Friday, May 07, 2010

 

سه پیوست بر ایران شناخت ِ ۵: ۴۷



سه پیوست  بر شماره‌ی ۴۷، سال پنجم- جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۳۸۹/ هفتم مه ۲۰۱۰


یک) هفت نمای ِ دیدنی‌های ِ تاریخی و فرهنگی‌ و چشم‌انداز ِ شهرهای ِ ایران از فراسو

خاستگاه: رایان پیامی از نازنین جمشیدیان - اصفهان

مسجد ِ جامع ِ عبّاسی

میدان نقش جهان - اصفهان

شهر ِ همدان

باغ ِ شاهزاده
ماهان - کرمان

آبیاری با کاریز
فارس

تخت ِ جمشید

پاسارگاد

جزیره ی هُرمز
خلیج فارس

دو) شعرهای ِ تازه ای از دو شاعر روزگارمان

دو شعری که در پی می‌آید، در ایران‌شناخت ِ ۵ :۴۷ درج‌گردیده‌بود؛ امّا پس از نشر، به سببی ناشناخته، از صفحه ناپدیدگردید. اکنون به جبران ِ این پیش‌آمد، آنها را بار ِ دیگر، در این پیوست می‌آورم.

۱. میرکسرا حاج سیِّدجوادی:

رؤیایی

رؤیایی بیش نبوده‌ام

من

کابوسی

پرنده ای که تک

پروازمی‌کند

پلنگی تنها

در جزیره‌ای متروک

امّا

شمایان

هان،

که هستید

سوسکی

که پلشتی را

تا لانه اش

هُل می‌دهد

زرگری

که تندیس ِ زرّین ِ باستا نی را

ذوب می‌کند

تا از ان شمشی برآرد

حُمقی

به عمق ِ اقیانوس

 
من

امّا

سهرابی بوده ام

سیاوشی

سامورایی آواره

به ستوه امده

که شکم خود را

با دشنه می درد

رؤیای ِ ملکه‌ای اثیری بوده ام

اگر مُردم،

خاکسترم را

به دریا دهید

تا رنگ ِ عشق بگیرد

رؤیایی بیش نبوده ام

من

کابوسی

۲. سیمین یهبهانی:


هرچند دخمه را بسیار خاموش و کور می بینم

در انتهای دالانش، یک نقطه ی نور می بینم

هرچند پیش رو دیوار، بسته ست راه بر دیدار

در جای جای ویرانش، راه عبور می بینم

هرچند شب دراز آهنگ، نالین زمین و بالین سنگ

در انتظار روزی خوش، دل را صبور می بینم

تن کم توان و سر پردرد، پایم ضعیف و دستم سرد

در سینه لیک غوغایی، از عشق و شور می بینم

گر غول در شگفت از من، پاس گذر گرفت از من

با چشم دل عزیزان را، از راه دور می بینم

من کاج آهنین ریشه، هرگز مبادم اندیشه

برخاک خود اگر موجی، از مار و مور می بینم

طوفان چو در من آویزد، ناکام و خسته بگریزد

از من هراس و پروایی، در این شرور می بینم

هر جا خلافی افتاده است، جای حضور فریاد است

من رمز کامیابی را، در این حضور می بینم

هشتاد و اند من با من، گوید خروش بس کن زن!

گویم خموش بودن را، تنها به گور می بینم.

دوازدهم فروردین ۱۳۸۹

  ۳) پیامی و نقدی و پیوندی از رضا مُرادی غیاث آبادی


جناب آقای دکتر دوستخواه گرامی،
در باره ی هفته نامه ی ِ تازه که نشردادهاید، چند نکته به نظرم آمد که به خدمت تان تقدیم می دارم: 
۱- آنچه که در بخش نهم با عنوان «خیزش و خروش ِ مردم تبریز در دفاع از ایرانی بودن ِ خلیج همیشه فارس» آمده است، صرفاً یک برنامه پیاده روی صبحگاهی بوده است و بس. موضوع مربوط به دو سال پیش بود و این که عده ای از اشخاص پاک نیّت، امّا خیال‌پرداز کوشیدند تا از این مراسم استفاده دیگری ببرند. خبر درسایت‌های‌بسیاری‌منتشرشد‌وپس‌ازچندروز،همه‌آن‌را‌حذف‌کردندویاپوزش‌خواستند.

۲- در بخش سیزدهم و زیربخش ِ دوم، به نظرم حق با آقای کاظمی است و این نگاره کاشیکاری شده در سردر بازار قیصریه اصفهان ارتباطی با صورت فلکی قوس یا نیم اسب و یا طالع اصفهان ندارد. تعبیر نویسنده از نگاره که «مردی که نیمی از تنش اژدهاست» درست است. چیزی که به عینه هویدا و آشکار است، چه نیازی به تحلیل و تفسیر دارد؟ چطور ممکن است که وجود اژدها در این نگاره که بسیار آشکار است انکار شود و از اسب یا نیم اسب یاد کرده شود که مطلقا به چشم نمی آید. البته در باره این اثر، گفتنی ها بسیار است.
*
۳- یادآورمی شوم که بنده نیز پرسش استاد را بی پاسخ ننهادم و چند خطّی (البته خرچنگ قورباغه) قلمی کردم. نمی‌دانم‌به‌محضرشما،‌فرستاده‌بودم‌یانه:
http://www.ghiasabadi.com/zahhak.html

شادوپیروزباشید.
دوسـتـدار
رضـا مـرادی غـیاث آبـادی



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?