Monday, November 04, 2013

 

استوانه / منشور کورش
از شهرت تا شناخت

 کورش/ کوروش دوم، نامبُردار به کوروش بزرگ / کوروش کبیر، بنیان‌گذار و نخستین شاه ِ دودمان  هخامنشیان بود که در میان سال‌های ۵۵۹ تا۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گسترده‌ای از آسیا، فرمان-روایی می‌کرد.
کورش در استوانه ی خود - که در بابل کشف شده و اکنون در موزه ی بریتانیایی (British Museum) در لندن، نگاهداری می شود - خود را  فرزند ِ کبوجیه / کمبوجیه، شاه ِ بزرگ ِ اَنزان / اَنشان، از خانواده ای که همه پادشاه بوده اند و نواده ی کورش، شاه ِ بزرگ ِ انزان، می‌ شناساند. 
 
 در گزارشی ازموزه ی بریتانیایی، می خوانیم:

  Cyrus Cylinder


From Babylon, southern Iraq. Babylonian, about 53

A declaration of good kingship.

This clay cylinder is inscribed in Babylonian cuneiform with an account by Cyrus, king of Persia (559-530 BC) of his conquest of Babylon in 539 BC and capture of Nabonidus, the last Babylonian king.
Cyrus claims to have achieved this with the aid of Marduk, the god of Babylon. He then describes measures of relief he brought to the inhabitants of the city, and tells how he returned a number of images of gods, which Nabonidus had collected in Babylon, to their proper temples throughout Mesopotamia and western Iran. At the same time he arranged for the restoration of these temples, and organized the return to their homelands of a number of people who had been held in Babylonia by the Babylonian kings. Although the Jews are not mentioned in this document, their return to Palestine following their deportation by Nebuchadnezzar II, was part of this policy.
This cylinder has sometimes been described as the 'first charter of human rights', but it in fact reflects a long tradition in Mesopotamia where, from as early declarations of reforms.as 
the third millennium BC, kings began their reigns with declarations of
reforms.
* * *
   امّا بیشتر ما ایرانیان - صاحبان اصلی ی این یادمان کهن و ارجمند- در هرجا که سخنی از آن به میان آورده ایم، احساسی و برای فخرفروشی بوده است و کمتر کسی از ما در اندیشه ی کاوش و پژوهش در متن این سند ِ دیرینه و بهره گیری از آن در چالش های اجتماعی و سیاسی ی پیش ِ رو- چه در گستره ی ملّی و چه در پهنه ی جهانی - بوده ایم و صد البته، جای دریغ است! 
   دوستی ژرف اندیش و دل سوز به حال ایران و ایرانیان، از من خواسته است که این خویشکاری را عهده دار شوم و در این زمینه، در ایران شناخت، روشنگری کنم.
من نیز در همداستانی با این دوست، بر آن شدم که با رویکرد به شناخت نامه های وابسته به این درونمایه، اندک مایه کوششی بکنم.
   اکنون برای پایان نیک بخشیدن به این درآمد، گزارش متن ِ منشور را در این جا می آورم (بخش های نقطه چین در این گزارش، افتادگی ها و تباه شدگی های گِل نوشته ی روی استوانه است.).
بخشی از منشور کورش بزرگ
 اولین و معتبر ترین نسخه ترجمه شده به فارسی
 از دانشمند زبان شناس و باستانشناس دکتر عبدالمجید ارفعی :


   
منشور کورش

آنگاه که من (= کوروش) آشتی خواهان به بابل اندر شدم
با شادی و شادمانی در کاخ شهرياری خويش، اورنگ سروری خويش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د{وستدار} بابل است به خواست خود به {خويشتن گروانيد} (پس) هر روز پيوسته در پرستش او کوشيدم.
و (آنگاه که) سربازان بسيار من دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جايي) در تمامی سرزمين های سومر و اکد ترساننده باشد
من (شهر) بابل و همه (ديگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونشيد) ايشان را به رغم خواست خدايان يوغی داده بود (؟) نه در خور ايشان،
درماندگی هاشان را چاره کردم و ايشان را از بيگاری برهانيدم.
مردوک خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
(آنگاه) مرا، کوروش، پادشاهی که پرستنده وی است و کمبوجيه، فرزند زاده شده من و همگی سپاهيانم را
با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهايمان به چشم او زيبا جلوه کرد و والاترين پايه {خدايیش} را ستوديم. به فرمان او (= مردوک) همه شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
و همگی (شاهان) جهان از زيرين دريا (= دريای مديترانه) تا زبرين دريا (= دريای پارس)، (همه) باشندگان سرزمين های دور دست، همه شاهان آموری، باشندگان در چادرها، همه آن ها
باج و ساو بسيارشان را از بهر من؛ (= کوروش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
از ... تا (شهر) آشور و شوش
آگاده، سرزمين اشنونا، (شهر) زمبن، (شهر) مه ـ تورنو، دير تا (پايان) نواحی سرزمين گوتيان و نيز (همه) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از ديرباز ويرانه گشته بود، (از نو باز ساختم).
(و نيز پيکره) خدايانی را که در ميانه آن شهرها (= جايها) به جای های نخستين باز گردانيدم و (همه آن پيکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستين شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جايگاه های خويش بازگردانيم.
(و نيز پيکره) خدايان سومر و اکد را که نبونشيد (بی بيم) از خشم سرور خدايان (= مردوک) به بابل اندر آورده بود به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
در نيايشگاه هايشان بنشاندم ـ جايهايي که دل آن ها شاد گردد ـ
هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی ديريازی از بهر من بخواهند و هماره در پايمردی من سخن ها گويند، با واژه هايي نيکخواهانه. باشد که به مردوک، خدای من، گويند که " به کورش، پادشاهی که (با بيم) ترا پرستنده است و کمبوجيه پسرش
بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند.. با روزهايي بی هيچ گسستگی. همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه (مردم) سرزمين ها را در زيستگاهی آرام بنشانيدم
{..............يک؟ غا}ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بيش از (رسم معمول دادن) غازها، اردک ها و قمريان (معين کردم)
{............بل}ند وبر آن ها بيفزودم. در استوار گردانيدن ب{نای} باروی «ايمگور ـ انليل، باروی بزرگ شهر بابل کوشيدم و
{..........}ديوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (يکی از) شاهان پيشين {ساخته و (بنايش ) بانجام نرسانيده } بود. 
{بدانسان که} بر پيرامون {شهر (به تمامی) بر نيامده بود}، آنچه را که هيچ يک از شاهان پيشين (با وجود) افراد به بيگاری گرفته شده {کشورش} در بابل نساخته بودند.
{.......................از قبر} و آجر از نو بار دگر بساختم و {بنايشا}ن }را بانجام رسانيدم}
{دروازه های بزرگ وسيع مر آنها را بنهادم........و در هايي از چوب سدر} با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه {هایی از مس ريخته شده .............هر آنجايي که دروازه ها}يشان (يافت می شد).
استوار گردانيدم
نو}شته ای لوحه ای (در بردارنده) نام آشوربانی پال شاهی بيش از من در ميان آن (= بنا) بديد}م
----------------------------------------------------------------------------------
 (اولين ترجمه از زبان اصلی به فارسی) از: دکتر عبدالمجيد ارفعی



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?