Thursday, May 13, 2010

 

هفته نامه ی ایران شناخت، ۵: ۴۸، فراگیر ِ ۹ درآمد


ویژه ی ِ پژوهش در زبان، ادب، فرهنگ، هنر و تاریخ ِ ایران

بنیادگذار، سردبیر و ویراستار
جلیل دوستخواه

با همکاری ی پژوهندگان و دوستداران فرهنگ ایرانی

سال پنجم- شماره ی ۴۸، جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹ / ۱۴ مه ۲۰۱۰

گفتاوَرد از داده‌هاي اين تارنگاشت، بي هيچ‌گونه ديگرگون‌گرداني‌ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.

You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.


Copyright-Iranshenakht©2005-2010

همکاران این شماره:

پارسی، تورج - سوئد
پانویس- استرالیا
جمشیدیان، نازنین - ایران
دوستخواه، جلیل - استرالیا
رفیعی، مهران - استرالیا
سپنتا، شاهین - ایران
 طیّبی، رضا - ایران 
هفشجانی، اسد - استرالیا

۱. هنرنمایی‌ی ِ «استاد محمّدرضا شجریان» در استرالیا

در دو هفته‌ی ِ اخیر، ایرانیان ِ شهربند ِ غربت ِ استرالیا و برخی از جُزایرانیان ِ دوستدار ِ فرهنگ و هنر ِ ایرانی، در چند شهر ِ این سرزمین، پذیرای ِ سخن و هنر ِ والا و شورانگیز ِ استاد ِ ممتاز ِ آواز ِ ایرانی و گروه ِ هم‌نوازان ِ شهناز بودند.




نخستین دیدار ایرانیان ِ کوینزلند با استاد شجریان در جمعه شب هفدهم اردیبهشت در دانشکده ی هنر ِ این ایالت بود.
سخنان استاد در این دیدار را در این جا بشنوید:
http://www.youtube.com/watch?v=3SpfY2U2TyE

خاستگاه: رایان پیامی از مهران رفیعی

نگارنده نیز این کامیابی را یافت که یکشنبه شب ۱۹ اردیبهشت ماه در شهر "بریزبِن" (مرکز ایالت کوینزلند)، شاهد ِ این برنامه‌ی ِ شکوهمند باشد و ساعت‌هایی را در شور و سرور ِ رودررویی با یکی از درخشان‌ترین نمودهای فرهنگ ِ ارجمند ِ میهن ِ خویش بگذراند و برای پی‌گیری‌ی ِ خدمت به این فرهنگ، پیمان نوکند.
*
او پس از پایان برنامه، به پشت ِ صحنه رفت و برای ِ ابراز ِ سپاس به استاد و همکاران‌شان، یک دوره از کتاب ِ دو جلدی‌ی اوستا، کهن‌ترین سند ِ فرهنگی و ادبی‌ی ِ ایرانی، بازمانده از سه هزاره پیش از این را بدیشان، پیش‌کش کرد.



۲. یادداشت «محمّدرضا شجریان» درباره‌ی ِ کنسرت ِ "همایون شجریان" و "گروه ِ هم‌نوازان ِ حصار"

همایون شجریان

«محمّدرضا شجریان» طی یادداشتی درباره کنسرت «همایون شجریان» و هم‌نوازان ِ حصار از فرزندش با عنوان «فرزند ِ خلف‌ ِ نغمه ‌و آواز» یادکرد.
*
شجریان ‌در این ‌یادداشت‌-- که‌ در ‌تارنگاشت ِ دل‌آواز منتشرشده -- نوشته‌است:
شب چهارشنبه اول اردیبهشت ماه هشتاد و نه، وقتی برای دیدن برنامه کنسرت همایون و علی قمصری و گروه حصار به سالن میلاد وارد شدم در ابتدا شور و هیجانی از حق شناسی و تشویق باشندگان را شاهد بودم که در پاسخ به آن هرچه می‌کردم باز ناتوان بودم. لحظه‌ای آرام گرفتیم تا با ورود هنرمندان جوان رقص رنگین کمان صداها و چهچهه‌ها آغاز شود. نظم سالن خوب بود و صدابرداری از همیشه بهتر بود.
  *  
    گروه همنوازان حصار، جوانان برخاسته از اصالت فرهنگ خانواده‍‌های موسیقی ایران با سرپرستی و آهنگ سازی علی قمصری در کنار همایون از برخی دیواره‌ها و حصارهای دست و پا گیر سنت‌های کهن گذشته، ضمن احترام و فراگیری و حفظ نژادگی هنر آوا و نوای برخاسته از فکر و دست و پنجه و حنجره و دلهای سازندگان و حافظان نغمات، مقام‌ها و ردیف‌ها و آهنگ‌های زندگی مردمان هر گله از سرزمین پهناور و کهن ایران زمین، ندای انباشته در اندیشه و دلهای معصومانه خود را، بگونه‌ای دیگر از عرف گروه‌نوازی های شناخته شده صد ساله اخیر که هرکدام در زمان خود تحسین‌برانگیز و دلنشین بوده‌اند، با واژه‌ها (موتیف‌ها) و نغمات و رنگین کمان صداهای زیروبم و ریتم‌های پر شور و حال برخاسته از دل علی قمصری را به گوش جان رساندند.
شنونده در این شب می‌باید چهار تا چشم و گوش دیگر از کنار دستی خود قرض می‌گرفت تا ببیند و بشنود این جوانان پرانگیزه چه فتنه‌ای به پا کرده‌اند.
پنجاه سال است که در موسیقی حرفه‌ای در کنار اساتید و هنرمندان بزرگ و صاحب سبک و آفرینش بوده‌ام. از آنها آموختم و نیز ارائه و تدریس کردم، با دیگر موسیقی‌های پیشرفته ملل کم و بیش آشنا بوده و به‌دقت گوش کرده‌ام، از کلاسیک تا جاز و پاپ ماندگار گرفته تا موسیقی‌هایی که هرچند سال یکبار از درون جوامع برمی‌خیزد و فروکش می‌کند را شنیده‌ام، اما اندیشه ریتمیک آهنگینی بدینگونه که ثانیه‌های زودگذر را متوقف کند وهر ثانیه بیش از ده صدای هماهنگ در پیوند با واژه‌های دلنشین و ریتمهای ترکیبی و پیچیده را بیافریند تا بحال ندیده‌ام، منظورم سرعت در نوازندگی نیست بل در زمانی زودگذر پیوند هنرمندانه و منطقی صداهای یک واژه از جملگان بر آمده از اندیشه علی قمصری است، که با تردستی نوازندگان پرشور و جوانش همچون چکاچک شمشیرهای آهنگین سرداران جوان، گاه می‌جنگد و گاه نغمه همنوائی سر می‌دهد و گاه چون آواز عاشقانه مرغان کوچک و بزرگ جنگلهای سرسبز که با نغمه دلبری و دلدادگی جفت خود را به میهمانی زندگی می‌خوانند بگوش جان می‌رسید. این همه برخاسته از شهامت جوانانی است که در شرایط مناسب، بار درون خود را آزاد می‌کنند و شور و شادی می‌بخشند.
*
هر بار که شاهد شهامت هنرمندانه هنرمندی خلاق بوده‌ام دیده‌ام که چگونه دل‌های زمانه تسخیر او شده و با او زندگی کرده‌اند، نمونه آشکارش استاد حسین علیزاده است که آغازگر راهی در آهنگ سازی و هم نوازی شد که هنرمندان بعد از او این جرات و شهامت را پیش رو دارند و موفقیت او را همچنان شاهدند.
*
علی قمصری به شکلی گاه نه چندان دور و گاه متفاوت و مخصوص خود صداهای زیر و بم و هماهنگ را ببازی هنرمندانه می گیرد و چون آبشاری بر دل شنونده می‌ریزد. شهامتش از حد گذشته و گستاخانه صداها را مجبور به همزیستی مسالمت‌آمیز می‌کند. از طرز کارش پیداست که امکانات سازها و نوازندگان را به خوبی می‌شناسد.
*
تک تک نوازندگان جوان، سامان صمیمی ، نگار خارکن، نوشین پاسدار، عربشاهی، مصباح قمصری، رضائی نیا، نصیری و آئین مشکاتیان همگی در صحنه خوش درخشیدند و بهنگام توان و استعداد همنوازی و همنوایی خود را نشان دادند.
*
سهراب پورناظری شهامت و استعداد فوق‌العاده‌ای در نوازندگی و هماهنگی از خود نشان داد. علی قمصری خود چیره‌دست و مسلط ساز را در اسارت خود داشت و صحنه را به خوبی اداره می‌کرد. چنین قطعات سریع و پیچیده را در استودیو به‌راحتی می‌توان با چند بار تکرار ضبط کرد اما برای صحنه جرات و اعتماد به نفس و تمرینات فشرده را طلب می‌کند که همگی داشتند.
*
همایون نشان داد که فرزند خلف نغمه و آواز است و ریتم‌ها هر قدر ترکیبی و پیچیده باشند به‌راحتی از عهده بر می‌آید و با استفاده از تکنیک خود تحسین و تشویق همگان را بر می‌انگیزد. در آن شب، این جوانان پر استعداد کاری کردند که هر بیننده‌ای به پا می‌خاست و با کف زدن‌ها و فریاد شادی سالن را روی سر خود می‌گذاشت.
*
در چهره علی قمصری به خوبی دیده می‌شد پدیده‌ای است پرانگیزه که می‌تواند صحنه‌های بین‌المللی را تسخیر کند و شگفتی بیافریند.
*
در همین جا با ذکر نکته‌ای معترضه به پدران و مادران و مسئولان امور بسنده می‌کنم که توان و استعداد جوانان را باور کنیم. انباشت ِ این نیروهای پرانگیزه و هدف را ناروا داشته، راه آزاد شدن و به هدف رسیدن آنها را فراهم کنیم.
ما در همه زمینه‌های اجتماعی، از ریاضی و فیزیک و صنعت و هنر گرفته تا پزشکی و ورزش و فرهنگ و ... فراوان نیروهای انباشته در درون جوانان داریم که باید راه آزاد شدن مفید این نیروها را دریابیم و برنامه‌ریزی کنیم تا به‌شکل شایسته‌ای در جهت تعالی زندگی آینده مردم به پیش رود و آرامش اجتماعی ببار آورد. و الا انباشت و فشردگی آن به انفجاری تبدیل شده که جز ویرانی، پریشانی جامعه و پشیمانی حاصلی به بار نخواهد آورد.
*
یک از صدها سخن، این بود و ما گفتیم.

خاستگاه: خبر آنلاین

۳. «گم‌شده»: سروده‌ای از "محمّدرضا شفيعي كدكني"

با خواندن شعر دکتر شفیعی کدکنی به یاد شعری افتادم
که در آن، آمده‌بود:
"در باران راه می روم که کسی اشک‌هایم را نبیند!"
به راستی بر من چنین رفت.
شعر را باید بر سینه ی ایران آویزان کرد.

دکتر تورج پارسی


طفلی به نام شادی، دیری ست گم شده ست/
با چشم های روشن ِ بَرّاق
با گیسویی بلند به بالای ِ آرزو
هرکس از او نشانی دارد،
ما را کند خبر.
این هم نشان ِ ما:
یک سو خلیج ِ فارس، سوی دگر خزر


خاستگاه: رایان پیام‌هایی هم‌زمان از نازنین جمشیدیان، اسد هفشجانی و تورج پارسی

۴. فرارَوَند ِ "تکامل ِ انسان" (؟!): طرح- طنزی بی‌نیاز از شرح


۵. ترس ِ از نداشتن، انسان را به بردگی می‌کشاند.

 تحلیل ِ سنجشی‌ی ِ «هِرَم ِ مازلو» و آموزش ِ «مولوی» درسی بزرگ در روان‌کاوی‌ی ِ انسان

 
جلال الدّین محمّد مولوی بلخی

آبراهام مازلو
روان‌کاو ِ آمریکایی
(نام‌بُردار به پدر ِ روان‌کاوی‌ی ِ نوین)
بروکلین، نیویورک ۱۹۰۸- کالیفرنیا ۱۹۷۰

بیشتر ما ایرانیان، با تعبیر ِ کنایه‌آمیز ِ "مُلّا را بیمارکردن" آشناییم و بارها آن را به کار برده‌ایم؛ امّا بسیار نیستند کسانی که با حکایت ِ عبرت‌آموز ِ مولوی در این زمینه، در مثنوی‌ی ِ ارجمند ِ او دم‌ساز باشند.
مثنوی معنوی، دفتر سوم، از بیت ِ ۱۵۲۲ به پس:

مثال رنجور شدن آدمى به وَهم ِ تعظيم ِ خلق و رغبت ِ مشتريان به وى و حكايت ِ معلّم‏
*
... و حالا با پژوهش ِ یک روان‌کاو ِ آمریکایی‌ی ِ سده‌ی ِ بیستم میلادی رو به روییم که همان درون‌مایه را به زبان ِ دانش ِ نوین، بیان‌داشته است. در این جا، بخوانید. ↓
http://nasimedamavand.blogfa.com/



در باره‌ی ِ مازلو، همچنین، در این جا بخوانید. ↓
http://www.bing.com/search?q=MASLOW&form=MS8TDF&pc=MS8TDF&src=IE-SearchBox

خاستگاه ۲ و ۳: رایان پیامی از رضا طیّبی

۶. ایران ِ دُژَم، تازه‌نشرترین دفتر ِ سروده‌های ِ روزگار ِ جوانی‌ی ِ «ادیب برومند»: یادکرد ِ خاطره‌های ِ تلخ ِ دوران ِ جنگ ِ دوم ِ جهانی

در این جا ↓ 
http://drshahinsepanta.blogsky.com/1389/02/17/post-371/

خاستگاه: رایان پیامی از شاهین سپنتا

«رادیو سعدی»: رسانه‌ای گویا برای شناخت ِ یکی از سرآمدان ِ زبان و ادب ِ فارسی در شبکه‌ی ِ جهانی

برنامه‌ی ِ نخست ِ رادیو سعدی آماده ی ِ بارگذاری و شنیدن است.
*
موضوع این برنامه، "زندگی‌نامهٔ سعدی" است.
برای دریافت ِ پرونده‌ی ِ‌ صوتی‌ی ِ این برنامه، می توانید به تارنگاشت ِ رادیو سعدی، روی بیاورید و یا بر روی ِ پیوندنشانی‌ی ِ زیر، راست کوبه بزنید:
.: برنامهٔ اول رادیو سعدی :.
*
 برای اطمینان از دریافت خبرنامه‌های رادیو سعدی، رایان‌نشانی (/ ایمیل نشانی) مخصوص رادیو سعدی را به بخش 
Contacts
 خود، بیفزایید:
RadioSadi@Gmail.com

 در صورت تمایل به همکاری، با ما تماس بگیرید.

If you cannot see the above newsletter, you can read the online version at:
http://Newsletter-Latest.blogspot.com
*
To contact the manager, send email to:
Panevis@yahoo.com

برای شنیدن ِ معرّفی‌ی ِاین برنامه ها، بروی دکمه‌ی ِ پخش ِ صدا، چپ‌کوبه بزنید.

خاستگاه: رایان پیامی از پانویس

 ۸.روزآمد شدن ِ تارنگاشت ِ شهربَراز با تحلیل ِ نامه ای از «سیّد حسن تقی زاده» 

در این جا ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/05/blog-post_10.html

۹. من زنده ام ای وطن در پناه تو!: ترانه - سرودی شورانگیز از یک خواننده ی جوان 

سالار عقیلی خواننده جوان، میهن دوست و خوش صدای موسیقی سنتی ایران که پیش‌تر سرود ملی «وطنم ایران» را در ارکستر ملل به رهبری پیمان سلطانی اجرا کرده بود و «سمفونی خلیج‌فارس» را از خود به یادگار گذاشته بود، این‌بار در مجموعه «سالارخوانی» از داغی که بر دل دارد و از دل‌تنگی‌هایش برای وطن می‌خواند و از عهد و پیمان دیرین‌اش با وطن می‌گوید که تا سر بر تن و جان بر کف دارد، سر و جان جز در راه وطن نخواهد سپرد. سالار عقیلی دانش آموخته موسیقی و نمایش است و به عنوان خواننده در ارکستر موسیقی ملی ایران به هنرنمایی می‌پردازد. شعر این اثر ماندگار و شورانگیز را «عبدالجبار کاکایی» به زیبایی سروده است. ترانه سرود ایران زمین را می توانید با کوبه زدن بر پیوند نشانی ی ِ اینجا  در نشانی ی http://drshahinsepanta.blogsky.com/1389/02/23/post-373/
و بارگذاری ی پرونده ی آوایی، بشنوید و متن آن را در ادامه بخوانید:

تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !
تازه‌تر کن داغ ما را، شعله زد جانم خدا
با تو هرگز برنگردد عهد و پیمانم
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد بر تن، جان چه باشد بر کف، تا سپارم در راه تو
ماند در دلم داغی از فریاد تو
شد وقت دلتنگی‌ها با یاد تو
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد بر تن، جان چه باشد بر کف، تا سپارم در راه تو



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?