Sunday, May 24, 2009
دو پیوست بر هفته نامه ی جمعه یکم خرداد تا جمعه هشتم خرداد
یادداشت ویراستار
یکشنبه سوم خرداد هشتاد و هشت
(بیست و چهارم مه دوهزار و نُه)
یک) در پی ِ نشر ِ گزارش ِ همایش های بزرگداشت فردوسی در تهران و توس، امروز آگاهی یافتم که کانون دانشجویان زرتشتی نیز به همین خواست، جشن آیینی در تهران برپاداشته است که استاد دکتر جلال خالقی مطلق، شاهنامه پژوه و فردوسی شناس ِ بزرگ، میهمان ارجمند و ویژه و سخنران آن بوده است.
استاد دکتر خالقی مطلق (سپیدجامه)
هنگام ِ ادای احترام به فردوسی
گزارش این جشن آیین، چُنین است:
کانون دانشجویان زرتشتی عصرروزپنجشنبه، سی و یکم اردیبهشت ماه، دربزرگداشت فردوسی شاعربزرگ وحماسه سرای نامی ایران میزبان نویسندگان و محققان بزرگ بود.
پس ازقرائت نیایش " گاتاها" ، رادمان خورشید دبیرکانون دانشجویان زرتشتی، سخن خود را چنين آغاز كرد:
« به یاری اهورا مزدا، ضمن سپاس ازحضورشما به مناسبت گرامی داشت فردوسی وضمن عرض تشکر از بزرگانی چون دکترجلال خالقی مطلق که یکی ازبزرگترین شاهنامه شناسان ایران و جهان اند، سرکارخانم توران بهرامی، جناب آقای علی دهباشی و ریاست انجمن زرتشتیان و نماینده زرتشتیان، مراتب سپاس خود را ازانجمن دانشجویان که برای برگزاری این برنامه تلاش نمودند، ابراز می دارم».
سپس درادامه برنامه دکتررستم خسرویانی، فرنشین انجمن زرتشتیان تهران، نیز چند دقیقه ای به صحبت پرداخت:
« به نام یزدان پاک. با درود به روان پاک جان باختگان میهن و با درود به روان پاک بزرگ مرد تاریخ ادب پارسی، فردوسی بزرگ و با درود برشما که دعوت ما را پذیرفتید وبه این جمع صمیمی آمدید. من کوچکترازآن هستم که درحضوراساتید بخواهم سخن بگویم، می دانیم که فردوسی کسی است که زبان فارسی را زنده کرد و باعث جاودانگی فرهنگ ما شد. سازمان یونسکو بزرگداشتی را به مناسبت ِ روز ِفردوسی در روزهای بیست و پنجم و بیست و ششم ِ اردیبهشت برگزارنمود.
پس ازقرائت نیایش " گاتاها" ، رادمان خورشید دبیرکانون دانشجویان زرتشتی، سخن خود را چنين آغاز كرد:
« به یاری اهورا مزدا، ضمن سپاس ازحضورشما به مناسبت گرامی داشت فردوسی وضمن عرض تشکر از بزرگانی چون دکترجلال خالقی مطلق که یکی ازبزرگترین شاهنامه شناسان ایران و جهان اند، سرکارخانم توران بهرامی، جناب آقای علی دهباشی و ریاست انجمن زرتشتیان و نماینده زرتشتیان، مراتب سپاس خود را ازانجمن دانشجویان که برای برگزاری این برنامه تلاش نمودند، ابراز می دارم».
سپس درادامه برنامه دکتررستم خسرویانی، فرنشین انجمن زرتشتیان تهران، نیز چند دقیقه ای به صحبت پرداخت:
« به نام یزدان پاک. با درود به روان پاک جان باختگان میهن و با درود به روان پاک بزرگ مرد تاریخ ادب پارسی، فردوسی بزرگ و با درود برشما که دعوت ما را پذیرفتید وبه این جمع صمیمی آمدید. من کوچکترازآن هستم که درحضوراساتید بخواهم سخن بگویم، می دانیم که فردوسی کسی است که زبان فارسی را زنده کرد و باعث جاودانگی فرهنگ ما شد. سازمان یونسکو بزرگداشتی را به مناسبت ِ روز ِفردوسی در روزهای بیست و پنجم و بیست و ششم ِ اردیبهشت برگزارنمود.
همواره برای شاعران ما وکسانی که دستی درادب فارسی داشتند، یک روز را به بزرگداشت اختصاص می دادند اما برای فردوسی دو روز بزرگداشت گرفته اند و این مایه بسی فخراست و مباهات.ودرخاتمه ازتمامی عزیزانی که دعوت ما را پذیرفتند کمال تشکر را دارم.»
آنگاه آقایان مهرداد خادمی و مهران کاویانی به اجرای قطعاتی موسیقی پرداختند
آنگاه آقایان مهرداد خادمی و مهران کاویانی به اجرای قطعاتی موسیقی پرداختند
سپس دبیر کانون دانشجویان ضمن تقدیرایشان از دکترجلال خالقی مطلق، معتبرترین مُصَحِح شاهنامه دارای دکترای شرق شناسی ازکلن آلمان واستاد دانشگاه هامبورگ دعوت کرد که ازتجربیات خودشان درباب کارِتصحیح شاهنامه بگویند. بخشي از گفتار دكتر خالقي را با هم مي خوانيم:
« اصولاً زبان و ادبیات فارسی زنجیرهم بستگی و پیوستگی همه مردم ایران و اقوام ایرانی است. اما دراین حلقه ی مهرو پیوستگی، فردوسی ما، فردوسی طوسی ما جایگاه ویژه ای دارد وحلقه بزرگ این زنجیربه شمارمی رود. ایران نه تنها دردوران اسلامی بلکه درسرتاسرتاریخ اش ازکهن ترین روزتا به امروز بوسیله فردوسی و کتابش همبستگی می یابد. کتابی که واقعاً درحکم یک کتابخانه است ودارای پیوستگی است و انسجام. اهمیت شاهنامه دراین است که انسانها ملیت و هویت فرهنگی خودشان رادراین کتاب بازمی جویند و می یابند ولی ارزش کارهنری فردوسی چیزی است فراترازاین. فردوسی یک شاعربزرگ جهانی است. برخی شعرا صرفاً شاعریک مملکت اند اما فردوسی شاعرمردم جهان است و"شاهنامه" او هم هنری است در سطح جهان وافسانه هایش فقط متعلق به ما نیست و به هرزبانی که ترجمه شده باشد مورد علاقه تمام مردم از کودک و بزرگسال بوده و همگان ازحکمت و فلسفه این کتاب بهره می برند، پس این حق ماست که به او افتخارنمائیم.
امشب می خواهم به یک نکته کوتاه در" شاهنامه" و نیزاسطوره " جام جم" بپردازم. کسانی که شاهنامه را خوانده و یا نخوانده اند بی شک چیزهایی درباره " جام جم" شنیده اند حال چه دراشعارعرفانی شعرا و چه درسایراشعار. اسطوره " جام جم" که درشاهنامه نقل گردیده است، مربوط به بخشی است از داستان " بیژن و منیژه"، آن زمان که افراسیاب بیژن را درچاه می اندازد و گرگین با اسبِ بیژن تنها به ایران می آید و پدراو گیو پیش کیخسرو پادشاه وقت رفته و شکایت می کند و کیخسرو درپاسخ به او می گوید صبرکن تا بهار برسد و من در"جام جم" ببینم که بیژن کجاست:
به گیو آنگهی گفت:" بازآرهوش!/ بجویش به هرجای و هرسو بکوش!
من اکنون ز هرسو سواران هزار/ فرستم همه درخورِ کارزار
زبیژن مگرآگهی یابَما/ بدین کارهشیاربشتابَما
وُ گردیریابم ازو آگهی/ تو جای خرد را مگردان تُهی!
بمان تا بیاید مه فوردین/ که بفزاید اندرجهان هورْ دین
بدانگه که برگل نشانَدْت باد/ به سربر همی گل فشانَدْت باد
زمین چادرسبزبرپوشَدا/ هوا برگلان زاربخروشَدا
به هرمزشود پاک فرمان ما/ پرستش که فرمود پزدان ما
بخواهم من آن جام گیتی نمای/ شوم پیش یزدان، بباشم به پای
کجا هفت کشور بدوی اندرا/ ببینم بر وبوم هرکِشورا
کنم آفرین برنیاگان ما/ گزیده جهاندارو پاکان ما
بگویم تورا هرکجا بیژن ست/ به جام این سَخُن مر مرا روشن ست
آنگاه کیخسرو این نوید را به گیو می دهد که:
چو نوروزخرم فرازآمدش/ بدان جامِ فرخ نیازآمدش
بیامد پُرامید دل پهلوان/ زِ مهرپسر کوزگشته نوان
چو خسرو رخ گیو پژمرده دید/ دلش را به درد اندرآزرده دید
بیامد، بپوشید رومی قبای/ بدان تا بود پیش یزدان به پای
خروشید پیش جهان آفرین/ به رخشنده برچند کرد آفرین
زِ فریاد گرزور و فریاد خواست/ ازآهَرْمَن بد کُنش داد خواست
خرامان ازآنجا بیامد به گاه/ به سربرنهاد آن خجسته کلاه
یکی جام برکف نهاده نبید/ بدوی اندرون هفت کشور پدید
نشان و نگارِ سپهرِبلند/ همه کرده پیدا چه و چون وچند
زماهی به جام اندرون تا بره/ نگاریده پیکرهمه یکسره
چو کیوان و بهرام و هرمزد و تیر/ چو ناهید وشیداز بَر و ماه زیر
همه بودنی ها بدوی اندرا / بدیدی جهاندارِ افسونگرا
نگه کرد وپس جام بنهاد پیش/ بدید اندرو بودنی کمّ و بیش
به هرهفت کشورهمی بنگرید/ که یابد زبیژن نشانی پدید
سوی کشور گرگساران رسید/ به فرمان یزدان مراو را بدید
درآن چاه بسته به بند گران/ به سختی همی مرگ جُست اندرآن.
لذا کیخسرو برای یافتن بیژن " جام گیتی نما" که به " جام جم" معروف است و درروایت ما به نام " جام فریدون" و " جام " کیخسرو" نیزمعروف گشته را می آورد و این جام شراب منقوش به تمامی نشانه های نجومی همچون ماه و خورشید و ناهید است. آنگاه کیخسرو دراین جام نگاه کرده وبیژن را می بیند که درسرزمین گرگساران در چاهی زندانی است. پس ازآن رستم درلباس بازرگان به توران رفته و آنگاه با منیژه ملاقات و منیژه او را نزد بیژن برده و بیژن نجات می یابد.
حال این سوال مطرح می شود که این "جام جم" چیست؟
من درتصحیح " شاهنامه" به این ابیات که رسیدم متوجه شدم که ما با یک "جامی" سر و کارداریم که درمراسم مذهبی به کارمی رفته است ودرآن شراب مقدس می نوشیدند و منقوش به علائم ونشانه های نجومی است. اوایل این فقط در حدّ یک حدس بود تا این که کتاب آسیانوس تحت عنوان " بزم فرزانگان" که در سده دوم میلادی نوشته شده بود و براساس آثارکهن یونانی بوده و درمورد مادها و هخامنشیان و قسمتی هم در باره پارت ها بود را خواندم. این کتاب مشتمل بر5 جلد بوده و درباره مسائل کشورهای قدیم نگاشته شده است و اطلاعاتی درباره ایرانیان و زندگی آنها به ما می دهد و به این نتیجه رسیدم که حیف است که ایرانیان ازفرهنگ و تاریخی که دراین کتاب ذکرشده آگاه نباشند، لذا هفتاد نکته ازآن را استخراج وبه زبان فارسی تحت عنوان " ایرانیات" ترجمه کردم که در انتشارات " دائرة المعارف اسلامی" به چاب رسید. نام های پادشاهانی چون کیخسرو و.. عناوینی هستند مذهبی که صرفاً درخود ایران معروف می باشند و رومی ها و یونانیان شاهان ما را با عناوین دیگری می خواندند که ما همین نام ها را ازسنگ نبشته های هخامنشیان استخراج کردیم.
شما اگر در " شاهنامه" دقت کرده باشید متوجه می شوید که از" جام" زیاد سخن به میان آمده است و هرجا که کسی هدیه ای برای فردی می آورده در جام می گذارده است مثلاً سه جام زعفران، سه جام یاقوت...
" جام" در" شاهنامه" نقش بزرگی دارد و درکتاب" پرورش کوروش" به قلم گِزنفون می بینیم که " جام" درفرهنگ ایرانی با ارزش بوده و وقتی کسی درمسابقه ای برنده می شد پادشاه به او " جام" می داد. درزمان کوروش هدیه دادن " جام" امری متداول بود. درمدخل 41 به این نکته اشاره شده که " کُندی" (kondy) نام جامی است درآسیای صغیر واین " کُندی" ، 10 " کُتیله" گنجایش دارد و هر" کتیله" معادل 3 لیترمی باشد. این " کُندی" نام ایرانی است که به " جام " می دادند وهِرمیپ ستاره شناس می نویسد:" مانند کیهان که ازآن نشانه های شگفت آفرین خدایان درزمین پدیدارشدند..." ازاین رو با "کُندی" که دراتاق پادشاه قرار داشته نوشیدنی های نذری پیش کش می کردند .
لذا ریشه کلمه " جام جم" هم همین جام " کُندی" است که نویسنده این اثراطلاعاتی درباب آن به ما می دهد. درضمن اکثراسطوره ها دارای اصل تاریخی وآئینی است و واقعیتی محسوس داشته است. مثلاً داستان " فرود" که برسرپادشاهی با برادرش اختلاف پیدا می کند هم ازاین نمونه بوده و درمورد " جام جم" هم همین نکته مصداق می یابد.»
درادامه، ضمن تقدیر و سپاس از دکتر جلال خالقی، چیستا جمشیدیان و رامتین شهرت به شاهنامه خوانی پرداختتند:
« اصولاً زبان و ادبیات فارسی زنجیرهم بستگی و پیوستگی همه مردم ایران و اقوام ایرانی است. اما دراین حلقه ی مهرو پیوستگی، فردوسی ما، فردوسی طوسی ما جایگاه ویژه ای دارد وحلقه بزرگ این زنجیربه شمارمی رود. ایران نه تنها دردوران اسلامی بلکه درسرتاسرتاریخ اش ازکهن ترین روزتا به امروز بوسیله فردوسی و کتابش همبستگی می یابد. کتابی که واقعاً درحکم یک کتابخانه است ودارای پیوستگی است و انسجام. اهمیت شاهنامه دراین است که انسانها ملیت و هویت فرهنگی خودشان رادراین کتاب بازمی جویند و می یابند ولی ارزش کارهنری فردوسی چیزی است فراترازاین. فردوسی یک شاعربزرگ جهانی است. برخی شعرا صرفاً شاعریک مملکت اند اما فردوسی شاعرمردم جهان است و"شاهنامه" او هم هنری است در سطح جهان وافسانه هایش فقط متعلق به ما نیست و به هرزبانی که ترجمه شده باشد مورد علاقه تمام مردم از کودک و بزرگسال بوده و همگان ازحکمت و فلسفه این کتاب بهره می برند، پس این حق ماست که به او افتخارنمائیم.
امشب می خواهم به یک نکته کوتاه در" شاهنامه" و نیزاسطوره " جام جم" بپردازم. کسانی که شاهنامه را خوانده و یا نخوانده اند بی شک چیزهایی درباره " جام جم" شنیده اند حال چه دراشعارعرفانی شعرا و چه درسایراشعار. اسطوره " جام جم" که درشاهنامه نقل گردیده است، مربوط به بخشی است از داستان " بیژن و منیژه"، آن زمان که افراسیاب بیژن را درچاه می اندازد و گرگین با اسبِ بیژن تنها به ایران می آید و پدراو گیو پیش کیخسرو پادشاه وقت رفته و شکایت می کند و کیخسرو درپاسخ به او می گوید صبرکن تا بهار برسد و من در"جام جم" ببینم که بیژن کجاست:
به گیو آنگهی گفت:" بازآرهوش!/ بجویش به هرجای و هرسو بکوش!
من اکنون ز هرسو سواران هزار/ فرستم همه درخورِ کارزار
زبیژن مگرآگهی یابَما/ بدین کارهشیاربشتابَما
وُ گردیریابم ازو آگهی/ تو جای خرد را مگردان تُهی!
بمان تا بیاید مه فوردین/ که بفزاید اندرجهان هورْ دین
بدانگه که برگل نشانَدْت باد/ به سربر همی گل فشانَدْت باد
زمین چادرسبزبرپوشَدا/ هوا برگلان زاربخروشَدا
به هرمزشود پاک فرمان ما/ پرستش که فرمود پزدان ما
بخواهم من آن جام گیتی نمای/ شوم پیش یزدان، بباشم به پای
کجا هفت کشور بدوی اندرا/ ببینم بر وبوم هرکِشورا
کنم آفرین برنیاگان ما/ گزیده جهاندارو پاکان ما
بگویم تورا هرکجا بیژن ست/ به جام این سَخُن مر مرا روشن ست
آنگاه کیخسرو این نوید را به گیو می دهد که:
چو نوروزخرم فرازآمدش/ بدان جامِ فرخ نیازآمدش
بیامد پُرامید دل پهلوان/ زِ مهرپسر کوزگشته نوان
چو خسرو رخ گیو پژمرده دید/ دلش را به درد اندرآزرده دید
بیامد، بپوشید رومی قبای/ بدان تا بود پیش یزدان به پای
خروشید پیش جهان آفرین/ به رخشنده برچند کرد آفرین
زِ فریاد گرزور و فریاد خواست/ ازآهَرْمَن بد کُنش داد خواست
خرامان ازآنجا بیامد به گاه/ به سربرنهاد آن خجسته کلاه
یکی جام برکف نهاده نبید/ بدوی اندرون هفت کشور پدید
نشان و نگارِ سپهرِبلند/ همه کرده پیدا چه و چون وچند
زماهی به جام اندرون تا بره/ نگاریده پیکرهمه یکسره
چو کیوان و بهرام و هرمزد و تیر/ چو ناهید وشیداز بَر و ماه زیر
همه بودنی ها بدوی اندرا / بدیدی جهاندارِ افسونگرا
نگه کرد وپس جام بنهاد پیش/ بدید اندرو بودنی کمّ و بیش
به هرهفت کشورهمی بنگرید/ که یابد زبیژن نشانی پدید
سوی کشور گرگساران رسید/ به فرمان یزدان مراو را بدید
درآن چاه بسته به بند گران/ به سختی همی مرگ جُست اندرآن.
لذا کیخسرو برای یافتن بیژن " جام گیتی نما" که به " جام جم" معروف است و درروایت ما به نام " جام فریدون" و " جام " کیخسرو" نیزمعروف گشته را می آورد و این جام شراب منقوش به تمامی نشانه های نجومی همچون ماه و خورشید و ناهید است. آنگاه کیخسرو دراین جام نگاه کرده وبیژن را می بیند که درسرزمین گرگساران در چاهی زندانی است. پس ازآن رستم درلباس بازرگان به توران رفته و آنگاه با منیژه ملاقات و منیژه او را نزد بیژن برده و بیژن نجات می یابد.
حال این سوال مطرح می شود که این "جام جم" چیست؟
من درتصحیح " شاهنامه" به این ابیات که رسیدم متوجه شدم که ما با یک "جامی" سر و کارداریم که درمراسم مذهبی به کارمی رفته است ودرآن شراب مقدس می نوشیدند و منقوش به علائم ونشانه های نجومی است. اوایل این فقط در حدّ یک حدس بود تا این که کتاب آسیانوس تحت عنوان " بزم فرزانگان" که در سده دوم میلادی نوشته شده بود و براساس آثارکهن یونانی بوده و درمورد مادها و هخامنشیان و قسمتی هم در باره پارت ها بود را خواندم. این کتاب مشتمل بر5 جلد بوده و درباره مسائل کشورهای قدیم نگاشته شده است و اطلاعاتی درباره ایرانیان و زندگی آنها به ما می دهد و به این نتیجه رسیدم که حیف است که ایرانیان ازفرهنگ و تاریخی که دراین کتاب ذکرشده آگاه نباشند، لذا هفتاد نکته ازآن را استخراج وبه زبان فارسی تحت عنوان " ایرانیات" ترجمه کردم که در انتشارات " دائرة المعارف اسلامی" به چاب رسید. نام های پادشاهانی چون کیخسرو و.. عناوینی هستند مذهبی که صرفاً درخود ایران معروف می باشند و رومی ها و یونانیان شاهان ما را با عناوین دیگری می خواندند که ما همین نام ها را ازسنگ نبشته های هخامنشیان استخراج کردیم.
شما اگر در " شاهنامه" دقت کرده باشید متوجه می شوید که از" جام" زیاد سخن به میان آمده است و هرجا که کسی هدیه ای برای فردی می آورده در جام می گذارده است مثلاً سه جام زعفران، سه جام یاقوت...
" جام" در" شاهنامه" نقش بزرگی دارد و درکتاب" پرورش کوروش" به قلم گِزنفون می بینیم که " جام" درفرهنگ ایرانی با ارزش بوده و وقتی کسی درمسابقه ای برنده می شد پادشاه به او " جام" می داد. درزمان کوروش هدیه دادن " جام" امری متداول بود. درمدخل 41 به این نکته اشاره شده که " کُندی" (kondy) نام جامی است درآسیای صغیر واین " کُندی" ، 10 " کُتیله" گنجایش دارد و هر" کتیله" معادل 3 لیترمی باشد. این " کُندی" نام ایرانی است که به " جام " می دادند وهِرمیپ ستاره شناس می نویسد:" مانند کیهان که ازآن نشانه های شگفت آفرین خدایان درزمین پدیدارشدند..." ازاین رو با "کُندی" که دراتاق پادشاه قرار داشته نوشیدنی های نذری پیش کش می کردند .
لذا ریشه کلمه " جام جم" هم همین جام " کُندی" است که نویسنده این اثراطلاعاتی درباب آن به ما می دهد. درضمن اکثراسطوره ها دارای اصل تاریخی وآئینی است و واقعیتی محسوس داشته است. مثلاً داستان " فرود" که برسرپادشاهی با برادرش اختلاف پیدا می کند هم ازاین نمونه بوده و درمورد " جام جم" هم همین نکته مصداق می یابد.»
درادامه، ضمن تقدیر و سپاس از دکتر جلال خالقی، چیستا جمشیدیان و رامتین شهرت به شاهنامه خوانی پرداختتند:
آنگاه علی دهباشی، سردبیرمجله " بخارا" در خصوص فردوسي پژوهي در ايران سخن گفت:
« بنام خداوند جان و خرد. نخست قبل ازهرچیز برای گرامیداشت یاد و خاطره دکترامین ریاحی که ازشاهنامه
پژوهان معاصربوده و چند روز قبل درگذشت، اَدای احترام کرده وخوشبخت و مفتخریم که امروزدراین مجلس دکترجلال خالقی تشریف دارند.
ازاین جهت مفتخر و خوشبخت هستیم که ما ایرانیان برای اولین باربواسطه عمری که دکترخالقی برتصحیح متن شاهنامه گذاشتند دارای شاهنامه ای شدیم که یک دانشمند ایرانی کارتصحیح آن را به پایان رسانده است. پیش ازاین ما شاهنامه تصحیحی شورویها و اروپائیان را باید می خواندیم. اما امروز می بالیم که بزرگترین اثر زبان فارسی را با تصحیح یک ایرانی دانشمند بخوانیم.
دوم آنکه جهان شاهنامه به پهنا و ژرفای اقیانوسی است که هرکس با ظرفی که با خود همراه دارد می تواند ازاین اقیانوس برداشت کند. فعالیت هایی که درعرصه ی شاهنامه پژوهی ازسوی دانشمندان ایرانی صورت گرفته ارزش خود را داشته و دربسیاری ازموارد درشناخت " شاهنامه" نیزمدد رسان بوده است.
آنچه که ما ازرمز و راز "شاهنامه" می دانیم مدیون دانشمندانی است چون: مجتبی مینوی- ملک الشعرای بهار- محمد علی فروغی- سید حسن تقی زاده- سید محمد محیط طباطبایی- دکترمحمد جعفرمحجوب- احسان یارشاطر- جلال الدین همایی- دکترغلامحسین یوسفی- دکترجلال خالقی- دکتراسلامی ندوشن- دکترذبیح الله صفا- دکترمحمد امین ریاحی- شاهرخ مسکوب- جلیل دوستخواه- سعید حمیدیان و ده ها محقق و پژوهشگر دیگر.
فهرست بلند بالایی ازمقالاتی که درباره " شاهنامه" و فردوسی منتشر شده را در" کتاب شناسی فردوسی" که به همت والای استاد ایرج افشارتهیه شده می توان خواند.
اما آنچه که دکترخالقی درباب رمزگشایی وشناخت نکات پیچیده ومشکلات خواندن " شاهنامه" نوشته اند، آغازگردوره ای دیگر درزمینه شاهنامه پژوهی است.
تسلط دکترخالقی ازیک سو به شیوه های نقد ادبی دردنیای غرب و ازسوی دیگر شناخت عمیق و گسترده ایشان ازادبیات فارسی و شاهنامه منجربه نگارش قریب یکصد مقاله دراین حوزه گردیده است که بدون اغراق می توان گفت بدون مراجعه به این مقالات نمی توان وارد عمق جهان حکیم توس شد.
ازسویی دیگر، دکترخالقی و شاهرخ مسکوب نسل جوان ما را با شاهنامه آشنا کردند. بخشی ازمقالات بسیارارزشمند دکترخالقی دردو مجموعه " گل رنجهای کهن" و" سخن های دیرینه" تا کنون منتشر شده است وامیدواریم دیگرمقالات دکترخالقی بصورت مجموعه هایی زیرنظرایشان منتشرشود.
اما یک نکته دیگرمی گویم و کوتاه می کنم و آن این که:
ازاین مجالس که بگذریم ما هنوزکاری که باید درخورفردوسی و " شاهنامه" باشد انجام نداده ایم. آنچه که انجام شده، ازنوع ایثار و کوشش های فردی امثال دکتر جلال خالقی است که عمرخود را برسر شناخت " شاهنامه" و فردوسی گذاشتند.
اما دراین جا اشاره ام به سیاست گذاری های رسمی نظام آموزشی دردوره های قبل و بعد از دانشگاه است. صِرف چاپ داستان " رستم و اسفندیار" در کتابهای درسی کافی نیست. مهم به دست دادن ابزاری است که دانش آموز و دانشجو بتواند به عمق اندیشه های جهانی فردوسی راه یابد. درپاسخ به این مطلب که چرا فردوسی را استاد جهانی تراژدی درادبیات می شناسند باید گفت که ماهنوزبه جزء چند مقاله وکتاب که با نگاه جدید نقد ادبی به "شاهنامه" می نگرند، کاری نکرده ایم گویی که " شاهنامه" ازجهت مفهومی برای ما بازنشده است.
اما کاراصلی رادکترخالقی انجام داده است وآن بدست دادن یک متن اساس ومنقع است برای قرائت "شاهنامه". اینک زمان آن فرا رسیده که "شاهنامه" بازخوانی شود وبرای دنیای امروزما تعریف گردد، کاری که عرب ها بیش از یکصد سال است برای متن هایی چون " ادیسه" وآثارشکسپیرکردند تا این متون دشواربرای جوانان قابل خواندن گردد.
پس، بکوشیم متن " شاهنامه" را با بازخوانی های نو برای نسل جوان قابل مطالعه سازیم.»
درادامه، ضمن تقدیرازعلی دهباشی، ازبانو توران شهریاری، چکامه سرای ایران و تنها زن عضوشورای عالی کانون وکلا دعوت شد تا شعرشان را قرائت کنند:
تو ای باژ، ای مهد استاد توس/ تو ای خاک پاک گُهرزاد توس
سرافرازباش ازبهین زاده ات/ زفردوسی استاد آزاده ات
ابرمرد تاریخ فرزند توست/ همایون درخت برومند توست
زآب و زخاک تو نیرو گرفت/ به آغوش مهرآورت خوگرفت...
سپس، دکتراسفندیاراختیاری، نماینده ایرانیان زرتشتی درمجلس هم مطالبی درباره اهمیت " شاهنامه" وفردوسی بیان کردند ودرخاتمه نیز روایت داستانی" بیژن ومنیژه" توسط انجمن دانشجویان زرتشتی اجرا شد.
ازاین جهت مفتخر و خوشبخت هستیم که ما ایرانیان برای اولین باربواسطه عمری که دکترخالقی برتصحیح متن شاهنامه گذاشتند دارای شاهنامه ای شدیم که یک دانشمند ایرانی کارتصحیح آن را به پایان رسانده است. پیش ازاین ما شاهنامه تصحیحی شورویها و اروپائیان را باید می خواندیم. اما امروز می بالیم که بزرگترین اثر زبان فارسی را با تصحیح یک ایرانی دانشمند بخوانیم.
دوم آنکه جهان شاهنامه به پهنا و ژرفای اقیانوسی است که هرکس با ظرفی که با خود همراه دارد می تواند ازاین اقیانوس برداشت کند. فعالیت هایی که درعرصه ی شاهنامه پژوهی ازسوی دانشمندان ایرانی صورت گرفته ارزش خود را داشته و دربسیاری ازموارد درشناخت " شاهنامه" نیزمدد رسان بوده است.
آنچه که ما ازرمز و راز "شاهنامه" می دانیم مدیون دانشمندانی است چون: مجتبی مینوی- ملک الشعرای بهار- محمد علی فروغی- سید حسن تقی زاده- سید محمد محیط طباطبایی- دکترمحمد جعفرمحجوب- احسان یارشاطر- جلال الدین همایی- دکترغلامحسین یوسفی- دکترجلال خالقی- دکتراسلامی ندوشن- دکترذبیح الله صفا- دکترمحمد امین ریاحی- شاهرخ مسکوب- جلیل دوستخواه- سعید حمیدیان و ده ها محقق و پژوهشگر دیگر.
فهرست بلند بالایی ازمقالاتی که درباره " شاهنامه" و فردوسی منتشر شده را در" کتاب شناسی فردوسی" که به همت والای استاد ایرج افشارتهیه شده می توان خواند.
اما آنچه که دکترخالقی درباب رمزگشایی وشناخت نکات پیچیده ومشکلات خواندن " شاهنامه" نوشته اند، آغازگردوره ای دیگر درزمینه شاهنامه پژوهی است.
تسلط دکترخالقی ازیک سو به شیوه های نقد ادبی دردنیای غرب و ازسوی دیگر شناخت عمیق و گسترده ایشان ازادبیات فارسی و شاهنامه منجربه نگارش قریب یکصد مقاله دراین حوزه گردیده است که بدون اغراق می توان گفت بدون مراجعه به این مقالات نمی توان وارد عمق جهان حکیم توس شد.
ازسویی دیگر، دکترخالقی و شاهرخ مسکوب نسل جوان ما را با شاهنامه آشنا کردند. بخشی ازمقالات بسیارارزشمند دکترخالقی دردو مجموعه " گل رنجهای کهن" و" سخن های دیرینه" تا کنون منتشر شده است وامیدواریم دیگرمقالات دکترخالقی بصورت مجموعه هایی زیرنظرایشان منتشرشود.
اما یک نکته دیگرمی گویم و کوتاه می کنم و آن این که:
ازاین مجالس که بگذریم ما هنوزکاری که باید درخورفردوسی و " شاهنامه" باشد انجام نداده ایم. آنچه که انجام شده، ازنوع ایثار و کوشش های فردی امثال دکتر جلال خالقی است که عمرخود را برسر شناخت " شاهنامه" و فردوسی گذاشتند.
اما دراین جا اشاره ام به سیاست گذاری های رسمی نظام آموزشی دردوره های قبل و بعد از دانشگاه است. صِرف چاپ داستان " رستم و اسفندیار" در کتابهای درسی کافی نیست. مهم به دست دادن ابزاری است که دانش آموز و دانشجو بتواند به عمق اندیشه های جهانی فردوسی راه یابد. درپاسخ به این مطلب که چرا فردوسی را استاد جهانی تراژدی درادبیات می شناسند باید گفت که ماهنوزبه جزء چند مقاله وکتاب که با نگاه جدید نقد ادبی به "شاهنامه" می نگرند، کاری نکرده ایم گویی که " شاهنامه" ازجهت مفهومی برای ما بازنشده است.
اما کاراصلی رادکترخالقی انجام داده است وآن بدست دادن یک متن اساس ومنقع است برای قرائت "شاهنامه". اینک زمان آن فرا رسیده که "شاهنامه" بازخوانی شود وبرای دنیای امروزما تعریف گردد، کاری که عرب ها بیش از یکصد سال است برای متن هایی چون " ادیسه" وآثارشکسپیرکردند تا این متون دشواربرای جوانان قابل خواندن گردد.
پس، بکوشیم متن " شاهنامه" را با بازخوانی های نو برای نسل جوان قابل مطالعه سازیم.»
درادامه، ضمن تقدیرازعلی دهباشی، ازبانو توران شهریاری، چکامه سرای ایران و تنها زن عضوشورای عالی کانون وکلا دعوت شد تا شعرشان را قرائت کنند:
تو ای باژ، ای مهد استاد توس/ تو ای خاک پاک گُهرزاد توس
سرافرازباش ازبهین زاده ات/ زفردوسی استاد آزاده ات
ابرمرد تاریخ فرزند توست/ همایون درخت برومند توست
زآب و زخاک تو نیرو گرفت/ به آغوش مهرآورت خوگرفت...
سپس، دکتراسفندیاراختیاری، نماینده ایرانیان زرتشتی درمجلس هم مطالبی درباره اهمیت " شاهنامه" وفردوسی بیان کردند ودرخاتمه نیز روایت داستانی" بیژن ومنیژه" توسط انجمن دانشجویان زرتشتی اجرا شد.
خاستگاه: رایان پیامی از علی دهباشی، دفتر ی مجله ی بُخارا- تهران
دو) برداشت های دوگانه و ناهمخوان از متن ِ شاهنامه ی ویراسته ی ِ «دکتر جلال خالقی مطلق»
روز جمعه گزارش نشر ِ متن ِ دیگری از شاهنامه به وسیله ی ِ آقای فریدون جُنیدی و نیز پیوندنشانی به نشرگاه ِ سخنان ِ همو در باره ی متن ِ شاهنامه ی ویراسته ی ِ دکتر جلال خالقی مطلق را در هفته نامه آوردم.
من تا کنون شاهنامه ی نشرداده ی آقای جُنیدی را ندیده ام و نمی توانم در باره ی آن سخنی بگویم؛ امّا با رویکرد به آگاهی های پیشینم، می توانم بگویم که برخورد ِ وی با دستاورد ِ چهل سال کوشش و کُنِش ِ دکتر خالقی مطلق از کدام جنس و جنمی است.
هنگامی که نخستین دفتر ِ شاهنامه ی فردوسی، ویراسته ی دکتر خالقی مطلق در بیست و دو سال ِ پیش از این در آمریکا نشریافت و به ایران رسید، در جامعه ی فرهنگی ی میهن مان، دو گونه برداشت ِ ناهمخوان نسبت به آن، ابرازشد.
از یک سو دوستداران ِ راستین ِ حماسه ی ایران، با پیشینه ی سرگردانی شان در چاپ های گوناگون ِ این اثر ِ عظیم و سرخوردگی از دست یابی به متنی به راستی بر پایه ی سنجه های دانشگاهی ی امروزین، ویراسته و نزدیک ترین به سروده ی ِ شاعر و دقتی بی شایبه در چندی و چونی ی زمینه ها و پشتوانه های این ویرایش و شیوه ی ِ ویراستار، بدان روی آوردند و به حق، آن را آغاز ِ عصری نوین در دانش ِ شاهنامه شناسی، شمردند. با گذشت ِ زمان و نشر ِ دیگر دفترهای این ویرایش و پیش آمدن ِ فرصت ِ سنجش ِ جزء به جزء ِ متن با چاپ های پیشین، برتری ی چشم گیر آن، در صدها مورد، آشکار شد و به تدریج، درهای جهان ِ راستین ِ شاهنامه را به روی ِ این گروه گشود و طومار ِ دستبردها و کاهش و افزایش ها و آشفته نویسی های هزارساله ی رونویسان (کاتبان) ِ ناآگاه یا غرض ورز را درهم پیچید و فضایی پدیدآورد که هر شاهنامه پژوهی به جای ِ دیرزمانی وقت تباه کردن در بازشناخت ِ اصیل از نااصیل، با اطمینان ِ بیشتر، یکسره به سراغ ِ متن برود و کار ِ پژوهش را بر دست گیرد و با توش و توانی نو از هزارتوهای این جهان ِ شگفت ِ ادب و فرهنگ و اندیشه و فرزانگی بگذرد.
از سوی دیگر، کسانی که این ویرایش را با یک سو نگری ها و جزم باوری هاشان، سازگار نیافتند، به ستیز و عناد روی آوردند و به هر دست آویزی چنگ زدند تا این کار ِ کارستان را کم ارج و نا بهنجار و بی مقدار وانمایند.
یکی از اینان در گفتاری در یک ماهنامه ی فرهنگی، چاپ تهران، عنان ِ اختیار را یکسره از دست داد و با برافروختگی ی تمام به "غیب گویی" پرداخت و نوشت (نقل به مضمون): "کار ِ خالقی مطلق، نه تنها در این دفتر (دفتر یکم) باطل است، بلکه هر کاری هم که در آینده بکند، بیهوده و خبط و خطا خواهدبود.(؟!)
دیگرانی از این جماعت نیز در بیش از دو دهه ی گذشته، هیچ فرصتی را برای مخدوش و مردود وانمودن ِ این ویرایش، از دست ندادند و به هر وسیله ای تشبث جستند تا حرف ِ ناصواب ِ خود را به کرسی بنشانند.
امّا به گفته ی زنده یاد پروین اعتصامی: "زمانه زرگر ِ نقاد ِ هوشیاری بود." و چرخ ِ روزگار در مسیری خلاف ِ شبهه افکنی های بی پایه ی آنان به پیش رفت و امروز شاهنامه ی ویراسته ی دکتر جلال خالقی مطلق در ایران و فراسوی ِ آن، از سوی هزاران خواننده ی این حماسه و به ویژه پژوهندگان و کارشناسان فرهیخته و دانشور، به گونه ای نسبی، درست ترین متن و نزدیک ترین نگاشت به نگاشت ِ اصلی و سروده ی شاعر شناخته می شود.
سخنان آقای جُنیدی در گفت و شنود با روزنامه ی اعتماد نیز از جنس و جنم همان ستیزه گری های ِ پیش گفته است. او می گوید که شاهنامه ی نشرداده ی دکتر خالقی مطلق، "مقابله" است و نه "تصحیح". امّا نمی گوید که شرط ِ اوّل قدم ِ ویرایش ِ علمی ( و نه من درآوردی و دل بخواه!) هر متن ِ کهنی، سنجش ِ (مقابله) ی ِ همه ی دست نوشت ها و پشتوانه های برجامانده و یافتنی است و این کاری است که دکتر خالقی مطلق در فرارَوَند ِ این ویرایش، در بالاترین حدّ کرده است و همه ی ِ نیک اتدیشان و بی غرضان می دانند که از آغاز ِ کار ِ تصحیح متن ِ شاهنامه در دو سده ی پیش تا کنون، هیچ مصحّحی (نه ایرانی و نه جُزایرانی) با چُنین دامنه ی گسترده و دقت ِ فراتر از دقت ها به سراغ ِ این گنج ِ شایگان نرفته و چُنین دستاوردی بازنیاورده است.
*
برای رساترکردن ِ این گفتار، پیوندنشانی های دو نقد در باره ی ِ شاهنامه ی نشرداده ی آقای جُنیدی (با ادّعای ِ گزافه گویانه ی ِ برتری ی ِ آن بر ویرایش ِ دکتر خالقی مطلق!) را-- که دوستان ِ پژوهنده ام دکتر ابوالفضل خطیبی و دکتر رضا مرادی غیاث آبادی، به این دفتر فرستاده اند -- در این جا می آورم: