Wednesday, January 01, 2014

 

رضا مرزبان را بهتر بشناسیم.


مرگ یک روزنامه نگار سندیکالیست

به روز شده:  10:36 گرينويچ - سه شنبه 31 دسامبر 2013 - 10 دی 1392
رضا مرزبان
مرزبان هنوز به دهه بیست عمر پا نگذاشته به جمع هواداران احمد کسروی پیوست و عنوان مسئول باهماد آزادگان در مشهد را دریافت کرد
رضا مرزبان روزنامه نگار قدیمی و از نویسندگان صاحب سبک چپ گرا که فعالیت وسیعی در جهت ایجاد تشکل و سندیکای حرفه ای روزنامه نگاران ایران انجام داد، در هشتاد و پنج سالگی و در غربت پاریس، بیمار و دلشکسته درگذشت.
رضا مرزبان متولد ۱۳۰۷ در مشهد بود و بعد از شهریور ۲۰ همانند بیشتر جوانان آن دوران، در هر شاخه بختی آزمود. هنوز به دهه بیست عمر پا نگذاشته به جمع هواداران احمد کسروی پیوست و حتی عنوان مسئول باهماد آزادگان در مشهد را دریافت کرد.
همزمان به فعالیت های ادبی هم مشغول شد. مهدی اخوان ثالث از جمله کسانی بود که می شناخت، خود نیز شعر می گفت. یک دفتر شعر هم از وی به یادگار مانده است اما در این زمینه چندان پی گیری نداشت و نامی ننهاد.
در سال ۱۳۲۴ که صادق هدایت همراه با هیاتی برای سفر به تاشکند در اتحاد جماهیر شوروی می رفت، و چند روزی در مشهد ماند، مرزبان با وی دیدار کرد و از همین جا با کسروی و ادبیات رمانتیک و پاورقی های زمان وداع گفت و با ادبیات مدرن مرتبط گشت.
او همچون بیشتر جوانان مشتاق دانستن، در سال ۱۳۲۶ شهر خود را ترک گفت و به تهران رفت تا به دانشگاه هم وارد شود، در عین حال در این زمان با حزب توده مربوط شده بود. نه آشنایی با کسروی و نه هدایت و یارانش به اندازه حضور در حزب توده، این جوان شوریده را به خود جذب نکرد و بر وی اثر ننهاد.
در نشریات حزب توده به کاری هر روزه مشغول بود و در عین حال در نشریه فکاهی چلنگر هم با نام مستعار می نوشت. احسان طبری در سال های بعد از انقلاب در جمعی مرزبان را از استعدادهای هدر رفته ادبیات ایران خواند.
"
رضا مرزبان به شدت درگیر فعالیت های انتشاراتی حزب توده بود تا زمانی که بعد از سقوط دولت محمد مصدق و روی کارآمدن حکومت نظامی، زندانی شد در همان جا که احمد شاملو، فرهنگ فرهی، محمد عاصمی هم در آن بودند."
رضا مرزبان به شدت درگیر فعالیت های انتشاراتی حزب توده بود تا زمانی که بعد از سقوط دولت محمد مصدق و روی کارآمدن حکومت نظامی، زندانی شد در همان جا که احمد شاملو، فرهنگ فرهی، محمد عاصمی هم در آن بودند.
گرچه بعد از شش ماه زندان، از حزب توده اعلام برائت کرد اما تنفرنامه ای چنان که معمول آن روزگار بود از وی منتشر نشد و مدتی بعد آرام به زندگی برگشت و با موافقت دکتر مصطفی مصباح زاده در بخش شهرستان های روزنامه کیهان مشغول به کار گشت که این نخستین کار جدی و غیرحزبی وی در مطبوعات بود.
مرزبان در روزنامه کیهان، یک چند هم معاونت دکتر مهدی بهره مند دبیر سرویس اقتصادی را به عهده گرفت، اما نقشی جدی تر از آن نیافت.
تا سال ۱۳۴۴ که دکتر عبدالرسول عظیمی سردبیر کیهان - و نماینده شیراز در مجلس - از آن روزنامه رفت و خود مجوز روزنامه ای با عنوان پیغام امروز را گرفت که رضا مرزبان سردبیری این روزنامه را به عهده گرفت و این نخستین و آخرین کار مهم روزنامه نگاری کسی بود که فارسی را خوب می نوشت و ویراستاری توانا بود .
چهره اصلی رضا مرزبان زمانی برای جامعه روزنامه نگاری ایران شناخته شد که وی همزمان با دومین دوره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات به آن جمع پیوست. در این زمان داریوش همایون دبیر سندیکا بود و روزنامه نگاران درگیر مبارزه ای صنفی با موسسه اطلاعات که مدیرش سناتور عباس مسعودی پرنفوذترین مدیر مطبوعات کشور بود.
در این نخستین نبرد سندیکایی و کارگری بعد از ۲۸ مرداد ، سندیکاییان پیروز شدند و این پیروزی را داریوش همایون مدیریت کرد که به عنوان نفر دوم حزب سومکا به عنوان چهره ماجراجوی راست، شناخته می شد و کینه سختی از وی در دل چپ ها بود.
مرزبان بعد از پایان دوره دبیری همایون در سندیکا به شدت برای احراز این سمت فعالیت کرد و با رغبتی که روزنامه نگاران جوان به او نشان دادند دوبار به دبیری سندیکا رسید.
"
تعاونی مسکن و صندوق بیکاری و بیمه روزنامه نگاران و تشکیل نوعی نظام مطبوعاتی از جمله کارهایی بود که در آن شور و هیجان با پی گیری کسانی مانند مرزبان، پرویز آزادی، علی باستانی، منصور تاراجی ممکن شد."
با جدیت مرزبان بزودی سندیکای نویسندگان و روزنامه نگاران به روی همه باز شد و جمعی از کسانی که از دوران قبل از ۲۸ مرداد در نشریات کوچک کار می کردند و معیشت مناسبی هم نداشتند، به سندیکا رفتند و همین رونق تازه ای به این تنها نهاد صنفی روزنامه نگاران کشور داد.
سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، از دوران پرشور و پربار، که همزمان با سانسور شدید مطبوعات بود، توانست خدمات مفیدی برای معیشت روزنامه نگاران صورت دهد.
تعاونی مسکن و صندوق بیکاری و بیمه روزنامه نگاران و تشکیل نوعی نظام مطبوعاتی از جمله کارهایی بود که در آن شور و هیجان با پی گیری کسانی مانند مرزبان، پرویز آزادی، علی باستانی، منصور تاراجی ممکن شد.
از آن نیمه های دهه چهل، رضا مرزبان بیشتر توجه خود را به تقویت همکاری های مدنی و حرفه ای داخل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران اختصاص داد و یک جناح قدرتمند معروف به چپ را در داخل سندیکا هدایت کرد که گرچه در طول زمان با مقابله نسل تازه ای از روزنامه نگاران روبرو شدند که بیشتر الگوی غربی را برای حرفه خود و شاید هم نظام سیاسی و اقتصادی کشور می پسندیدند، اما نام نیک از خود به یادگار گذاشتند.
روزنامه پیغام امروز که به سردبیری رضا مرزبان، عصرها و همزمان با کیهان و اطلاعات منتشر می شد، هیچ گاه روزنامه ای پرنفوذ نبود، اما مقالات عدالتخواهانه و علمی آن، نیاز یک بخش از جامعه را که گرایش های چپ گرایانه داشتند، پاسخ می داد.
در سال های آخر نظام پادشاهی و با برخاستن امواج انقلاب، پیغام امروز که یک چند بود انتشارش متوقف مانده بود، بار دیگر مجوز انتشار گرفت و این بار مقالات و گزارش هایی که نشانه همدلی با مردم انقلابی و در خطی نزدیک به چپ های مستقل بود، در صفحات اندک آن به چاپ می رسید.
پس بار دیگر رضا مرزبان به صحنه فعالیت های سندیکایی بازگشت و در اعتصاب گسترده شصت روزه مطبوعات نفش موثری به عهده گرفت.
اما همزمان با اولین فشارهای اسلامگرایان به نشریات مستقل، پیغام امروز هم امکان انتشار خود را از دست داد.
از دومین سال جمهوری اسلام، همزمان با سرکوب احزاب و گروه های ملی و چپ، رضا مرزبان نیز به دلیل دو سال حضور در صحنه فعالیت های سیاسی انقلابی و نزدیک بودن به جبهه دموکراتیک ملی، زیر فشار قرار گرفت.
"
در یک فهرست سی نفره از روشنفکران و روزنامه نگاران لاییک که با امضای ساختگی صادق خلخالی به در و دیوار دانشگاه تهران چسبانده شد، نام مرزبان هم به چشم می خورد. در آن اعلامیه نوید داده شده بود که این عده بزودی اعدام انقلابی می شوند."
نام او در میان فهرست فعالان و اندیشمندان چپ و مخالف با حکومت اسلامی، در نشریات هواداران حکومت اسلامی به چاپ می رسید.
تا جایی که در یک فهرست سی نفره از روشنفکران و روزنامه نگاران لاییک که با امضای ساختگی صادق خلخالی به در و دیوار دانشگاه تهران چسبانده شد، نام وی هم به چشم می خورد. در آن اعلامیه نوید داده شده بود که این عده بزودی اعدام انقلابی می شوند.
بدین گونه رضا مرزبان ۳۴ سال بعد از آن سال که از مشهد با هزاران امید و آرزو به تهران آمد، این شهر را به سوی غربتی ترک گفت که ۳۲ سال آخر عمر او را در برگرفت. تا سرانجام روز ۲۸ دسامبر، بعد از یک نبرد طولانی با سرطان، تنها در کنج یک مرکز درمانی درگذشت.
در سال های در غربت، رضا مرزبان چند بار تلاش خود را برای جمع آمدن روزنامه نگاران تبعیدی و در هجرت به کار برد، که پایدار نماند.
در هر یک از تشکل هایی که سامان گرفت عضویت پذیرفت و مطابق رسمی دیرینه شکل دادن و نظم بخشیدن به آن ها را بر عهده گرفت. در این مدت جز چندین نقد کتاب و چند مقاله توضیحی جامعه شناسی و سیاسی چیزی از وی یادگار نماند.
شاگردانش که در فاصله سال های ۴۸ تا ۵۳ در مدرسه عالی علوم ارتباطات اجتماعی از وی گزارشگری و خبرنویسی آموخنند. از رضا مرزبان به عنوان معلمی که گزارش نویسی و فارسی نویسی و درست نویسی را در عین شیرینی به آنان آموخته است، یاد می کنند.



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?