگران به پنبتو فکر می‌کنند، دولت‌مردان ما از زبان پارسی بی‌ خبر هستند. من امیدوار هستم این مسئله جدی گرفته شود. و کارهای بنیادی با حمایت سیاسیون فارسی‌گوی روی دست گرفته شود. ولی اطمینان دارم که زبان پارسی با تقابل، از بستر سیاسی- اجتماعی افغانستان حذف چه، که حتا کم‌ رنگ هم نخواهد شد. شاید با موانع‌های سلیقه‌ای روبرو شود، ولی بالاخره راهش را خواهد یافت و فراگیر خواهد شد. در قرن حاضر، هیچ چیزی را نمی‌شود با سلیقه بردیگران تحمیل کرد. با همین امیدواری، ما پارسی را پاس خواهیم داشت.
– من می‌بینم شاعرانی مانند شما و غفران بدخشانی که از شاعران جوان و بنام افغانستانی هستید، در شعرهایتان بر اشتراکات فرهنگی و ادبی میان ایران و افغانستان و تاجیکستان دست می‌گذارید. این تاکید و یادآوری برای چیست؟
– البته دور از انصاف خواهد بود که به مرزهای سیاسی باور داشته‌ باشیم. مرزها پیش از آن‌ که جداکنندۀ مردمان پارسی‌گو باشند، نقطه وصل آنان در شرایط فعلی می‌باشند. چون مرزها بودند که ما را متوجه ساختند که از هم دور شده‌ایم. باور من این است که همگرایی فرهنگی و یاد‌آوری از شکوه پارس، ما را به اصل خودمان باز می‌گرداند. اصلی که فرقی میان رودکی، حافظ و مولانا نبود، اصلی که ما همه یک مردم بودیم و زبان و فرهنگ مشترک داشتیم. اصلی که تمدن داشتیم و بزرگ‌ترین دانشمندان را به جهان تقدیم کردیم. البته توجه داشته باشیم، در شرایط فعلی که بازی‌های سیاسی در سطح جهان رو به تحول است و کشورهایی برای بقای سیاسی‌شان می‌خواهند در خاورمیانه بازی‌هایی را به اجرا بگذارند، این همگرایی فرهنگی در میان کشورهای هم‌زبان، هم‌فرهنگ و هم‌تمدن، باعث می‌شود که از هرنوع خطر احتمالی در امان بمانند. ما با پدیده‌های چون طالب و القاعده و داعش مواجه استیم.
– در حال حاضر چند روزنامه و مجله به زبان فارسی در افغانستان منتشر می‌شود؟
-بسیار زیاد. اکثر روزنامه‌های افغانستان به زبان پارسی نشر می‌شوند. اگر از هر کدام اسم ببرم شاید از حوصلۀ این گفت و گو فراتر برود. مجله هم فراوان منتشر می‌شود به زبان پارسی. اگر مرادتان از روزنامه‌ها و مجلاتی است که در مورد زبان و ادبیات پارسی می‌پردازد، اینها هم کم نیستند.
– آیا به وضوح مقابله یا تبلیغات منفی علیه زبان فارسی در افغانستان صورت می‌گیرد؟
– بله! وقتی ما را اجازه نمی‌دهند «پوهنتون» را «دانشگاه» بگوییم، وقتی اجازه نمی‌دهند در نامه‌های رسمی ادارات واژه‌های اصیل پارسی به کار برده شوند و آنان را متعلق می‌سازند به ایران، وقتی دانشگاه گفتن باعث می‌شود که جنگ و درگیری میان طرفداران زبان پارسی و طرفداران زبان پنبتو رخ دهد اینها نمایانگر مقابلۀ آشکار بعضی از فاشیست‌های قومی در برابر زبان پارسی است.
– راهکارها برای رفع موانع و مشکلات فارسی‌زبانان در افغانستان چیست؟
– راهکار مناسب این می‌بود که سیاسیون ما نسبت به زبان و فرهنگ خود احساس مسئولیت می‌کردند. شایسته‌ترین راهکار این است که در چوکات فعالیت‌های مدنی، کارهای فرهنگی بیشتری صورت بگیرد. ما از پشتوانۀ غنی ادبی برخورداریم. ما مثنوی مولوی در دست، شهنامۀ فردوسی را در گام و شعر حافظ را در سینه داریم. باید چنگ بزنیم به اینها و زبان و فرهنگ پارسی را بیشتر از پیش زنده کنیم، این را می‌توانیم با تعهد و رسالت‌ هر کدام ما تحقق ببخشیم. به وجود آمدن نهادهای معتبر فرهنگی که اساساً بر همین رویکرد به ‌میان آمده باشند نیز می‌تواند موثر باشد، نهادهایی که مراودات فرهنگی را در میان کشورهای تاجیکستان و ایران گسترش بدهد و از مجرای قانونی دست به تولید و تکثیر داشته‌های زبان پارسی بزنند.
کتاب نجیب بارور
هر که از جنگ سخن گفت، بخندید بر او…
-مردم افغانستان در دهه‌های گذشته با رنج و مصیبت‌های زیادی روبرو بودند. از جنگ تا فقر و حضور طالبان. فکر می‌کنید این یادآوری در مورد اصل و ریشه چقدر می‌تواند برای ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس در میان مردم راهکار باشد؟
-کسی که هر روز روی خود را سیاه در آیینه می‌بیند، اگر روزی با چهرۀ پاک و منزّه با آیینه مقابل شود، بی‌گمان تکان خواهد خورد. مردمان ما در واقع هر روز در آیینۀ روزگار چهره‌های سیاه خود را دیده‌اند. جنگ، جهل، ترور، وحشت، دهشت، نقض حقوق زنان، تجاوز، و… وقتی به این مردم گفته می‌شود که شما فرزندان مولانا استید، شما دختران رابعه استید، شما فرزندان فردوسی استید، شما فرزندان رودکی استید، شما فرزندان ابومسلم استید، شما فرزندان بوعلی سینا استید، شما فرزندان ابوریحان‌ بیرونی استید، مطمئناً اگر به‌خود نیایند، تکانی می‌خورند. مولانا می‌گوید «هرکسی کو دور ماند از اصل خویش/ بازجوید روزگار وصل خویش». امیدوار هستم به اصل خود بازگردیم و این لکه‌های ننگین را از چهره‌های‌مان بزداییم.
-فکر می‌کنید زبان فارسی بتواند نقشی برای ایجاد وحدت ملی در افغانستان ایفا کند؟
نجیب بارور
من در شعرهایم پیش از حفظ زبان به دنبال همگرایی فرهنگی نیز هستم
– یکی از نقاط وصل پارسی‌زبانان افغانستان همین زبان پارسی و فرهنگ پُربار پارسی است. ولی از آنجایی که سئوال شما مرتبط به وحدت‌ ملی یا وحدت همگانی است، من به این باور نیستم. زبان پارسی، زبان یک بخشی از مردم افغانستان است. موجودیت اقوام مختلف دیگر و زبان‌های مختلف دیگر باعث می‌شوند که ما مولفه‌های دیگری را برای رشد وحدت‌ملی در افغانستان بشماریم. پارسی‌ستیزی پنبتون‌ها و پالیسی‌های سیاسی در برابر این زبان، پیش از آن ‌که این زبان در امر وحدت ‌ملی کاری بکند، سبب واگرایی‌هایی هم خواهد شد.
– برخی معتقدند باید سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان با برنامه‌های مشترک برای حفظ زبان فارسی کوشش کنند، من در اشعار شما مانند این بیت: «سه‌ جدا افتاده و سه یک‌دگر افتاده را/ متصل با هم به‌یک شیرازه باید ساختن» هم ردّی از این عقیده را می‌بینم. نظرتان در این زمینه چیست؟
– من پیش از این که در سروده‌های این‌چنینی‌ام به دنبال حفظ زبان پارسی باشم، به دنبال هم‌گرایی فرهنگی نیز هستم. بله! من به مرزهای سیاسی که به ‌وسیلۀ کشورهای استعماری در میان کشورهای‌مان کشیده شده است، باور ندارم. تمام پارسی‌گویان جهان هموطنان من هستند و ایرانی و تاجیکی و سمرقندی و بخارایی برای من فرق ندارند. یکی از راه‌های مبارزه با بی‌شعوری، بی‌فرهنگی و بی‌عدالتی، حفظ زبان پارسی و همگرایی پارسی‌زبانان است. این داعیه تنها از من نیست و دوستان زیادی در آن‌ طرف مرزها نیز به این همگرایی‌ها باور دارند و روز تا روز این پیوند را گسترش می‌دهند.
-با سپاس از شما که وقت خود را در اختیار کیهان لندن گذاشتید.


Wednesday, July 15, 2015

 

دانشنامه ی ایرانیکا (Encyclopaedia Iranica) - رود ِ پویای فرهنگ ایرانی در گستره ی جهانی به جلد سی ام رسید.



فرخنده باد!

http://www.iranicaonline.org/































Wednesday, July 01, 2015

 

شعر همچون زندگی نامه : گفت و شنود "جمشید برزگر" با "دکتر اسماعیل خویی" شاعر نامدار و کارآزموده و اندیشه ورز ِ روزگارمان


در این نشانی، ببینید و بشنوید. (طولانی است؛ امّا از دیدن و شنیدنش، پشیمان نخواهید شد.).

https://www.youtube.com/watch?v=lsMVrz4Q70E

 

چهار ستاره ی تابناک فرهنگ و فلسفه و دانش ایرانی در شهر وین


در مقابل ساختمان سازمان ملل در کشور اتریش شهر وین ، تندیس چهار ستاره شناس ، پزشک و عالم بزرگِ تاریخ را ساخته اند:
  -
۱ابو علی سینا: فیلسوف و دانشمند ایرانی ، نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و  القانون فی الطب یکی از معروفترین آثار تاریخ پزشکی است.

 -
۲ ابوریحان بیرونی: دانشمند بزرگ و ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس و
 
تاریخ نگار بزرگ ایرانی در سده چهارم و پنجم هجری است.

 -
۳ حکیم خیام نیشابوری: فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعی سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی

 
 -۴محمّد  پسرزکریای رازی: پزشک، فیلسوف و شیمیدان ایرانی که  آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته است و بهعنوان کاشف الکل و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) مشهور است.

>> 
اين چهار دانشمند در زير چهار طاقی بزرگ ايران تربيت يافتند و دانش خويش را به چهار سوی جهان پراکنده اند،
 
که يادآور مشارکت مردم ايران در دانش و علوم نوع بشر می باشد.
 
جالب است بدانید که معماری این طاق همانطور که مشاهده می شود همانند معماری پارسه بنا شده است.
 
جالب اين جاست که کمتر ايراني از اين نماي باشکوه و غرور ملي خبر دارد .


 

>  











Inline image 1
Inline image 2


This page is powered by Blogger. Isn't yours?