Thursday, February 18, 2010

 

هفته نامه‌ی ایران شناخت، سال پنجم- شماره ی ۳۶، در ۸ بخش ِ خواندنی، دیدنی و شنیدنی



پنجم اسفند (اسفندروز ِ اسفندماه)
جشن ِ بزرگ ِ «اسپندارمَذگان» (/ اسفندگان)، بر همه‌ی ِ ایرانیان، شاد و فرخنده‌باد!

بیدمُشک، گل ِ ویژه ی ِ اسپندارمَذ و اسپندارمذگان

در باره‌ی
آیین‌های ِ جشن ِ اسفندگان، جشن ِ آزادی‌ی ِ زنان

در این جا بخوانید. ↓
http://drshahinsepanta.blogsky.com/1388/11/26/post-328/

خاستگاه: رایان پیامی از شاهین سپنتا

يادداشت ويراستار

جمعه سی ام بهمن ماه ۱۳۸۸
(نوزدهم فوریه ۲۰۱۰)

گفتاوَرد از داده‌هاي اين تارنگاشت، بي هيچ‌گونه ديگرگون‌گرداني‌ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.

You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it is referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.

Copyright-Iranshenakht © 2005 - 2010


All Rights Reserved


۱ .ویژه‌نامه‌ای جهانی برای هزاره‌ی ِ شاهنامه

ISIS

Iranian Studies, Volume 43, Issue 1- 2010

استاد «دکتر هما (/ همایون) کاتوزیان» در رایان‌پیام ِ مهرآمیزی از دفتر انجمن ِ جهانی‌ی ِ پژوهش‌های ایران‌شناختی (ISIS)
در دانشگاه آکسفورد، به این دفتر، نوشته است:
This is just to inform you that Iranian Studies, 43, 1,February 2010 has now been published.


Homa Katouzian
Editor

Iranian Studies, Volume 43 Issue 1 2010

MILLENNIUM OF THE SHAHNAMA OF FERDOWSI


Shahnama: the Millennium of an Epic Masterpiece


Authors: Firuza Abdullaeva - Firuza Abdullaeva is Lecturer in Persian Literature at the University of Oxford and a Fellow and the Curator of the Firdousi Library of Wadham College, with a special research interest in classical literaturea; Charles Melville - Charles Melville is Professor of Persian History at the University of Cambridge, Fellow of Pembroke College and Director of the Shahnama Project.b


Affiliations:
a) University of Oxford,
b) University of Cambridge,

در این جا ↓
http://www.informaworld.com/smpp/content~db=all~content=a918818015

۲. «شاهنامه‌شناسی‌ی ِ بَدَلی»: "جَولان ِ ..." در "عرصه‌ی ِ سیمرغ" (؟!)


" مُدّعی خواست که آید به تماشاگه ِ راز
دست ِ غیب آمد و بر سینه‌ی ِ نامَحرَم زد."
حافظ

بسیاری از ما ایرانیان، در هنگام ِ برخورد با تباهکاری‌های برخی از هم‌میهنان‌مان در یادمان‌های ِ کهن ِ تاریخی و فرهنگی (از سر ِ نادانی یا جزم‌باوری)، دچار شگفتی‌زدگی و اندوه ِ ژرفی می شویم.
اکنون نیز، با دریغ ِ بسیار، شاهد ِ ژاژخایی و پریشان‌گویی‌ی یک مدّعی‌ی ِ گستاخ و اندازه‌نشناس نسبت به کار ِ کارستان ِ چندین ده‌ساله‌ی ِ استاد دکتر جلال خالقی مطلق، شاهنامه‌پژوه و شاهنامه‌شناس ِ سرآمد روزگار
مان در گستره‌ی ِ حماسه‌ی ِ ملّی‌ی ِ ایران هستیم.


بهرام مشیری که در برنامه‌های تلوبزیونی‌ی ِ لوس‌آنجلس مکان، سخن‌می‌گوید و گره ِ همه‌ی ِ مشکل‌های ِ عالم و آدم را با زبانی فریبنده و پر آب و تاب و با نقابی از "پژوهنده‌نمایی" بر چهره و گفتارش، حل‌می‌کند (؟!) اکنون به سراغ ِ شاهنامه رفته و با ایرادهای ِ نیش‌غولی به فرارَوَند ِ ویراستاری‌ی ِ استاد خالقی مطلق، می‌خواهد به خیال ِ خام ِ خود، اعتبار ِ والای ِ این کار ِ عظیم ِ مورد ِ پذیرش و تأیید ِ انبوهی از دانشوران ِ ایرانی و جُزایرانی را در برابر ِ نشان ِ پرسش بگذارد! "زهی تصوّر ِ باطل، زهی خیال ِ مُحال!"

این – به گفته‌ی ِ مهدی اخوان ثالث– "پریشان‌گوی ِ مسکین" و عوام‌باره، که با شوخ‌چشمی و ژاژخایی و گستاخی‌ی ِ هرچه تمام‌تر، در پایگاه ِ "برادر ِ حاتم ِ طائی" جای دارد، کارهای استادانی همچون دکتر جلال خالقی مطلق و دکتر احسان یارشاطر را برنمی‌تابد و ناگزیر، با انکار، از آنها یادمی‌کند و گمان می‌برد که می‌تواند با معرکه‌گیری و شعبده‌بازی و چشم‌بندی در روزگار ِ کارآمدی و فراگیری‌ی ِ رسانه‌های ِ جهان‌شمول و گشودگی‌ی ِ درهای ِ دانش و بینش به روی همگان، "نگاره‌ی ِ مار" را به جای ِ "مار" عرضه‌بدارد!

امّا متن ِ شاهنامه‌ی ِ ویراسته‌ی ِ استاد خالقی مطلق، به باور و داوری‌ی ِ همه‌ی ِ آگاهان و پژوهشگران ِ بی‌غرض و مرض، ممتازترین ویرایش ِ این اثر در هزاره‌ی ِ پشت ِ سر و نزدیک‌ترین روایت به سروده و دست‌نوشت ِ شاعرست.

نمونه ای  از به اصطلاح، مُچ‌گیری‌های این "مدّعی"، از ویرایش ِ خالقی مطلق، این است که در پایان ِ داستان ِ کاموس کشانی، آمده‌است:
"سرآوردم این رزم ِ کاموس نیز / درازست و نگشاد ازو یک پشیز (دفتر سوم، ص ۲۸۵)
حال آن که در دیگر چاپ‌های ِ شاهنامه، به جای نگشاد، آمده‌است: نفتاد (= نیفتاد). وی، بی هیچ گونه آگاهی از شیوه‌های ویرایش ِ متن‌های کهن و اهمیّت ِ دست‌نوشت‌ها و راه‌کارهای ِ شناخت و گزینش ِ برترین و درست‌ترین نگاشت ِ هر جزء از متن، در این مورد، نفتاد را – که تنها نگاشت ِ چهار دست‌نوشت ِ پسین است – بر نگشاد – نگاشت ِ کهن‌ترین دست‌نوشت و سه دست‌نوشت ِ کهن ِ نزدیک بدان (و نیز، چهار دست‌نوشت ِ نونگاشته‌تر) – برتری می‌دهد و فراتر از همه‌ی ِ هنجارهای ِ بایسته‌ی ِ ویرایش، دست به یک به اصطلاح تحلیل و تفسیر می‌زند و با نقاب ِ "دل‌سوزی برای ِ منش و کنش ِ والای ِ فردوسی"، بر این سخن ِ ویراستار، خرده می‌گیرد که در باره‌ی ِ مفهوم ِ نگشاد در این کاربُرد، گفته‌است خواست ِ شاعر، بیان ِ حال ِ خود و گرفتاری‌اش در تنگنای ِ تنگ‌دستی بوده‌است که سرودن ِ داستان ِ دراز ِ کاموس، همچند ِ پشیزی هم گشایش در زندگی‌ی ِ او پدیدنیاورد.
"مُدّعی" آن‌گاه با آه و فغان از این که گویا ویراستار با این گزینش ِ خود، پایگاه ِ والای ِ شاعر ِ بزرگ و حماسه‌سرای سترگ‌ مان را تا حدّ ِ چشم‌داشت ِ کارمُزد برای ِ اثر ِ والایش فرودآورده‌است، ابراز ِ تأسّف می‌کند تا شنوندگان و بینندگانی را مجذوب و مبهوت ِ گفتار ِ خود کند که بیشترشان اهل ِ پژوهش نیستند و شاهنامه را تنها در بیان ِ "چو ایران نباشد، تن من مباد/ بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد!"، آن هم در مناسبت‌های ِ ویژه‌ی ِ "ملّی- میهنی" (؟!) می‌شناسند. (بی آن که حتّا بدانند – دست بر قضا – این بیت ِ خون به جوش‌آور، از نسبت‌داده‌های معاصر، به شاعرست و نه از سروده‌های وی).
"شاهنامه‌نشناس" ِ از شاهنامه سخن‌گوینده، نمی‌تواند وضع ِ راستین ِ شاعر در "زمانه‌ی ِ عُسرت" را دریابد و بداند که او – به رغم ِ کار ِ با عظمتش – به ویژه در روزگار ِ پیری و فرسودگی، در پی ِ  دهها سال کار ِ سنگین و تاب‌سوز، به معنی‌ی ِ آشکار و بی‌چون و چرای واژه، گرسنه بوده‌است! (بله؛ درست‌خوانده‌اید: گرسنه!)
شکوِه‌ی ِ دردمندانه و آب در چشم آور ِ او را بخوانید:
"کنون خورد باید مَی ِ خوش‌گوار
که می بوی ِ مُشک آید از جویبار
هوا پُرخروش و زمین پُر ز ِ جوش
خُنُک آنک دل شاد دارد به نوش
دَرَم دارد و جام و نُقل و نَبید
سر ِ گوسپندی تواند بُرید
مرا نیست؛ فَرّخ کسی را که هست
ببخشای بر مردم ِ تنگ‌دست!"

(شاهنامه، به کوشش ِ جلال خالقی مطلق، دفتر ِ پنجم، ص ۲۹۱ - درآمد ِ داستان ِ رستم و اسفندیار)
*
ملاحظه‌می‌فرمایید: شاهنامه‌سرایی با شکم ِ گرسنه و حسرت ِ یک وعده خوراک ِ گرم!

اکنون بنگرید به کار ِ کسی که در پی ِ هزار سال، برای ِ گرمی‌ی ِ بازارش، می‌خواهد از "شاعر ِ واقعی"، "سیمایی افسانگی و خیالی" به نمایش بگذارد و احساس ِ کسانی را که ذهن‌شان در "پرده‌ی ِ پندار"ماندگار است، برانگیزد و برای این شَعبده‌بازی‌ی ِ "پژوهش‌نما"ی ِ خود، روامی‌دارد که پژوهنده‌ی راستین و بلندآوازه ‌ ای را به صُلابه بکشد و به قصد ِ خدشه‌دار وانمودن ِ کار ِ کارستانش، "آسمان" را هم‌کنار ِ "ریسمان" گرداند!
*
به گفته‌ی فردوسی: "ازین در، سخن چند گویم همی / میان و کرانش ندانم همی".


شک نیست که نه خالقی مطلق، تافته‌ی ِ جدابافته و «بُت» و بَری از هرگونه سهوست و نه دست‌آورد ِ کارش – با همه‌ی ِ اهمیّت و ارزش ِ آن – برای همیشه "بهترین"، "رساترین" و "بی‌چون و چراترین" کار در این راستا خواهدماند. خود او نیز با منش ِ فرهیخته‌ و فروتنی‌ی ِ دانشورانه‌اش، چیزی جُز این نگفته‌است. امّا والایی‌ی ِ پایگاهش، بدان اندازه هست که دست ِ فرصت‌طلبان، معرکه‌گیران و میدان‌داران ِ بی‌مایه، بدان نرسد! "یک نکته درین معنی، گفتیم و همین باشد!"
***
پژوهنده‌ی ِ ارجمند شهربراز، نقدی شیوا و آگاهاننده با عنوان ِ بهرام مشیری و شاهنامه‌ی ِ خالقی، در همین زمینه نوشته‌ و با دقتی ستودنی به ایرادهای ِ بی‌پایه‌ی ِ این مدّعی‌ی ِ گزافه‌گو، پاسخ‌داده است. ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/02/blog-post_11.html

۳. از «فردوسی» تا رهروان ِ امروزین ِ راه ِ او- سه درنگ در بخشی از آموزه‌ی ِ شاهنامه: تاریخچه‌ی ِ یک پژوهش ِ شاهنامه‌شناختی

نگارنده‌ی ِ این سطرها در دهم آبان ۱۳۷۳(یکم نوامبر ۱۹۹۴) در جشنواره‌ی ِ فرهنگ ایران (مهرگان) – که از سوی ِ بُنیاد ِ فرهنگ ایران در استرالیا
(The Persian Cultural Foundation of Australia)
 با همکاری‌ی ِ دانشکده‌ی ِ پژوهش در کیش ها
(School of Studies in Religions)
 دانشگاه سیدنی
(The University of Sydney)
 ،در آن دانشگاه، برگزارگردید – گفتاری را با عنوان:
Âz and Niyâz, Two Powerful and Haughty Demons in Persian Mythology and Epics
عرضه‌داشت.
او در آن گفتار، با پژوهشی گسترده و فراگیر در سرتاسر ِ متن ِ شاهنامه، ۸۲ کاربُرد ِ دو کلیدواژه‌ه‌ی همواره پیوسته‌ی ِ آز و نیاز را بررسید و جای آنها را در ساختار ِ حماسه‌ی ِ ایران و آموزه‌ی ِ آن و ریشه‌ها و بنیاد ها شان را در اسطوره‌های کهن ِ ایرانی، شناسایی‌کرد و ویژگی‌ی ِ چشم‌گیرشان را در مجموع ِ پیکره‌ی ِ فرهنگ ِ ایرانی، یادآورشد.
متن ِ انگلیسی‌ی ِ آن گفتار و روایت ِ فارسی‌ اش با عنوان ِ آز و نیاز، دو دیو ِ گردن‌فراز– که به استاد ِ زنده‌ یاد دکتر ذبیح‌الله صفا پیشکش‌شده‌بود – نخستین بار در مجموعه‌ی ِ مهرگان در سیدنی- گفتارهایی از گردِ هم‌آیی ِ ایران‌شناسی در جشنواره‌ی ِ مهرگان- سیدنی، استرالیا- آبان ۱۳۷۳ (صص ۶۹- ۸۶ و 70-67 ،چاپخش ۱۳۷۶/ 1998)، دومین بار در کتاب ِ جشن‌نامه‌ی ِ استاد ذبیح‌الله صفا (به کوشش ِ دکتر سیّدمحمّد ترابی- نشر شهاب، تهران- ۱۳۷۷، صص ۲۵۴- ۲۸۰)، سومین بار در کتاب ِ حماسه‌ی ِ ایران، یادمانی از فراسوی ِ هزاره‌ها، بیست گفتار و نقد ِ شاهنامه‌شناختی از این نگارنده (نشر ِ باران، سوئد - ۱۳۷۷، صص ۳- ۳۸)وچهارمین بار، در ویراست ِ دوم ِ همان کتاب، با عنوان حماسه‌ی ِ ایران، یادمانی از فراسوی هزاره ها، بیست و هشت گفتار، نقد و گفت و شنود ِ شاهنامه‌شناختی (نشر ِ آگه، تهران- ۱۳۸۰، صص ۱۷- ۴۲) درج گردید.
چهار سال پس از جشنواره‌ی ِ فرهنگ ایران (مهرگان) ، دومین همایش، از سوی ِ همان برگزارندگان،
در دانشگاه سیدنی (۱۷- ۲۶ بهمن ۱۳۷۶ / ۶- ۱۵ فوریه ی ۱۹۹۸)، به اجرا درآمد و دوست ِ نویسنده و
پژوهنده‌ی ِ نگارنده، محمّد کلباسی، همان درون‌مایه را با تأکید بر داستان ِ رستم و سهراب، پی‌گرفت و


گفتاری با عنوان ِ رنج ِ آز: نگاهی دیگر به داستان ی رستم و سهراب ِ شاهنامه را بدان همایش عرضه‌
داشت که نخست در فصل‌نامه‌ی ِ ایران‌شناسی، چاپ مریلند (آمریکا)- ۱۰: ۱، بهار ۱۳۷۷، صص ۷۷- ۹۱
و سپس در مجلّه‌ی ِ جان‌باخته، زنده‌یاد کارنامه، ۱: ۸، تهران - آبان و آذر ۱۳۷۸ به چاپ رسید.
*
اکنون، پس از بیش از یک دهه، شاعر و پژوهنده‌ی ِ ارجمندمان، دکتر اسماعیل خویی،

بار دیگر به همان درون‌مایه، پرداخته و نوشتاری را با عنوان ِ "از آز و نیاز، پژواکی از آموزه‌ی ِ فردوسی ‌ی ِ بزرگ" نشرداده است.↓
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=27270


 به پذیره‌ی ِ نوروز ِ بزرگ

یایستگی یا نابایستگی ی ِ ماهی‌ی ِ قرمز در «سفره‌ی ِ هفت سین ِ نوروزی»؟: دو برداشت ِ ناهم‌خوان

۱. ما ماهی‌ی ِ قرمز نمی‌خریم!
















تجارت ماهی قرمز مدت هاست که در دوره زمانی ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردین شکل می‌گیرد تجارتی که محصول آن هیچ ریشه ای در تاریخ باستانی عید نوروز ایرانی ندارد .
*
چندین ده سال پیش، به همراه ورود چای به ایران، ماهی قرمز نیز که نماد ِ عید ِ سال ِ نو ِ چینی ست، به سفره های هفت سین مراسم عید نوروز ما وارد شد غافل از اینکه در عید چینی، ماهی قرمز را رها می کنند تا زندگی جریان یابد و ما ماهی قرمز را اسیر تنگ بلورین می کنیم تا همزمان با رشد سبزه های سفره هایمان و باروری زمین، هر روز او را به مرگ نزدیک و نزدیک تر کنیم .
جالب است بدانید که در هیچ کدام از مراسم سنتی مان در مورد نوروز، ماهی قرمز جایگاهی ندارد در میان رسوم زرتشتی در سفره ی عید، انار به نشانه باروری و عشق و یا سیب سرخ درون ظرف آب مقدس رها می شود تا عشق و باروری همچنان پاینده بماند. اگر ایرانی ها می دانستند که ماهی قرمز هیچ ریشه تاریخی در سفره هفت سین ندارد به جای پرداخت پول برای خرید و قتل ماهی های قرمز به بهانه عید، سیب قرمز یا انار را در آب رهامیکردند که ریشه در تاریخ این دیار دارد .
هر سال در ایام عید، ۵ میلیون قطعه ماهی می میرند. ۵ میلیون قطعه ماهی قرمز به خاطر رنگ و لعاب سفره ی هفت سین، به خاطر هیچ و عجیب نیست اگر بدانیم در صورتی که ایرانی ها از خرید ماهی قرمز منصرف شوند این تجارت سیاه روزی پایان خواهد یافت. عجیب نیست اگر باورکنیم که سیب سرخ یا انار همان سرخی ی سفره ی ِ هفت سین ایرانی ست که ریشه در تاریخ چند هزار ساله سنت ما دارد .
*
عجیب نیست اگر تابلوی معروف هفت سین کمال الملک را در کاخ گلستان به تماشا بنشینیم و ببینیم که او نیز ماهی قرمز را میان سفره هفت سین ش طراحی و نقاشی نکرده است .
*
ماهی قرمز در سفره هفت سین ایرانی جایی ندارد.  پس لطفاً ماهی قرمز نخرید!

خاستگاه: رایان پیامی از اسد هفشجانی

۲. ماهی ِ قرمز: مهمان ِ کوچک ِ آسمانی بر «سفره ی ِ هفت ‌سین»


در این جا بخوانید و نگاره های بسیار زیبای ِ آمده در متن ِ پرونده را بنگرید. ↓ http://drshahinsepanta.blogsky.com/pages/Goldfish/

خاستگاه: رایان پیامی از شاهین سپنتا

۱. شناخت نامه‌ای کوتاه از دو کتاب ِ نونشریافته


روانکاوی ی بوف کور
و
ستايش‌های دهگانه

نوشتاری از فرج سرکوهی (منتقد و روزنامه نگار)

خاستگاه: تارنگاشت ِ رادیو فردا

۱. سینمای ایران، الهام و بازآفرینی: بررسی‌ی ِ کارنامه‌ی هنری‌ی ِ «داریوش مهرجویی» در همایشی در لندن


IRANIAN CINEMA, INSPIRATION AND ADAPTATION: DARIUS MEHRJUI


Screening and Discussion – Introduction


University College London
Engineering Building
Malet Place
London WC1E 6BT


داریوش مهرجویی

نمایی از فیلم ِ سارا اثر ِ داریوش مهرجویی


Film screenings and thought-provoking discussion sessions on the works of Dariush Mehrjui, one of the most important filmmakers active today in Iranian Cinema.
Organised by
The UCL Mellon Programme and supported by Iran Heritage Foundation
Convened by
Dr. Saeed Talajooy, UCL Mellon Fellow


Introduction


Modern Iranian cinema entered a new stage with Dariush Mehrjui. His early masterpiece, The Cow (1970), took the symbolic realism of Iranian art cinema to a new level. As an Iranian New Wave cinema icon, his films bear some resemblance with those of Rossellini, De Sica and Satyajit Ray, but he also adds something distinctively Iranian to his works. Most of his films are inspired by literature and adapted from Iranian and foreign novels and plays. The UCL Mellon Programme will be screening a selection of Mehrjui's films adapted from or inspired by the works of seminal authors and dramatists such as J.D. Salinger, Saul Bellow, Henrik Ibsen and Goli Taraghi.


Programme


Wednesday February 24, 2010
5:30 pm
Room 1.02, Engineering Building, Malet Place
Hamoon, The Blind Owl or Herzog: Inspiration and Influence
1990
Persian with English subtitles
Guest Speaker: Dr. Saeed Zeydabadi-Nejad, SOAS Centre for Film and Media Studies


Wednesday March 3, 2010
5:30 pm
Room 1.02, Engineering Building, Malet Place
Sara & A Doll’s House: Intercultural Adaptation
1993
Persian with English subtitles


Guest Speaker: Dr. Nacim Pak-Shiraz, SOAS Centre for Film and Media Studies


Wednesday March 10, 2010
5:30 pm
Room 1.02, Engineering Building, Malet Place


Pari & Franny and Zooey: Intercultural Adaptation
1995
Persian with English subtitles
Guest Speaker: Clare Foster, Independent Scholar and Expert in Adaptation


Wednesday March 17, 2010
5:30 pm
Room 1.02, Engineering Building, Malet Place


The Pear Tree & The Pear Tree: Intralingual Adaptation
1998
Persian with English subtitles


Guest Speaker: Parviz Jahed, Independent Scholar and BBC Persian Commentator


Admission
Free
Enquiries
Dr. Saeed Talajooy: s.talajooy@ucl.ac.uk


For full details visit:
www.ucl.ac.uk/mellon-program/seminars/2009-2010

خاستگاه: رایان پیامی از دفتر ِ بنیاد میراث ایران

۲.  اجرایی دیگر از ترانه‌ی ِ مهرورزانه‌ی ِ «شیرین لبی ...» با هم‌نوایی‌ی دو نوجوان ِ نام برده نشده    

در این جا ببینید و بشنوید و با اجرای "گروه مستان" – که نشانی‌اش در زیر ِ همین نشانی آمده است –  بسنجید ↓
http://www.youtube.com/watch?v=nisRfgtgARc&feature=related

خاستگاه: رایان پیامی از سعید اوحدی

۱. روزآمدشدن ِ «ایران دُخت»، خبرنامه‌ی ِ بانوان ایران (جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸ / ۱۲ فوریه‌ی ِ ۲۰۱۰)

در این جا ↓
http://www.irandokht.com/news/newsdiscussion.php?catalog=iran&DisID=82

خاستگاه: رایان پیامی از پری اسفندیاری (سردبیر)
افزوده ی ویراستار:

"بزرگش نخوانند اهل ِ خِرَد
که نام ِ بزرگان به زشتی بَرَد!"
(؟)


در سرآغاز ِ این شماره‌ی ِ ایران‌دُخت، نوشتاری نقدگونه به قلم ِ
Bruce Bahmani
در باره ی ِ دانشنامه‌ی ِ ایرانیکا آمده‌است که نمی‌توان آن را یک بررسی‌ی ِ پژوهشی و نقد ِ فرهیخته در راستای ِ یاری‌رسانیدن به پیش‌بُِرد ِ این برنامه‌ی بزرگ و جهان‌شمول ِ ایران شناختی، به شمار آورد.

نویسنده، به دور از فضای ِ دانشی‌ی ِ بایسته برای پرداختن به چُنین گفتمانی، به پندار ِ خود، اشکال‌هایی بر کار ِ عظیم ِ استاد دکتر احسان یارشاطر و همکارانش در دفتر ِ دانشنامه (دانشگاه کلمبیا- نیویورک) و سراسر جهان، واردآورده‌است که هیچ یک از آنها، پایه و مایه‌ای ساختاری و منطقی ندارد.
او دانشنامه را به سبب ِ چاپی بودن ِ آن، ناروزآمد و به دور از فضای گسترده‌ی ِ رسانه‌های الکترونیک ِ امروزین و ناگزیر، نابرخوردار از دیدگاه‌های انتقادی‌ی ِ هرروزه‌ی ِ کاربران، می‌شمارد و با ویکی‌پدیا می‌سنجد! همچنین، سامان ِ آوانگاری‌ی ِ متن ِ دانشنامه را دشوار توصیف می‌کند! دیگر ایرادهای او نیز از همین گونه است.


باید گفت:
۱)چاپ ِ دانشنامه، با نشر ِ الکترونیک ِ آن، ناهم‌خوان نیست و هم‌اکنون، همه‌ی ِ متن ِ ۱۵ جلد ِ تاکنون   نشریافته‌ی ِ آن
(A to J)  
همراه با بخشی از درآمدهایی که هنوز نوبت ِ الفبایی‌ی ِ چاپ ِ آن‌ها نرسیده؛ امّا کامل وآماده‌ی ِ نشر بوده ، در
تارنگاشت ِ دانشنامه:
http://www.iranica.com/
 در دیدرس ِ همگان است.

۲) چاپخش دانشنامه‌هایی همچون آمریکانا، بریتانیکا و جُز آن‌ها، پیشینه‌ای دیرینه دارد و – خوشبختانه – ما ایرانیان نیز از چند دهه‌ی پیش ازین، در کالبد ِ دانشنامه‌ی ِ ایرانیکا(هرچند ناگزیر به زبان ِ انگلیسی و در بیرون از ایران)، به این کاروان ِ پویای ِ دانش و فرهنگ، پیوسته‌ایم. در خود ِ ایران نیز در دهه‌های ِ پشت ِ سر، چند دایرةالمعارف (/ دانشنامه) بُنیادگذاری شده و تمام یا بخشی از آنها نشریافته‌است.
۳) ایراد به دشواری‌ی ِ آوانوشت ِ دانشنامه، بسیار خندستانی است. کسی که به راستی با چُنین گنجینه‌ی ِ دانشی سر و کار داشته‌باشد، هرگز سخنی ازین دست را بر زبان یا قلم نخواهدراند.
۴) سنجش ِ دانشنامه با ویکیپدیا، سنجش ِ با دیگرگونه یا – به تعبیر ِ ادبی‌ی ِ کهن – "قیاس ِ مع‌الفارق" است. ویکیپدیا، رسانه‌ای همگانی در شبکه‌ی ِ جهانی ست که شاید تنها با قید ِ احتیاط، برای ِ دست‌یابی به سر ِ نخ ِ پاره‌ای از آگاهی‌های ِ ساده (آن هم به شرط ِ سنجش ِ داده‌ها با خاست‌گاه‌های ِ بااعتبار) تا اندازه‌ای به کار آید. از همین روست که در دانشگاه‌های سراسر جهان، بازیُرد‌ دادن
(Reference)
 به داده‌های آن، در پژوهش‌های دانشجویی، پذیرفتنی نیست.

۵) برترشمردن ِ ویکیپدیا بر دانشنامه، به دست‌آویز ِ بودن ِ امکان ِ ویرایش ِ دایمی‌ی ِ متن در یکمین و نبودن آن در دومین نیز، از هنجار ِ نگرش ِ درست و دانشی به چُنین اثرهایی، به دورست. ویرایشی که ویکیپدیا، دست‌زدن ِ به آن را برای ِ کاربرانش روامی‌داند، نه یک ویرایش ِ راستین از سوی ِ کارشناسان و ویژه‌کاران؛ بلکه در میان گذاشتن ِ دریافت و برداشت ِ شخصی‌ی ِ ناشناختگانی‌است که اعتبار ِ نوشتارشان بر کسی آشکار نیست و – در یک سخن – فرودآوردن ِ پایگاه ِ دانش و پژوهش تا سطح ِ عامی‌گری و گفته‌های شایعه‌وار و زبان‌زدهای بی خاستگاه و پشتوانه است.

امّا در دانشنامه، این کار به گونه‌ای سامان‌مند و به دست ِ شایستگان و با فرانگری‌ی ِ ویراستاران ِ خبره‌ی ِ این اثر، انجام می گیرد. در آغار ِ هریک از جلدهای ِ این گنجینه‌ی ِ دانش، بخشی با عنوان ِ
ADDENDA AND CORRIGENDA
(/ افزوده‌ها و درست‌نویسی‌ها) آمده، که در آن، همه‌ی ِ ویراستنی‌های ِ نشریافته‌های پیشین (و – حتّا – همان جلد ِ در دست)، با دقت و وسواس ِ هرچه تمام‌تر، برشمرده‌شده و با این روش ِ ابتکاری، می‌توان گفت که دانشنامه، همواره درحال ِ خودویرایی‌است.

دانشنامه، کشکولی نیست که هر رهگذری، هر"خرده‌فرمایشی" را به عنوان ِ ویرایش، ول‌انگارانه در آن بیندازد و بگذرد. در فرارَوَند ِ سامان‌بخشی به این گنج ِ شایگان ِ دانش و فرهنگ، «ویرایش» – همانند ِ پژوهش و تألیف و تدوین – مفهومی والا و فراتر از دست‌رس ِ حاشیه‌نشینان ِ آسان‌خواه و ساده‌انگار دارد. این کار، برآیند ِ کوشش و کُنِش صدها دانشمند ِ ویژه‌کار ِ تراز ِ یکم از سراسر ِ جهان و پالوده از سوی ِ هزاران خواننده- ویراستار ِ ژرف‌نگر و باریک‌بین و نکته‌سنج‌است که موی از ماست می‌کشند و جای ِ هیچ گونه شبهه‌انگیزی برای ِ بهانه‌گیران ِ غوغایی، باقی‌نمی‌گذارند.

۶) پرسش ِ گستاخانه‌ی ِ نویسنده که "یارشاطر وابسته به چه دورانی‌ست؟" (با این شبهه‌افکنی که گویا روش ِ کار ِ استاد، روزآمد نیست و با نیازها و بایستگی‌های این سده، هم‌خوانی و سازگاری ندارد!)، ارزش ِ پاسخ‌گویی و بحث ندارد. امّا من "می‌گویم و می‌آیمش از عُهده بِرون": استاد ِ ما که در واپسن سال ِ سده‌ی ِ سیزدهم ِ هجری‌ی ِ خورشیدی (/ بیستمین سال ِ سده‌ی ِ بیستم ِ میلادی) چشم به جهان گشود، تا اکنون، در هشتاد و هشتمین سال ِ سده‌ی ِ چهاردهم ِ هجری‌ی ِ خورشیدی (/ دهمین سال ِ سده‌ی ِ بیست و یکم ِ میلادی)، پا به پای ِ پویایی‌ی ِ زمانه، به پیش آمده‌است. به‌راستی، پیری چُنین جوان‌مَنش و پویا و روزآمد و هم‌گام با راهیان ِ کاروان ِ آینده، در کجا می‌توان یافت؟
***
در همین زمینه، گزارش زیر – هرچند، سالی پس از نشر ِ آن – روشنگر و خواندنی‌ست.

نوروزانه با دانشنامه‌ی ِ ایرانیکا
اخبار روز:
 www.akhbar-rooz.com

 
چهارشنبه ۱۲ فروردين ۱٣٨٨ - ۱ آوريل ۲۰۰۹

بنیاد اسماعیل خویی، شنبه شب بیست و هشتم مارچ ۲۰۰۹، در پایان ِ هفته‌ی ِ ایرانیکا، میهمانی شامی برای آشنایی بیشتر و همراهی با دانشنامه‌ی ِ ایرانیکا در یکی از رستورانهای زیبای شهر آتلانتا برگزار کرد. در این گردهمآ یی جمعی از ایرانیان فرهیخته و آشنا با عظمت کاری که در سال ۱۹۷۴ به همت پرو فسور احسان یار شاطر در دانشگاه کلمبیا در نیویورک آغاز شد، به دیدار نوروزی با یکدیگر پرداختند. در کنار سفره زیبای هفت سین که با شکو فه های بهاری و سبزه نوروزی تزیین شده بود و در قلب آن دانشنامه ایرانیکا نشسته بود شام صرف شد و راه های کمک به ادامه کار دانشنامه و یاری به بنیاد دانشنامه ایرانیکا مورد گفتگو قرار گرفت. خانم دکتر حورا یاوری ، نویسنده ، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعاتی ایران دانشگاه کلمبیا ، ویراستار و از یاران دانشنامه ایرانیکا به عنوان سخنران از طرف دانشنامه ایرانیکا در این برنامه شرکت کردند.

در آغازبرنامه، دکتر سیاوش عبقری به حاضران تبریک نوروزی و خوش آمد گفتند و توضیح دادند که بنیاد اسماعیل خویی نهادی است فرهنگی و فراسیاسی که از زمان تاسیس در سال ۲۰۰۱ تربیون آزادی بوده است برای دانشمندان، محققین، شاعران ، نویسندگان و فعالان اجتماعی وسیاسی که نظریات خود را ابراز دارند. سپس ایشان در مورد اهمیت دانشنامه ایرانیکا صحبت کردند.ایشان گفتند که نوروز و شاهنامه نقش بنیادین در حفظ و تداوم فرهنگی و هویت ما ایرانیان داشته اند و دارند. بیش از هزار سال پیش بزرگ مرد ایران زمین، فردوسی، با تدوین شاهنامه تلاش در ثبت و ضبط گوشه هایی از فرهنگ و میراث فرهنگی ما نمود. در این زمان، بزرگ مرد دیگری چون دکتر احسان یارشاطر و یاران شان، سی و پنج سال است که در تدوین "دانشنامه ایرانیکا" تلاش می کنند. این دانشنامه " شناسنامه" ی فرهنگی و تاریخی مردمان ایران زمین است که به اشاعه وپایداری فرهنگ و تاریخ ایران در سراسر جهان یاری خواهد رساند، و ما ایرانیان در این زمان می توانیم این افتخار را داشته باشیم که با کمک های مالی خود، در تکمیل این گنجینه و "شناسامه"ی خود سهمی داشته باشیم، و با ایجاد هسته های "یاران ایرانیکا" در شهرهای مختلف، و امداد رسانی مالی در این تلاش فرهنگی سهیم شویم.

پس از سخنان دکتر عبقری فیلم جالبی که در آن پروفسور یار شاطر و چند تنی از نویسندگان و ویراستاران دانشنامه از سراسر جهان دانشنامه ایرانیکا را توصیف کرده اند به نمایش گذاشته شد.

پس از نمایش فیلم، خانم دکتر حورا یاوری معرفی شدند و ایشان سخنان خود را با شادباش نوروزی آغاز کردند و به بنیان گزاران بنیاد خویی بدلیل اینکه اولین وتنها نهادی که به نام شاعر ارزنده ای که در قید حیات است نامگذاری کرده اند، تبریک گفتند و سپس در مورد وسعت و گستردگی کار دانشنامه ایرانیکا توضیح دادند و گفتند: از سال ۱۹۷۴ ایرانشناسان ایرانی و غیر ایرانی در سراسر جهان برای تحقق این کار بزرگ مشارکت کرده اند. اعتبار و ارزش مقالاتی که بوسیله این دانشمندان متخصص به زبانهای مختلف نوشته شده جای هیچگونه تردید در صحت این اطلاعات بجا نمیگذارد. وسعت دامنه ایرانیکا به عنوان کتاب مرجع محدود به مرزهای حغرافیایی امروز ایران نیست .گسترش آن به همه مرز و بوم هایی مانند افغانستان، تاجیکستان ، بلوچستان،کردستان بخشهایی از پاکستان و فزاقستان و جوامع پارسی هند که به زبانهای ایرانی صحبت می کنند می رسد.

خانم دکتر یاوری همچنین نمونه های بسیاری را ذکر کردند که نشان دهنده استفاده دانشمندان ، محققین و دانشجویان سراسر جهان از دانشنامه ی ایرانیکا در حال حاضر است. دانشنامه هنوز به پایان نرسیده و حروفی چند از آن باقی مانده که باید تحقیق و تنظیم شود و مدت ۱۲-۱۰-سال تلاش و تفحص لازم است که دانشنامه را به پایان ببرد.

دکتر یاوری در پایان سخنان خود یاد آور شدند که این گنجینه ی بی همتای دانش، که در برگیرنده گذشته ( پیش از تاریخ) و حال ایران است و معرف هویت ایرانیان، با دشواریهایی که بحران اخیر اقتصادی پیش آورده دچار کمبود بودجه بسیار است وبه کمک شما یاران ایرانیکا نیازمند است.

برنامه با موسیقی زیبای موسیقیدانان شهر آتلانتا به پایان رسید.

در این گردهم آیی بنیاد خویی و جمعی از حاضران کمکهای مالی خود را اهدا کردند و دو تابلوی زیبای نقاشی از دو نقاش به نام شهر به نفع ایرانیکا فروخته شد .چندین جلد کتاب که از طرف یکی از حامیان ایرانیکا هدیه شده بود بوسیله حاضران به نفع ایرانیکا خریداری شد و کل منافع مهمانی شام نیز به بنیاد ایرانیکا اهدا شد.

بنیاد اسماعیل خویی از کلیه هنرمندان و هموطنانی که با شرکت خود، این گردهم‌آیی نوروزانه را به یک اتفاق فرخنده تبدیل کردند وبه دانشنامه ایرانیکا یاری رساندند ، سپاسگزاری می‌کند .

۲. خبرنامه‌ی ِ شماره‌ی ِ ۱۷۲ "انجمن ِ مثنوی‌پژوهان" (فراخوان ِ نشست ِ شماره‌ی ِ ۱۲۰ انجمن در شبکه‌ی ِ جهانی)

Newsletter 172 (Molana Online Session 120)

در این جا، بخوانید. ↓
http://newsletter-latest.blogspot.com/

خاستگاه: رایان پیامی از پانویس

۳. آغاز به کار ِ تارنگاشت ِ فارسی‌ی ِ شبکه‌ی ِ سراسری‌ی ِ رادیو-
تلویزیون ِ 
SBS
در استرالیا: گستره‌ای نو برای کوشش و کنش ِ اجتماعی و فرهنگی‌ی ِ ایرانیان ِ شهربند ِ غربت در استرالیا

پیام کوتاه و مهمّ زیر، دیروز از سوی آقای دکتر سیروس رزّاقی پور (کتابحانه‌ی ِ ایرانیان در سیدنی)، به این دفتر رسید. ↓

Dear All,

With great pleasure, I have to announce that SBS Radio's Persian program has recently moved to a new Persian Website and the address is:
http://www.sbs.com.au/persian-farsi

۱. پی‌گیری‌ی ِ یک گفتمان ِ پژوهشی در باره‌ی ِ بُنیاد ِ «گاهان» ِ (/ گاثه‌های ِ/ گات‌های ِ) نسبت داده به «زرتشت» و «اوستای ِ جُزگاهانی (/ اوستای ِ نو/ اوستای ِ پسین)
نقدی بر نقد ِ "فرید شولیزاده" بر سخنان ِ «دکتر پرویز رجبی»

نقد ِ پژوهنده‌ی ِ جوان، یاغش کاظمی را در این جا، بخوانید. ↓
http://www.asha.blogsky.com/1388/11/24/post-100/

خاستگاه: رایان پیامی از یاغش کاظمی


 
۱. فروغ» از منظر "هنوز" و "همیشه""

بر آستانه‌ی ِ چهل و چهارمین سال‌گشت ِ خاموشی‌ی ِ «فروغ فرّخ زاد»


چشم انداز نگاه شاعرانه اش همواره از تاریخی تلخ و پیوستنی شکننده مایه می‌گرفت. از آغاز "عشق" تا دامنه ها ی "مرگ" همه جا می آمد تا فرصتی برای تفکر و تنهایی داشته باشد ...

دنباله‌ی ِ گفتار ِ محمود معتقدی را در این جا، بخوانید. ↓
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=27306

اخبار روز- شنبه ۲۴ بهمن ۱٣٨٨ - ۱٣ فوريه ۲۰۱۰

۲. دو یادداشت از "مهدی اخوان ثالث" و "محمود مشرّف تهرانی (م. آزاد) به مناسبت سال‌روز مرگ فروغ فرخ‌زاد

۳. نامه‌ای از "فروغ" به "احمدرضا احمدی"

در این جا ↓
http://www.roozonline.com/persian/honare-rooz-2/honare-rooz-2-item/article/2010/february/10//-40580c2a4c.html

خاستگاه: نشریّه‌ی الکترونیک ِ روز

۱. «شهر ِ سوخته»؛ امّا پیش‌رفته: کهن‌ترین یافته‌های جهان در چندین زمینه از دانش و فنّ و از جمله، پویانمایی‌ی ِ نگاره‌ها
(Animation) 

شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل - زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده است

کلنل بیت یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقی مانده از آتش سوزی را دیده است
شهر سوخته دارای نظام مرتب و منظم آب‌رسانی و تخلیه‌ی فاضلاب بوده است
اولین جراحی بروی مغز در این شهر و بروی سر یک دختر بچه انجام گردیده است
بر مبنای یافته‌های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد.
براي نخستين بار در شهر سوخته يك چشم مصنوعي متعلق به 4800 سال پيش كشف شد. این چشم مصنوعی متعلق به زنی 25 تا 30 ساله بوده که در یکی از گور های شهر سوخته مدفون شده بوده است.

کشف اولین خط کش جهان با قدمت بیش از پنج هزار سال

این خط کش به طول 10 سانتیمتر با دقت نیم میلیمتری و از جنس چوب آبنوس است. کشف خط کش در شهر سوخته زابل نشانگر این است که ساکنان این شهر باستانی دارای پیشرفت های زیادی در زمینه علم ریاضیات بوده اند

قدیم ترین تخته نرد جهان

از گور باستانی موسوم به شماره 761 کهن ترین تخته نرد جهان به همراه 60 مهره ی آن در شهر سوخته پیدا شد. این تخته نرد بسیار قدیمی تر از تخته نردی است که در گورستان سلطنتی «اور» در بین النهرین پیدا شده بود.

مخترع ِ پویانمایی (انیمشین) در جهان ما بوده ایم نه چینی ها
نخستین نگاره ی ِ پویانمای ِ جهان

باستان شناسان هنگام کاوش در گوری 5 هزار ساله جامی را پیدا کردند که نقش یک بز همراه با یک درخت روی آن دیده می شود. آن ها پس از بررسي اين شي دريافتند نقش موجود بر آن برخلاف ديگر آثار به دست آمده از محوطه‌هاي تاريخي شهر سوخته، تکراري هدفمند دارد، به گونه‌اي که حرکت بز به سوي درخت را نشان مي دهد. هنرمندی که جام سفالين را بوم نقاشي خود قرار داده، توانسته‌ است در 5 حرکت، بزي را طراحي كند كه به سمت درخت حركت و از برگ آن تغذيه مي کند.

حاصل ِ پویانمایی (انیمیشن) و باز سازی ی ِ آن بر روی کامپیوتر

به گفته اين باستان‌شناس، بُز از جمله حيواناتي است كه در رسيدن به ارتفاعات تبحر داشته و مي‌تواند با يك حركت جهشي به سمت بالا حركت كند. هنرمند نقاش شهر سوخته‌اي، با دقت و زبردستي موفق به تصوير كردن جهش اين بُز شده است.
از دیگر اشیای مهم از میان هزاران شی یافت شده، می‌توان از سفال با امضای سفال‌گر بر روی آن، چکش، سوزن، شهرک‌های مسکونی و ساختمان‌های همگانی‌ هم‌چون آپارتمان، بذر خربزه، حبوبات، ماهی خشک کرده، برنج، زیره، کوره‌های سفالگری، کوره‌های ذوب فلزات، دکمه، تبر، بندکفش، قلاب، شانه سر، طناب، سبد، گل مو، قاب‌های چوبی، کفش، کمربند و ... نام برد.

خاستگاه: رایان پیامی از دکتر نورالدّین زرّین‌کِلک

۲. سارقان ماندگارهای باستانی تپه‌ گاکيه در کرمانشاه را با بيل مکانيکی نابود كردند!

متن ِ این گزارش ِ دریغ انگیز را در این جا، بخوانید و تصویرهای همراه آن را در پرونده، بنگرید. ↓
http://www.cais/- soas.com/ pe/news/index. php?option=
 com_content&view=article&id=48:17-bahman- 1388&catid=1

خاستگاه: رایان پیامی از فرشید ابراهیمی- با بازبُرد به تارنگاشت ِ کانون ِ پژوهش‌های ِ ایران ِ باستان
(The Circle of Anciant Iranian Studies)
در شماره ی ۵: ۳۰، بیست و پنجم دی ماه ۱۳۸۸ (پانزدهم ژانویه ی ِ ۲۰۱۰)، بخش ِ بزرگ ‌داشت‌ها و جایزه‌ها، در اشاره به پایگاه ِ دانشگاهی ی ِ آقای دکتر فخرالدّین عظیمی، آمده‌است:
.........................
بنیاد مصدّق با خشنودی اعلام می کند که امسا ل ( ۱۳۸۸/ ۲۰۱۰)
جایزه‌ی این بنیاد -- که هر دو سال یک بار اعطاء می‌شود -- شود، به کتاب جدید دکتر فخرالدین عظیمی، استاد تاریخ دانشگاه کانتیکات در ایالات متحده آمریکا، تعلق گرفته است.
.............................
Fakhreddin Azimi, Associate Professor of Modern Iran History

عنوان دانشگاهی‌ی ِ آقای دکتر فخرالدین عظیمی، که در عبارت ِ فارسی، به درستی استاد آمده، در عبارت انگلیسی، به نادرستی
Associate Professor
برابر ِ دانشیار شده‌است. با پوزش‌خواهی از استاد گرامی، این سهو را – که در خاستگاه آن گزارش روی داده بوده و ویراستار در درست ‌گردانی‌ی ِ آن غفلت‌ورزیده‌است – یادآورمی‌شود



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?