Thursday, March 06, 2008

 

٣: ٧٠. سي‌اُمين هفته نامه: فراگير‌‌ ِ ٢٨ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني



*يادآوري*
براي ِ پرهيز ِ از بازْآوردن ِ پي‌درپي ِ عبارت ِ سپاسْ‌گزاري در زير ِ هريك از زيرْبخش‌هاي ِ برگرفته از پيام‌هاي ِ دوستان و يا رسانه‌ها، ازين پس، تنها به آوردن ِ واژه‌ي ِ خاستگاه و نام ِ كسان يا رسانه‌هاي ِ الكترونيك و چاپي – كه به مفهوم ِ سپاسْ‌گزاري نيز هست – بسنده‌ خواهم‌كرد.


يادداشت ويراستار


جمعه ١٧ اسفند ماه ١٣٨٦ خورشيدي
(٧ مارس ٢٠٠٨)


گفتاوَرد از داده‌هاي اين تارنما بي هيچ‌گونه ديگرگون‌گرداني‌ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.





You can use any part of site's content as long as it is referenced to this site.No need for permission to use the site as a link.


Copyright © 2008-2005


All rights reserved.





١. دو جايزه براي يك فيلم‌ْساز ِ ايراني

در اين جا بخوانيد ↓
http://www.radiofarda.com/Article/2008/02/23/f4_Cesar_awards_persepolis_France.html













مرجان ساتراپی و همْ‌كار ِ فرانسوي‌اش ونسان پارونو،
سازندگان ِ فيلم ِ پويانماي ِ پرسپولیس
در جشنواره‌ي ِ سزار


خاستگاه: تارنماي ِ راديو فردا


٢. كتاب ِ تازه‌اي از يك پژوهنده و روزنامه‌نگار ِ كهنه‌كار


ديداري با دکتر صدرالدين الهي در لوس آنجلس به مناسبت انتشار کتاب تازه اش

نشريافته به همّت بيژن خليلي مدير شرکت کتاب وهما سرشار روزنامه نگار سرشناس ايراني.‏
در اين دو جا بخوانيد ↓
http://www.roozonline.com/archives/2008/02/post_6378.php
http://shopping.ketab.com/addprod.asp?id=19408&cat=1&pgs=1

خاستگاه: نشريّه‌ي ِ روز در شبكه‌ي جهاني و پايگاه ِ "گوگل".

۳. چند اجرا از موزيك ِ سنّتي و محلّي‌ي ِ ايران در فيلم‌هاي ويديويي


در اين دو جا ببينيد و بشنويد ↓



http://www.youtube.com/watch?v=17wue10S0l0&feature=related


http://www.youtube.com/watch?v=mWxn4yOl960&feature=related


خاستگاه: راياپيامي از دكتر سيروس رزّاقي‌پور


٤. به پيشباز ِ سال ِ نو ِ ايراني: زمان ِ آغاز ِ سال در ١٤١ شهر ِ جهان


در اين دو جا بخوانيد ↓

http://www.persiancultures.com/New%20Years/1387_persian_new_year_starting_time_in_the_world.htm


http://www.persiancultures.com/New%20Years/Persian%20New%20Years.html


خاستگاه:

http://www.persiancultures.com/


٥. بابك ِ خُرّمْ‌دين: يك ايراني‌ي ِ دلاور و ايرانْ‌دوست ِ راستين




http://www.persiansara.com/babak_khorramdin.htm


و فيلم ِ كوتاه و بسيار زيباي ِ باله‌ي ِ بابك از هنرمندان ِ باله‌ي ِ ايران را در اين جا تماشاكنيد ↓
http://www.youtube.com/watch?v=kHIHsRjZDG0


خاستگاه: راياپيامي از دكتر سيروس رزّاقي‌پور


٦. نقش ِ مهمّ و كليدي‌ي ِ موسيقي در جنبش ِ مشروطه‌خواهي


در اين جا بشنويد ↓
http://www.jadidonline.com/images/stories/flash_multimedia/Mashrouteh_Music_test/musi_mashrout_high.html

خاستگاه: راياپيامي از دكتر سيروس رزّاقي‌پور


٧. به من بگو: چرا؟ - پرسشي بزرگ و برآمده از ژرفاي دل‌هاي سوخته


«... آه، اي صداي ِ زنداني،
اي آخرين صداي ِ صداها،
آيا شكوه ِ يأس ِ تو هرگز،
از هيچ سوي ِ اين شب ِ منفور،
نقبي به سوي ِ نور نخواهدزد؟»
(فروغ فرّخزاد، آيه‌هاي ِ زميني در: تولّدي ديگر)


http://rouznamak2.persiangig.ir/video/TellMeWhy.wmv


In my dream


در رؤیاهایم
Children sing



کودکان می خوانند
A song of love for every boy and girl


ترانه ای از عشق برای هر پسر و هر دختر


The sky is blue



آسمان آبی است
The fields are green



كشتْ‌زارها سبزند



And laughter is the language of the world



و قهقهه، زبان ِ مردم ِ دنیاست
I wake and all I see



امّا بعد، از خواب برمی‌خیزم و آنچه که می‌بینم
Is a world full of people in need



دنیايی است پر از مردم ِ محروم



Tell me: why



به من بگو: چرا؟
Does it have to be like this?



آیا باید این‌گونه باشد؟
Tell me: why?



به من بگو: چرا؟
Is there something I have missed?



آیا چیزی هست که من آنرا از نظر دورداشته‌ام؟
Tell me: why?



به من بگو: چرا؟
Because I don’t understand



چون من درک‌نمی‌کنم
When so many need somebody we don’t give a helping hand



وقتی این‌همه انسان به کسی نیازدارند و ما دست ِ کمکی به آنها نمی دهیم
Tell me: why?



به من بگو: چرا؟
Every day



هر روز
I ask myself:



از خود می‌پرسم:
What will I have to do to be a man?



من چه باید بکنم که چون یک مرد باشم؟
Do I have to stand and fight?



باید بایستم و بجنگم؟
To prove to everybody who I am?



برای آن که به همه ثابت‌کنم که من که هستم؟
Is that what my life is for?



آیا این است هدف از زندگی من؟
To waste in a world full of war?



که در دنیايی پر از جنگ زندگی خود را هدر دهم؟



Tell me: why?



به من بگو: چرا؟
Does it have to be like this?



آیا باید این گونه باشد؟
Tell me: why?



به من بگو: چرا؟
Is there something I have missed?



آيا چیزی هست که من آن را از نظر دورداشته‌ام؟
Tell me: why?



به من بگو: چرا؟
Because I don’t understand



چون من درک نمی کنم
When so many need somebody we don’t give a helping hand



وقتی این همه انسان به کسی نیازدارند و ما دست کمکی به آن‌ها نمی‌دهیم
Tell me: why?
به من بگو: چرا؟



خاستگاه: راياپيامي از پيام جهانگيري و تارنماي ِ روزنامك


٨. پيام ِ شادباشي از دوستي نيكْ‌منش و مهرْوَرز براي ِ رويدادي فرهنگي


در پي نشر ِ خبر ِ چاپخش ِ دوم ِ كتاب ِ رهيافتي به گاهان ِ زرتشت و متنْ‌هاي ِ نواوستايي، پژوهش ِ هانس رايشلت در درآمد ِ هفته‌ي ِ پيش، دوست ِ فرهيخته‌ي ِ ارجمند، آقاي دكتر تورج پارسي، با مهر ِ هميشگي‌شان به اين كوشنده، در شاباش‌ْپيامي از سوئد، همراه با نماي اين گل ِ زيبا



و نيز نشاني‌ي ِ پيوند به يك فيلم ِ ويديويي از خُنياگري‌ي ِ بانويي هنرمند – كه با سخن ِ جاودانه‌ي ِ خداوندگار ِ حماسه‌ي ِ ملّي‌مان آغازمي‌شود –
http://www.jadidonline.com/images/stories/flash_multimedia/Hoorvash_singer_test/hoorvashr_high.html
اين رويداد ِ فرهنگي را به او و همه‌ي ِ دوستداران ِ فرهنگ ِ ايراني، فرخنده‌باد گفته‌اند:


بهروزى از آن كسى است كه ديگران را به بهروزى برساند. (يَسْنَه، هات ۴۳- كرده‌ي ِ ۱)


... درود.
چاپ دوم ِ رهيافتي به گاهان زرتشت و متنهاي نواوستايي، سرانجام به دست دوستداران رسيد. دست مريزاد! هرچه بر قلمرو ِ روشنايي افزوده گردد از دامنه ى تاريكى كاسته‌خواهدشد. سپاسْ‌گزارى مى‌كنم از قلمى كه لختى نياسايد. شادمانى بى‌اندازه ام در يكايك واژگان آشكارست. به همين مناسبت، كارْ كرد ِ هورْوَش خليلى، شيرْزن ِايرانى را پيشكش‌مى‌كنم كه سخن ِ پير ِ توس را بر زبان دارد. از اين جا نيز، هزاران باره به همه ى زنان اَشَوَن ِ گيتى درود مى‌فرستم.
با مهرهميشگى
تورج پارسى


٩. فصلْ‌نامه‌ي ِ «سيميا» دوگانه شد: گزارشي از تهران


دومين شمارۀ سيميا كه اختصاص يافته است به ويژه نامه بهرام بيضايي و تئاتر در 364 صفحه از روز شنبه 11 اسفندماه در كتابفروشي ها عرضه مي شود .
اين شماره سيميا به مناسبت اجراي نمايشنامة « افرا» به مسائل تئاتر و بيضايي پرداخته است . نگاهي به فهرست مطالب اين شماره سيميا مي اندازيم :
ياداشت سردبير / علي دهباشي 3
درباره ي اين ويژه نامه / حميد امجد 5
براي زادروز بهرام بيضايي / اكبر رادي 10
يادداشت بهرام بيضايي در سوگ اكبر رادي 12
سالْ‌شمار ِ زندگي و آثار بهرام بيضايي 15
بهرام بيضايي ؛ آثار اوليه / ژيزل كاپوشينسكي / بابك تبرايي 43
بهرام بيضايي ؛ نمايشنامه نويس / محمد رحمانيان 53
بيضايي ناشناخته / محمد چرم شير 65
بيضايي معاصر / حميد امجد 71
بهرام بيضايي ، گنوستي سيسم مدرن و كاربرد اجتماعي / دكتر بهرام جاسمي 81
بازي براي بيضايي / رضا كيانيان 89
« چهار صندوق » در پرتو رويدادهاي تاريخي ايران ( دهه هاي بيست تا چهل ) / افشين هاشمي 99
نگاهي كوتاه به استعاره ي تن پوشي و بدل پوشي در نمايشنامه ي « ندبه » / فارس باقري 119
درس هاي « سهراب كشي » / محمد چرم شير 129
از جهان پاكان در پي اصل گم شده / حميد امجد 137
ميزگرد درباره « ميراث » و « ضيافت / 165
پرسشي به نام « مرگ يزد گرد » / دكتر رضا براهني 189
سينما و تئاتر بدون تجربه كردن مي ميرند / حميد امجد و احمد پايداري 199
بانو آئويي چالش بنيادين هستي / شهرام جعفري نژاد 217
كارنامه ي بندار بيدخش سخنداني و زيبايي / ايرج كريمي 225
درنگي بر دو تئاتر از بهرام بيضايي / حميد امجد 231
بازانديشي جهان كهن / حميد امجد 247
شب هزار و يكم ملتي كه تا قصه مي گويد ، زنده است / شهرام جعفري 265
... در توضيح سياسي نبودن / محمد رحمانيان287
افرا در انتظار / مژده شمسايي 297
درس هاي « افرا » / محمد رحمانيان 301
روايتگري قصه در « افرا » / اصغر عبداللهي 307
يادداشتي بر نمايشنامه ي « افرا ، يا روز مي گذرد » رساله در باب نجات / محمد رضايي راد 317
درباره ي بازي در نمايش « افرا» / افشين هاشمي 327
گفتگو با بيضايي درباره افرا / حميد امجد 337
علي دهباشي در بخشي از سرمقاله خود با عنوان « بيضايي و تئاتر ملي » چنين مي نويسد : « نام بهرام بيضايي كه كارنامه هنري اش به نيم قرن مي رسد بيش از هر نمايشنامه نويس ديگري با تئاتر ملي ايران گره خورده است . رويكرد بيضايي با تئاتر ملي رويكردي نه صرفاٌ از سر احساس و عشق به سرزمينش بلكه پاسخ به ضرورتي اجتناب ناپذير بوده است . بيضايي بيش از هر نمايشنامه نويسي دغدغة نمايش ايراني داشته و در پي آن بوده تا آنچه اجرا مي شود به دل مردم راه يابد اما هرگز نخواسته و بر سر آن نبوده تا براي دست يابي به چنين هدفي حدي براي فهم مردم تعريف و معلوم كند. او از آن دسته هنرمنداني است كه هرگز فرهنگ متوسط را تاب نياورده و همين بيانگر حرمت او به مخاطب خود است .
در واقع با نگاهي به نمايشنامه‌هاي بيضايي ، خواه آنها كه بر صحنة تالارهاي نمايش ايران به اجرا درآمدند و خواه آنها كه بدون اجرا منتشرشدند ، درمي يابيم كه بيضايي از همان آغاز راه دلْ‌مشغول تئاتر ملي به عنوان جوهر هويت فرهنگي بوده است . او همواره خواسته سنت تاريخي و فرهنگي ايران را به بارزترين شيوه حفظ و آن را با جوهر نمايش تلفيق كند . ارتباط تماشاگر با نمايش براي بيضايي اهميت غايي دارد و از همين روست كه زبان نقشي كليدي در آثارش ، به ويژه در عرصة نمايشنامه نويسي ، ايفا مي كند.
آنچه آثار بهرام بيضايي را نسبت به ديگر همتاهاي خود ويژگي مي بخشد نگاه اوست به تئاتر ملي ، هويت فرهنگي چند هزار ساله و سنت تاريخي ايران. اين نگاه به هيچ روي صرفاٌ از سر شيفتگي نيست بلكه با هوشمندي ، فهم زباني و درك موقعيت خاص اجتماعي در هنگام خلق نمايشنامه و اجراي آن همراه مي شود. بيضايي در هيچ زماني ، حتي هنگامي كه تاريخ ايران قديم را روايت مي كند ، از عصر خود جدا نمي شود و شايد بتوان گفت كه راز ماندگاري آثارش همين است . او با حفظ جوهر درام ، تلفيق آن با زبان فارسي و نگاهي نافذ به زمانة خود راوي تاريخ مي شود. او نمايشناه نويسي ايراني است ، با نگاهي كاملاٌ شرقي كه از « هر چه رنگ تعلق پذيرد » بيزار است . غايت بيضايي خود بودن است ، پس از آن روست كه مي گويد « من فقط فيلم نمي سازم ؛ من هر كاري انجام مي دهم تا بتوانم خودم را بيان كنم. اگر نتوان فيلم بسازم تئاتر كار مي كنم ، اگر امكان كار تئاتر نباشد ، مي نويسم و اگر نتوانم اين كار را بكنم ، كتاب مي خوانم يا درس مي دهم يا با خودم موسيقي زمزمه مي كنم . به هر حال در هر زماني كاري انجام مي دهم . منظور از تمام اينها شكل دادن به انديشه هايم است و اگر بخت ياري كند انتقال انديشه هايم به شما و همين طور گرفتن انديشه از شما . » و او به هيچ روي نمي ترسد از اين كه قضاوتش كنند . او هنرمندي است كه مي كوشد بيشترين بهره و تأثير را از زبان فارسي ، تاريخ ايراني و هويت فرهنگي خود برگيرد و همان را به مخاطبش انتقال دهد.
اما جدا از همه ويژگي هاي بيضايي به عنوان نمايشنامه نويس و فيلسماز ، با مرور زندگي او و فراز و نشيب هايش ، پايمردي انساني را شاهديم كه از شكست نمي هراسد ، از تجربه خسته نمي شود ، هنر را محدود به اين نمي داند كه فقط در ميانه باشد و نامش بر سر زبان‌ها ، آن هم به هر بهايي. آنچه او به نسل امروز مي آموزد، كار است و تلاش، اميد و عشق به ايران ، زبان فارسي، هويّت فرهنگي و حفظ سنت تاريخي. بيضايي در يك كلام راز ماندگاري انسان است.
و اما درباره اين شماره ، نخست بايد از حميد امجد سپاسگزار باشم كه از الف تا ي كار دشوار ويژه نامه را همچون يك سردبير متعهد شد و به پايان رساند . و ديگر از نويسندگان و همكاراني كه در مراحل گوناگون انتشار اين شماره ما را مدد رساندند و سرانجام از عليرضا رئيس دانا ، مدير انتشارات نگاه ، كه نقشي مهم در انتشار اين شماره داشت.»
گفتني است كه شماره اول فصلْ‌نامۀ سيميا به ماكس فريش نمايشنامه نويس سوئيسي اختصاص يافته بود.


خاستگاه: راياپيامي از علي دهباشي


١٠. سرودهايي از همْ‌ميهنان ِ زرتشتي در ستايش راستي و نيكي


در اين جا ببينيد و بشنويد ↓
http://uk.youtube.com/watch?v=v4KhY44AC0U


خاستگاه: راياپيامي از خسرو باقرپور

١١. آرمانْ‌شهر ِحافظ در ژرفاكاوي‌هاي ِ پرويز رجبي (٧٨- ٧٩) : كوششي ديگرْگونه برايِ راه‌يابي به هزارتوهاي ِ شعر ِِ شگفت ِ حافظ

در اين جا بخوانيد ↓
http://parvizrajabi.blogspot.com/

خاستگاه: راياپيام‌هايي از دكتر پرويز رجبي


١٢. بررسي و نقد ِ نمايشْ‌نامه‌اي با برداشت از يك سوگْ‌نامه درِ شاهنامه‌


در اين جا ↓
تازیانه بهرام، کوبه‌ی بیدارگر (جُستاری از استاد مرتضی ثاقب فر)
http://rouznamak.blogfa.com/post-243.aspx

زنده‌ياد ارسلان پوریا (راست) و مرتضی ثاقب فر (چپ)، ١٣٧٠




خاستگاه: راياپيامي از مسعود لقمان و تارنماي ِ روزنامك


١٣. كتابي درباره‌ي ِ «كورش»، بي‌بهره از "حقّ ِ بازْنشر"!


گفت و شنود ِ نگار خبرنگار کميته نجات پاسارگاد با سيّدعلی صالحی، شاعر معاصر ايران، به دليل ِ بازداشته شدن کتاب ِ کوروش منم شهريار روشنايي‌ها از سومين بازْنشر را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.savepasargad.com/
صالحي در ميانه‌ي ِ اين گفت و شنود، در پاسخ به اين پرسش ِ مصاحبه‌گر كه: "در مجموعه « شهریار روشنایی ها » گاهی از واژ های عربی ( واردات زبان عرب در زبان مادری ما ) استفاده شده است . در پاکیزه کردن متن از این لغات ، تلاش کرده بودید ؟"، سخني خواندني و رويْ‌كردْبَرانگيز دارد با عنوان ِ گزینش ایدئولوژیک ِ کلمات، به ترور ِ زبان مُنجرمی‌شود كه من آن را در اين جا، بازْنشرمي‌دهم و بر آن، تأكيدمي‌وَرزَم و همْ‌ميهناني (به‌ويژه جواناني) را كه در سال‌هاي اخير، با شور ِ «ايرانْ‌پرستانه»، در رسانه‌ها سخن از"پاكْ‌سازي‌ي ِ زبان ِ فارسي" و "سَره‌نويسي" به ميان مي‌آورند، به ژرفْ‌انديشي در آن، فرامي‌خوانم:
"... زبان، هدف نیست، زبان ابزارست. کسی که سخن ِ آن راهبر را بازْسروده‌است، اسمش « سیّد علی صالحی» است. اسمی مطلقاً عربی كه هیچ ربطی به بینش و روش ِ او ندارد. من شوونیست نبوده‌ام و نیستم. زبان برای من « خانۀ اندیشه » نیست، زبان مَرکب اندیشه است. این نوع زیاده‌روی‌ها و تعصّبات، روح ِ شعر را می‌کشد و ما را به سوی نوعی ایدئولوژی ِ قوم پَرَستانه هُل‌ْمي ‌دهد. نمی شود معاصر بودن را قربانی ِ علایق ِ دهقانی ِ خود، کنیم. همۀ زبان‌های بشری، خویشاوند ِ نزدیک به یکدیگرند. من وسعت ِ خلاقیّت خود را قربانی ِ پاکْ‌سازی ِ واژه‌ها نمی‌کنم. از واژه پاکْ‌سازی بدم می‌آید. به مفهوم ِ سانسور خیلی نزدیک‌است. یادمان باشد كه اسم کوچک ِ فردوسی خالق ِ شاهنامه « کامبیز» نبوده؛ ابوالقاسم بوده‌است. این بازی‌های نوسويانه، ریشه در نفرت‌های سیاسی دارد. نگران هم نباید بود که ای بیداد، زبان ما عربی شد، رفت! زبان پارسی، به دلیل ِ آن مَدار ِ فطری و تاریخی ِ خود، هرگز « اسیر » نخواهد شد؛ بلکه نیکی‌ها را می‌گیرد و خود را کامل‌می‌کند. ما در فارسی ِ امروز، لغات ِ شبه ِ عربی داریم؛ امّا جملۀ عربی نداریم. مثلاً آیا « استعمال دخانیّات ممنوع است!» یک جملۀ عربی‌است؟ خیر، در سراسر ِ جوامع ِ عربی، چنین جمله‌ای بیان یا نوشته نمی شود؛ در حالی که استعمال، دُخان و ممنوع کاملاً عربی‌اند. زبان فارسی ریشه در هارمونی و شعر دارد و با تسامح و حوصله در طول زمان، زبان اقوام متجاوز را دفع‌کرده و حتّی روی آن زبان‌ها اثرگذاشته‌است. بابِلی‌ها عرب‌شدند، قبطی‌ها عرب‌شدند، رومی‌هاي ِ سوریه، عرب شدند؛ امّا مردم ِ ما زنده و وفادار به فرهنگ ِ خود ماندند؛ چون وَزن ِ مَدَنیّت ِ ما بیشتربود. این زبان، از قدرتی برخورداراست که حتّی واژۀ فرانسوی « بسیج » را در کام ِ خود مستحیل‌می‌کند. گفتم « مستحیل »! حالا من چه‌قدر بگردم تا بتوانم مثل اهل ِ کابل یا دوشنبه، برای مستحیل ، جانشین ِ خودی بیابم ؟ مهمّ، غلبۀ اندیشه‌است در مقام ِ راکب ِ زبان. در این جهان بی مرز، فایده‌ای ندارد که « کش لقمه» را جانشین « پیتزا» کنیم. لااقل در خلق ِ شعر و برای من، ظلمی مضاعف‌است. من هارمونی ِ کلمۀ پیتزا را بر نشخوار بدشکل ِ «کش لقمه»، ترجیح‌می‌دهم. چینی ها هم سعی‌می‌کنند از ورود ِ کلمات ِ بیگانه (؟!) به زبان خود جلوگیری کنند؛ تا آن‌جا که اسامی ِ آدم‌ها را هم به چینی ترجمه‌می‌کنند! حالا اگر از سر ِ قضا، معنای ِ چینی ِ «جُرج بوش» شد « مائوتسه تونگ»، آن وقت تکلیف‌چیست؟ من به خانوادۀ مشترک ِ بشری و به انسان فکرمی‌کنم؛ نه به گزینش ِ ایدئولوژیک ِ کلمات. این نوع گزینش‌ها، ِکورکورانه به ترور ِ زبان، مُنجرمی‌شود."


افزوده‌ي ِ ويراستار:

در درستي‌ي ِهُشدار به پرهيز از زياده‌روي در راستاي ِ زبانْ‌پالايي و سَره‌نويسي‌ي ِ بي‌كم و كاست و جَزمْ‌ باورانه، جاي ِ هيچ‌گونه چون و چرايي نيست؛ امّا درغلتيدن از سوي ِ ديگر ِ بام و كاربُرد ِ كُنِش‌پذيرانه و بي‌بند و بار ِ هر واژه‌ي ِ جُزْفارسي (خواه از زبان ِ عربي، خواه از ديگرْزبان‌ها) نيز ناروا و زيانْ‌بارست و مي‌تواند زبان ِ ما را از هنجارهاي ساختاري‌ي ِ بُنيادين ِ آن دورگرداند و به گونه‌ي ِ ملقمه‌اي همچون به اصطلاح زبان ِ اردو درآورد.
گنجينه‌ي ِ سرشار ِ تكْ‌واژه‌هاي زبان ِ فارسي‌ي ِ دري در تمام ِ شاخه‌ها و گويش‌هاي ِ آن و پشتوانه‌ي ِ عظيم ِ ادبي و فرهنگي‌اش از يك سو و توان ِ شگفت ِ تركيبْ‌سازي در اين زبان، اين امكان را به فارسي‌زبانان ِ امروزين مي‌دهد كه بي‌نياز از سَره‌نويسي‌ي ِ تكلّف‌آميز و يا خودْباختگي در برابر ِ وامْ‌واژه‌هاي بيگانه، پيشْ‌رفته‌ترين و روزْآمدترين بايسته‌هاي زباني‌ي ِ كنوني‌ي ِ خود را در همين گنج ِ شايگان، بازيابند و در هيچ گستره‌اي، درنمانند. تنها اندكي دلْ‌سوزي و سامانْ‌پذيري درخور و برازنده‌ي ِ ماست. چُنين‌باد!


خاستگاه: تارنماي كميته‌ي ِ نجات ِ پاسارگادِ
http://www.savepasargad.com/


١٤. سرودي براي هشتم مارس، روز ِ جهاني‌ي ِ زن در يكصدمين سال برپايي ي اين همايش



برای دیدن روی عکس و یا اینجا کلیک کنید



برای برابرْحقوقی‌ي ِ زنان با مردان، تلاش کنیم!
هشت مارس،روز جهانی زن، بر زنان و مردان مبارک باد!



خاستگاه: تارنماي راديو ميهن


پيشينه‌ي ِ روز ِ زن در ايران و جهان را در اين دو جا بخوانيد ↓
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85_%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3
http://en.wikipedia.org/wiki/International_Women%E2%80%99s_Day


بیانیه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه های سراسر ایران پیرامون ۸ مارس روز جهانی زن

ما بار دیگر در ۸ مارس اعلام خواهیم نمود که آزادی و برابری ضرورت است. جنبش رهایی زنان شاخص رهایی جامعه و بخشی مهم از جنبش چپ است که از بطن ضرورت های اجتماعی و علیه تمام مناسبات تبعیض آلود و منحط نظام سرمایه داری برآمده است، و لذا حقانیت دارد ... ↓
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=13993


خاستگاه: نشريّه‌ي ِ الكترونيك ِ اخبار ِ روز
http://www.akhbar-rooz.com/
و گفتاري شيوا و خواندني از شيرين مؤمني با عنوان ِ روايتي از هشت مارس و ماه اسفند را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.roozonline.com/archives/2008/03/post_6452.php


خاستگاه: نشريّه‌ي ِ الكترونيك ِ روز


در همين زمينه در نشريّه‌ي ِ الكترونيك ِ ايرانْ‌دُخت – كه گزارش ِ روزآمدشدن ِ آن، ديروز به اين دفتر رسيد (http://www.irandokht.com//) –
از يك همايش براي ِ هشتم مارس (روز ِ جهاني‌ي ِ زن) در روز ِ چهارشنبه ١٥ اسفند در تهران، آگاهي‌داده‌ شده‌‌است كه در آن، تنديس ِ زرّين ِ ساخته شده از چهره‌ي ِ سيمين بهبهاني، از سوي كتابخانه ي صدّيقه دولت آبادي ، به بانوی شعر ایران، اهدا گرديد.





متن ِ كامل ِ گزارش را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.irandokht.com/news/readnews.php?newsID=38851


خاستگاه: راياپيامي از دكتر كاظم ابهري (دانشگاه ِ ادلايد در استرالياي جنوبي)


١٥. گزارش ِ متن ِ كامل ِ سنگْ‌نوشته‌ي ِ داريوش ِ يكم هخامنشي در بَغِستان (/ بيستون)


پایگاه ِ مطالعات ِ زبان‌های ِ ایرانی در شبكه ي جهاني، با یک نوشته‌ي ِ تازه، روزْآمد شد. ↓
● کتیبهء بیستون (برگرفته از: فرمان‌های شاهنشاهان هخامنشی، رلف نارمن شارپ، پازینه، پائیز ١٣٨٢)
http://www.ilssw.com/


خاستگاه: راياپيامي از ايمان خدافرد (سرپرست ِ پايگاه)


١٦. يك قلم از هزينه‌ي ِ دلارهاي بادْآورده‌ي ِ شيخ‌هاي ِ نفتي‌ي ِ "نودولت" در خليج فارس: پرداخت ِ «٥٢٥ ميليون دلار» براي ِ كرايه‌ي ِ سي‌ساله‌ي ِِ يك نام!


كوتاهْ‌كرده‌ي ِ خبر، اين است:





The Louvre Museum in Paris, France recently announced that it had sold the rights to use its famous name to a new museum in the United Arab Emirates. The government of Abu Dhabi, the capital of the United Arab Emirates paid $525 million to be able to use the name for the next 30 years. The museum is in the process of being built on an island in the Persian Gulf and will be known as The Louvre Abu Dhabi.






متن ِ گسترده‌ي ِ آن را در اين جا بخوانيد ↓
http://artsociety.suite101.com/article.cfm/the_louvre_sells_its_name


خاستگاه: راياپيامي از دكتر كاظم ابهري


١٧. نقدي بر «خُلقيّات ِ ما ايرانيان»، اثري از "جمال‌زاده"


در اين جا بخوانيد ↓
http://www.fakouhi.com/node/1972


خاستگاه: راياپيامي از پيام جهانگيري


١٨. آشنايي با كارنامه‌ي ِ يك پژوهنده‌ي ِ جامعه‌شناس: گفت‌وشنودي با دكترعبدالحسین نیک‌ْگهر


در اين جا بخوانيد ↓
http://www.fakouhi.com/node/1971


خاستگاه: پيوند به تارنماي ِ «انسانْ‌شناسي و فرهنگ» در راياپيامي از پيام جهانگيري


١٩. رهنمود به نشست ِ شاهنامه‌خواني و شاهنامه‌پژوهي‌ي ِ «انجمن ِ دوستداران ِ شاهنامه‌ي ِ فردوسي» در شبكه‌ي ِ جهاني




در اين جا ↓

http://shahnameh.1iran.org/Epic/13aKhosro/13a26P.html


خاستگاه: راياپيامي از اردلان عنصري، دبير ِ انجمن و تارنماي ِ «سراي ِ شاهنامه»:
http://www.shahnameh.com/


٢٠. گزارش ِ همايشي دانشگاهي در باره‌ي ِ يك گفتمان ِ مهمّ ِ ملّي


در درآمد ِ ٣:٦٩، زيرْبخش ِ٧، فراخوان ِ همايش ِ گفتمان ِ درياي ِ مازندران در دانشگاه تهران را بازْنشردادم. اكنون گزارش ِ آن همايش و متن ِ كامل ِ سخنْ‌راني‌ها را كه در اين هفته از تهران به اين دفتر رسيد، نشرمي‌دهم. در اين نشاني‌ها بخوانيد ↓
http://sasanian.blogfa.com/post-231.aspx
http://reirazi.persianblog.ir/post/234


خاستگاه: راياپيامي از محسن ِ قاسمي‌شاد با پيوند به تارنماي ِ تاریخ و ادبیات ایران زمین
جستاری در زمینه ی تاریخ و ادبیات و فرهنگ ایران زمین


٢١. نيمْ‌نگاهي به زندگي وكارنامه‌ي ِ يك هنرمند ِ روزگارمان


آیدین آغداشلو
[Aydin Aghdashlou]
آیدین آغداشلو [Aydin Aghdashlou] در سال ۱۳۱۹ ه. خ. در رشت به دنیا آمد . پدرش از مهاجران قفقازی بود و در ۱٢سالگی‌ي ِ آیدین درگذشت و وی از آن زمان با مادرش زندگی می‌کرد. در جوانی با پری وزیری‌تبار، هنرپیشه‌ي ِ تئاتر و سینما، با شهرت ِ هنری‌ي ِ شهره آغداشلو، ازدواج کرد؛ ولی این ازدواج به جدایی انجامید و آیدین آغداشلو، ديگرْباره در سال ۱۳۵۹ با فیروزه اطهاری ، دانشْ‌آموخته‌ي ِ رشته‌ي ِ معماری -- که از دانشجویان خود او بود -- ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر به نام‌های تارا و تکین شد. او در حال حاضر در تهران است و خانواده اش در تورنتوی کانادا ساکن هستند.
آغداشلو از پنج سالگی به نقاشی روی آورد و در ۱۴ سالگی نقاشی‌هایش در کتاب‌های درسی چاپ می‌شد و بعدها نقاشی و گرافیک حرفه اصلی او شد و در رشته‌ي ِ نقاشی از دانشگاه تهران ، دانشْ‌آموخته شد و از آن تاریخ تا کنون به خلق اثرهاي ِ هنری و تدریس نقاشی و تاریخ هنر در دانشگاه اشتغال دارد. او افزون بر خلق اثرهايي ارزشمند در حوزه‌ي ِ نقاشی و گرافیک، در زمینه‌ي ِ تئاتر و سینما نیز صاحبْ‌نظرست.
اثر ِ زیر از مجموعه اي با عنوان ِ خاطراتِ انهدام
The Memories of Distruction
نمونه‌ اي از كارهاي این هنرمند است ↓




خاستگاه: راياپيام ِ سيامك از گروه ِ روزنه



٢٢. در گوشه‌اي از جهان ِ پُرتَنِش، فاجعه‌ي ِ انساني‌ي هولناكي رو به گسترش است. به ياري‌ي ِ بي‌پناهان بشتابيم!



خوانندگان ِ ارجمند را به خواندن متن ِ زير و امضاي ِ دادخواست‌ْنامه‌اي – كه نشاني‌ي ِ پيوند بدان در متن، آمده‌است – فرامي‌خوانم. باشد كه در اين كارزار ِ بزرگ ِ انساني سهمي كوچك برعهده‌گيريم و به منزله‌ي ِ آدمي‌زاد از «مِحنَت ِ ديگران» ناآگاه و «بي‌غم» نمانيم و بتوانيم در كاستن از رنج و شكنج ِ فاجعه‌زدگان، تأثيرگذارباشيم تا نام ِ «آدمي» شايسته‌ي ِ ما باشد.




Dear friends,
Gaza and Israel are on the brink of all-out war - before it's too late, let's raise a massive global outcry for a ceasefire to stop the violence and protect civilians:
Sign the Emergency Petition



The Gaza-Israel crisis is out of control. It's come to this: bloody full-scale invasion, or a cease-fire.1 With rockets raining down on both sides, Israel launched a ground assault into the Gaza Strip this weekend.2 Three Israelis and over a hundred Palestinians, many of them civilians and children, lie dead already.3 The next 48 hours are crucial -- Israel's cabinet will discuss a larger invasion Wednesday. But Hamas floated a Gaza ceasefire months ago, and 64% of Israelis support the idea.4 Both sides know they are in a battle for global legitimacy, and international opinion counts. We need a massive global outcry for a cease-fire now -- sign our new emergency petition below, then forward this message to friends and family. We will deliver our petition to senior Israeli and Palestinian leaders this week, as well as in a major billboard campaign: http://www.avaaz.org/en/gaza_ceasefire_now/6.php?cl=58896467This is not just a war but a growing humanitarian crisis. Last month we met with EU Middle East envoy Marc Otte and senior advisers in European member states to deliver our 100,000-strong call for an internationally-overseen opening of the Gaza crossings to break the siege of Gaza, and we have seen progress since from the international community.5 But the crisis is escalating, and citizens on both sides are desperate for safety. Many experts believe that without a ceasefire to stabilize Gaza, there is no chance for achieving a comprehensive peace and a fair two-state deal. While the US still maintains no-one must talk to Hamas, Israel itself has begun to break that taboo. Public reports and our own contacts indicate that European and Arab officials now support a Gaza ceasefire, as does Palestinian President Abbas. Like the Hezbollah-Israel war of 2006, this conflict is spinning out of control. Just as it did then, international pressure can help achieve a ceasefire today. The combatants take public opinion very seriously. So let's send a united global message to the warring parties to stop the violence -- sign the new petition and spread the word today: http://www.avaaz.org/en/gaza_ceasefire_now/6.php?cl=58896467
With hope and determination,
Paul, Galit, Esra'a, Ricken, Ben, Graziela, Pascal and the whole Avaaz team
PS: The UN has already called for both sides to cease all acts of violence6 -- the European Union, Turkey, Russia, the UK, Jordan, Saudi Arabia and many other states have joined the global chorus.
Sources:1. Invasion or ceasefire – Guardian news report on the Israeli debate:http://www.guardian.co.uk/world/2008/mar/03/israel.gaza 2. The Times of London news report - both sides claiming success, 110 dead:http://www.timesonline.co.uk/tol/news/world/middle_east/article3473788.ece Missiles now reaching the Israeli city of Ashkelon:http://ap.google.com/article/ALeqM5iDwNccgnikUMFy7O6LWaLsmaFUqwD8V5I2I00 3. Reports differ about casualty counts from the weekend operation - the IDF says 90% of those killed were militants, but respected Israeli human rights organisation Bt'selem reports that 54 of 106 Palestinians killed did not take part in the fighting:http://www.haaretz.com/hasen/spages/960338.html 4. 64% of Israelis support ceasefire talks with Hamas:http://www.haaretz.com/hasen/spages/958473.html President Abbas wants to help broker such a ceasefire: http://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-3514385,00.html 5. European and international policy shifting:http://www.haaretz.com/hasen/spages/956434.html and http://www.haaretz.com/hasen/spages/951934.html6. UN and EU call for an end to the violence:http://www.reuters.com/article/newsMaps/idUSN0127116720080302

ABOUT AVAAZ


Avaaz.org AVAAZ is an independent, not-for-profit global campaigning organization that works to ensure that the views and values of the world's people inform global decision-making. (Avaaz means "voice" in many languages.) Avaaz receives no money from governments or corporations, and is staffed by a global team based in London, Rio de Janeiro, New York, Paris, Washington DC, and Geneva.




خاستگاه: راياپيامي از فرزانه طاهري (گلشيري)
*
افزوده‌ي ِ ويراستار:
نماهايي از فاجعه‌ي ِ آتش و خون در غزه را در يك فيلم كوتاه ِ ويديويي در اين نشاني، ببينيد ↓
http://www.reuters.com/news/video?videoId=54584


خاستگاه: خبرگزاري‌ي ِ رويتر


٢٣. آگاهي‌نامه و ياري‌خواهي براي برگزاري‌ي ِ همايشي با نام ِ «جشن ِ نوروز»


درود بر شما
انجمن فرهنگی ایران زمین ( افراز) در نظر دارد همایشی با نام جشن نوروز برگزار نماید. بر این اساس از شما دعوت می گردد با شرکت در این همایش روح حمایت معنوی خود را در کالبد کمیته ثبت جهانی نوروز دمیده و خواهشمند است به این موضوع که کار فرهنگی یعنی تغذیه روح نیروی کار، مشتری، مدیر و در کل بازار خدمات یا کالای شما توجه نموده و با حمایت از این امر فرهنگی با حامی شدن از نظر مالی برای برنامه جشن نوروز بلوغ فکری و فرهنگی خود را در معرض دید جهانیان قرار داده و نشان دهید که ایرانیان کماکان بر هویت فرهنگی کهن خود همچو ریسمانی محکم چنگ انداخته و روز به روز بر استحکام پایه های آن می اندیشند.
نشانی جایگاه برگزاری همایش: تالار این سینای دانشگاه تهران واقع در خیابان پورسینا ( ضلع شمالی دانشگاه تهران)
تاریخ برگزاری: 21 اسفند 1386
زمان برگزاری: 16:30
ورود برای عموم آزاد است.
خواهشمند است جهت کسب اطلاعات برای استفاده از امکانات در نظر گرفته برای حامیان مالی جشن نوروز با شماره تلفن های زیر تماس گرفته و یا کمکهای خرد خود را به یکی از شماره حساب های زیر واریز کرده و فیش واریزی را توسط دورنگار و یا رایانامه (ایمیل) برای انجمن فرهنگی ایران زمین ارسال نموده تا بسته فرهنگی شامل ویژه نامه، لوح فشرده برنامه و کارت یادواره برگزاری همایش جشن نوروز پس از برگزاری همایش برای شما ارسال گردد.
نشانی و نام و نام خانوادگی یا نام شرکت به همراه فیش واریزی فراموش نگردد.
در برنامه جشن نوروز خبرگزاریهای داخلی و خارجی همچو ایسنا، ایرنا، ایسکا، خبرگزاری میراث، آسوشیتدپرس، خبرگزاری فرانسه ، CNN و برنامه درشهر، شبکه خبر و بسیاری از مطبوعات همانند روزنامه اعتماد ملی، همشهری و... قول همکاری داده و اخبار این همایش و برگزاری آن را زیر پوشش خود قرار خواهند داد.
علاوه بر بسیج کلیه امکانات جانبی داخلی، جهت معرفی و بازتاب همایش فرهنگی جشن نوروز سفارتخانه های چین، عراق، ترکمنستان، تاجیکستان، ایتالیا، هند، افغانستان، ازبکستان، قرقیزستان، نمایندگان میراث فرهنگی، سازمان جهانی یونسکو، سازمان جهانی یونیسف، کلیه سازمانهای مردم نهاد(سمن - NGO) ، ماهنامه های گوناگون در این برنامه شرکت دارند.
شماره تماس روابط عمومی انجمن فرهنگی ایران زمین: 09357608846
شماره تماس مسئول ستاد حامیان مالی: 09123137985 آقای محمد موسوی
شماره دبیر انجمن فرهنگی ایران زمین: 09329068601 آقای کاوش ساعی
شماره دورنگار: 22357701-021
رایانامه(ایمیل): Info@afraz.ir و ngoafraz@yahoo.com
نشانی تارنما (وب سایت) : http://www.afraz.ir/
شماره حساب بانک پاسارگاد: 1-26350-800-203 شعبه سعادت آباد به نام کاوش ساعی
شماره کارت بانک پاسارگاد: 639347110026 به نام کاوش ساعی
شماره حساب بانک ملت: 9/306185 شعبه سعادت آباد به نام کاوش ساعی
شماره کارت بانک سپه :1798300344207 به نام کاوش ساعی


بهترین یاری شما ارسال این تقاضا نامه به فهرست رایانامه (ایمیل)های خودتان و شرکت های مختلف صاحب تارنما(وب سایت) در اینترنت است. ایران را یاری کنیم.


خاستگاه: راياپيامي از دفتر ِ انجمن فرهنگی ایران زمین ( افراز) در تهران

٢٤. شناختْ‌نامه‌ي ِ كوتاه ِ تاريخْ‌نگار ِ نامدار ِ ايران ِ معاصر


تارنماي بخش ِ فارسي‌ي ِ راديو BBC گزارشي كوتاه از حال دكتر فريدون آدميّت و مروري بر پژوهشهاي او را نشرداده‌است. در اين جا بخوانيد ↓
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2008/03/080304_an-aa-adamiyat.shtml


٢٥. يادي ديگر از استادي يگانه در سالْ‌گرد ِ زادْروز ِ او


پانزدهم اسفند (چهارشنبه‌اي كه گذشت)، ١٢٢ اُمين سالْ‌گرد ِ زادْروز ِ استاد ابراهيم پورداود (رشت، پانزدهم اسفند ١٢٦٤- تهران، بيست و هفتم آبان ١٣٤٧)، بنيادگذار ِ دانش ِ گاهانْ‌پژوهي و اوستاشناسي‌ي ِ دانشگاهي در ايران بود.


مسعود لقمان، سردبير ِ روزنامك – كه همواره مناسبت‌هاي ِ فرهنگي‌ي ِ ملّي را در تارنماي ِ خود يادآور مي‌شود و ويژه‌نامه‌هايي براي آن‌ها نشرمي‌دهد – اين بار نيز غافل‌نمانده و در گزارشي كوتاه از سفري به رشت، براي ديدار ِ گورْگاه ِ استاد با عنوان ِ بر مزار پورداود، نيكْ‌يادي از آن فرزانه‌ي ِ يگانه‌ي ِ روزگارمان كرده‌است.



لقمان از اين كه در رشت، شنيده‌است در ِ ورود به آرامگاه ِ خانوادگي‌ي ِ پورداود، بيشتر قفل است و كسي به سراغ ِ آن نمي رود و احتمال ِ آن هست كه درآينده در مسير ِ يك خيابان قرارگيرد و بكلّي نابودشود، گلايه‌كرده‌است. من مي‌گويم البته جاي ِ دريغ است كه ما ايرانيان در نگاهداري از يادمان‌هاي نامْ‌آوران‌مان تا بدين پايه كوتاهي و بي‌پروايي مي‌كنيم؛ امّا – همان گونه كه بارها در چنين موردهايي و در اشاره به سالاران ِ فرهنگ و ادب و دانش، گفته‌ام – بار ِ ديگر از زبان ِ هريك از آنان و ازجمله پورداود، مي‌گويم: «بعد از وفات، گور ِ مرا در زمين مجوي / در برگْ‌هاي ِ دفتر ِ دانش (< در سينه‌هاي ِ مردم ِ دانا) مزار ِ ماست.» متن ِ گزارش ِ لقمان را در اين جا بخوانيد ↓ http://rouznamak.blogfa.com/post-246.aspx


٢٦. نوروز در «تخت ِ جمشيد»: برنامه‌اي از سازمان ميراث فرهنگي


به گزارش ِ تارنماي ِ «تابناك»، سازمان ميراث فرهنگي بر آن است كه آيين ِ تحويل ِ سال ِ نو و جشن ِ نوروز ١٣٨٧ را در سه يادمان باستاني و از جمله در تخت جمشيد، برگزاركند. متن ِ اين گزارش را در اين جا بخوانيد ↓
http://tabnak.ir/pages/?cid=7401
و در اين جا ↓
بشنوید


خاستگاه: تارنماي ِ راديو فردا


٢٧. همايش ِ بزرگْ‌داشت ِ خاطره‌ي ِ مبارز ِ ملّي‌ي ِ ايران در «احمدآباد»

سه شنبه چهاردهم اسفند، گروهي ازهم ميهنان ِ وفادار به راه ِ دكتر محمّد مصدّق، راه ِ آزادي و بهروزي‌ي ِ ايرانيان – كه راهْ‌زنان ِ تازشْ‌گر ِ بيگانه و همْ‌دستان ِ سازشْ‌گر ِ ايراني‌نماشان، آن را زدند – در سالْ‌روز ِ خاموشي‌ي ِ آن بزرگْ ‌مرد ِ تاريخ ِ ميهن، در روستاي ِ احمدآباد ِ ساوجبلاغ (واپسين زندان و گورگاه خانگي‌ي ِ او) گرد آمدند تا ياد ِ هميشه زنده و نام ِ هماره تابناك و الهامْ‌بخش ِ او را گرامي‌دارند و بار ِ ديگر، پيمان نوكنند كه همچون گذشته، رهْ‌رو ِ راه ِ زرّين ِ او، راه ِ رهايي و نيكْ‌بختي‌ي ِ ايرانيان باشند.
دراين آيين ِ شورانگيز ِ ملّي، آقاي بهروز بَرومند، سخن ِ شيوا و شايسته‌اي گفت كه متن ِ آن را در پي مي‌آورم.



پاینده ایران
راه ِ پویا و پیشْ‌رونده‌ي ِ پيشوای درگذشته‌ي ِ ملّت ايران، زنده ياد دکتر محمّد مصدّق برای آزادی و ناوابستگی در ايران


با درود به همه کوشندگان راه آزادی و آبادی ايران در درون و برون از مرزهای ايران‌زمين، همه به‌خون خفتگان راه آزادی ايران، همچون: زنده یادان دکتر حسین فاطمی، داريوش و پروانه فروهر، که باپیروی از آموزش‌های زنده ياد دكترمحمّد مصدق، جان برکف نهاده و جاودانه شدند. بی شک اگر میهن دوستی و آزادیخواهی همه مبارزانی که درراه آزادي ِ وآبادی ايران جان باختند از بابک خرّم دین تا فرخی یزدی، محمد مسعود، علیرضا رئیس،محمد مهرداد ، مختاری و پوینده ها نمی‌بود . ایران‌زمین نیز سرنوشتی تیره مانند افغانستان ، عراق و آذربایجان جدا شده از مام میهن می‌داشت.
باسپاس از برگزار کنندگان یادبود، این‌بار در چهل و یکمین سالْ‌گرد جاودانگی پیشوای درگذشته ملت ایران ، بخش هائی ازآنچه را كه دیگران به ویژه هم‌میهن‌های آزادایخواه و کوشا برای ناوابستگی ایران‌زمین، از راه زنده یاد مصدّق گفته اند، برای شما بازگومی‌کنم.
من مانند هر ایرانی آزادیخواه دیگر بر این باور هستم كه مصدّق، پرورده‌ي ِ فرهنگ ايران باستان بود كه نه كشت و نه دستور كشتن داد. او نیازی به بزرگداشت ندارد. این راه مصدّق است که ما باید برای آزادی و آبادی ایران بیشتر بشناسيم و آن‌ را بارورترکنیم.
درسال‌روز ١٤اسفند شايسته است با هم فرازهائی ازآنچه را كه دیگران در این رهگذر گفته اند، بخوانیم:


مردی معاصر کوروش کبیر
گاستون فورنیه، ترجمه سرور کسمایی
مردی که نفت ایران را ملی اعلام کرد
محمد مصدّق در تهران درگذشت.
لوموند مورخ 7 مارس 1967
تهران 6 مارس- دکتر مصدق ، نخست وزیر سابق که از سال 1908/1905 در صحنه سیاست ایران بود و در سال 1951نفت ایران را ملی کرد روز یک شنبه 14 اسفند 1345 /5مارس 1967 پیش از طلوع آفتاب ، در سن 87 سالگی چشم از جهان فروبست... حتی با مرگ نیز حق مصدق ادا نشد، هر چند واپسین پیروزی اش بود . براستی کدام مورد را می توان یافت که کسی با محافل نفتی در بیفتد و در بستر خود به مرگ طبیعی جان سپارد ، وقتی چشم از جهان فروبست بار آن چنان سالیان درازی را بر دوش داشت که شمار آن بر کسی معلوم نبود. هنگامی که در سال 1951 به قدرت رسید، گفته می شد که 69 سال از عمرش می گذرد، آن هم شاید به این دلیل که حداکثر سن انتخاب شدن و ورود به مجلس ایران 70 سال بود. درحقیقت مصدق سن و سال نمی شناخت. تنها می توان به دقت گفت که او به بیانی معاصر کوروش کبیر بود.
در زمان صدارتش ...
اما حتی کسانی... می دانستند که دیگر، با ایران فساد زده نیم قرن پیش که قراردادهای آن چنانی به آن تحمیل می شد، رو به رو نیستند، بلکه با ایران پر عظمت کوروش سروکار دارند- با مردمی که از درایت و فرهنگ و شعر و ظرافتی بی نظیر در دیپلوماسی بهره مندند.
در همین رهگذر سرور احمد رنّاسی مبارز دیرپا در ویژه نامه مصدق می‌نویسد ... اگر فورنیه فرانسوی ، مصدق را در تاریخی پس از دوهزار و پانصد سال با کوروش همْ‌تراز شمرده ، از آن روی است که در زندگی سیاسی آن بزرگ‌مرد ، فروزه و سرشت نشانه هائی را دیده هم‌ْخوان با دارندگی‌های کوروش و از این روی مصدق را چون کوروش جاودانه می‌خواند، نه تنها پس از گذشت 50 سال ، که با جاودانگی ایران و تاریخ!
... مصدق یک سیاستمدار پیروز را کسی می دانست که 1- موقع شناسی 2- شجاعت 3- از خود گذشتگی و گذشت از جان و ما ل را داشته باشد و بشناسد و به باور نگارنده ، این سه را او خود به تمام داشت. لذا سیاستمداری پیروز بود. و در جای دیگر سرور احمد رناسی می‌نویسد: مصدق را با کوروش از این جهت سنجيدند که او نیز مانند کوروش به همه ادیان و تیره‌های ایرانی به یک چشم می‌نگریست و حتی چنین بود با اقوام و ادیان ساتراپ نشین های غیر ایرانی و با دید شهروندی به آنها نگریستن ، بی سخن به زبان آوری دین رسمی و یا اقلیت و اکثریت قومی و ...
اکنون نگاهی می‌کنیم به بخش هائی از منشور آزادی کوروش بزرگ تا درستی این گفته روشن گردد:
1-...
3...مرد ناشایستی (بنام نبونید) به فرمانروائی کشورش رسیده بود.
4-...او آئین های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
6- او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود... هر روز کارهائی ناپسند می‌کرد، خشونت و بدکرداری .
7-او کارهای... روزمره را دشوارساخت او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت می‌کرد اندوه و غم را در شهرها می‌پراکند...
8- او مردم را به سختی معاش دچارکرد. هر روز به شیوه‌ای ساکنان شهر را آزار می داد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود می‌کرد. همه مردم را...
13- او تمام سرزمین گوتی و همه مردمان ماد را به فرمان‌بُرداری کوروش درآورد. کوروش با هر سیاه سر (منظور همه انسان‌ها) دادگرانه رفتار می‌کرد.
14- کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد مردوک خدای بزرگ با شادی از کردار نیک و اندیشه نیک این پشتیبان مردم خرسند بود
17 مردوک مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود و او بابل را از هر بلایی ایمن داشت
19 مردم سروری او را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند...
24-ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین واردآید...
26- من برده داری را برانداختم ، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم ، فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند. فرمان دادم که هیچ‌کس مردم شهر را نیازارد و به دارائی آنان دست یازی نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد...
32-فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود ، بگشایند. همه خدایان این نیایش‌گاه‌ها را به جای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند ، به جای‌گاه‌های خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم...
34-به نیایشگاه های خودشان بازگردانیدم.باشد که دل ها شاد گردد...
45-...برای همیشه.»
در همین راستا است که میهن دوست آزادیخواه و فرهیخته، سرور جلیل دوستخواه در پاسخ به پرسشنامهي ِ فصلْ‌نامه‌ي ِ آزادی می‌نویسد:
«الف) میراث ارجمند دکتر محمّد مصدق ،مهرورزی پاکدلانه او به آزادی و مردم سالاری و زندگی سربلند و افتخار آمیز برای همه ایرانیان ( از هر گروه و تیره و تبار و با هرگونه گرایش فكري و مرامي) بود و هست که تا به امروز همچون نماد آرمان‌های ی ملی ما، ستاره وار در افق اندیشه مان می درخشد و رهنمون ما به آینده ای تابناک میهنمان است.
ب) ارزش‌هایی‌که بنیاد اندیشه و راه و روش و اخلاق سیاسی ی مصدّق بر آن‌ها استوار بود، چکیده‌ي ِ آرزوها و خواست‌های همه مردم ایران و آزادگان این سرزمین به شمارمی رود و با گذشت زمان کهنه و فرسوده نمی شود و یا از یاد نمی رود . او از آن گونه مردان سیاسی نبود که برنامه ها و شعار ها و حرفهاشان تاریخ مصرف دارد! هرگاه امروز پس از نیم قرن، می بینیم که نسل جوان، بدون داشتن تجربه ی شخصی ی حضور در زندگی ی اجتماعی و سیاسی ی دوران اوج خیزش و جنبش ملی، همچنان نام ِ نامی‌ي ِ مصدّق را کلیدْ واژه و رمزگان مبارزه‌ي ِ آینده نگرانه ی خود می شناسد، دلیلی ندارد جز آن که ارزش‌های والای آزمون یگانه‌ی آن جنبش را به میانجی‌گری‌ی نسل‌های پیشین دریافته و بازشناخته‌است و در یک تجزیه و تحلیل و برآورد و جمع‌ْبندی‌ي‌ ِ هوشمندانه، راستی و رستگاری را در راه و رسم مردمْ خواهانه و میهنْ‌دوستانه‌ی ِ مصدّق می‌بیند.»
سرور فریدون جنیدی در پیش‌گفتار کتاب " کاپیتولاسیون و ایران که در سال 1290 خورشیدی دکتر محمّد مصدق آن را به نگارش درآورد، می‌نویسد :
«زندگی مردان بزرگ را از آثار آنان می توان شناخت... مصدّق، رهبر مبارزات ضد استعماری ملل شرق، از جمله کسانی است که حرکت نبض او را در لرزش رگ های هر جوان ایرانی که برای انقلاب بر پای خاسته است، می توان احساس کرد. مصدّق فریاد زمانه ما بود! بانگ پرطنین و باشکوهی که در فضای قرون و اعصار خواهد پیچید.
مصدّق در رود عظیم و پر تلاطم زندگی ایرانیان، موجی بزرگ بود. موجی که بر صخره‌های سخت کوبید، و بنیان آن صخره‌ها را سست کرد. آن موج به امواج بعدی نشان داد که چگونه، با لطافت ورقت عجیبی که در جان موج هست، می توان با ایجاد همبستگی و تلاطم، قدرت ایجاد کرد و می توان سر به خاراسنگ کوبید و می توان خاراسنگ را خوار و بی مقدار فروافکند و راه را برای امواج لطیف دیگری که آوازخوان از معبر تاریخ عبورمی کنند، گشود.
کتاب کاپیتولاسیون نشان می دهد که مصدّق، مبارزه علیه کاپیتالیسم را از چه زمانی شروع کرده است.
67 سال پیش از این تاریخ، مصدّق یکی از اصولی ترین مبارزات را علیه امپریالیسم درآن زمان بنیان گذاشت؛ زیرا که او به‌خوبی می دانست با برقرار بودن کاپیتولاسیون، ایران هیچ گاه نخواهدتوانست که به جنبه‌های دیگر آزادی دست یابد.
... مصدّق که با مطالعه سیاست های اقتصادی در حال توسعه جهان غرب، پی برده بود که ایران فقط با برخورداری از یک سیاست اقتصادی صحیح می تواند با غول نوخاسته غرب مبارزه کند، سعی می‌کرد که حتی‌المقدور و در هر فرصت، راه گشای ایرانیان در این مسیر باشد. بنا براین بدون آن‌که منتظر کمک دولت ضعیف قاجاریه باشد، خود در صدد برآمد که نخستین مدرسه اقتصاد را در ایران دایر کند و پس از مکاتبه با استادان اقتصاد و اطمنیان از همکاری آنان اعلانی به شرح زیر در پشت جلد یکی از کتاب های خود به چاپ رسانید :
اعلان
" به‌جای فرستادن عده قلیلی به اروپا و تحمل مخارج زیاد ممکن‌است با مخارج کمتری، معلم از اروپا آورده و جمع کثیری از آن ها استفاده نمایند. چهار نفر معلم از اهل سوییس داوطلبند که در تهران تشکیل مدرسه تجارتی که از الزم ِ مدارس است، بنمایند؛ به شرط این که این اقدام باعث ضرر آن ها نشود. ... آقایانی که مایل به تاسیس چنین مدرسه هستند، به مولف اظهار فرمایند."
این آگهی ساده وسعت اندیشه و عمق مبارزات آن شادروان را روشن می دارد. ... مصدق می خواست اقتصاد ایران رونق یافته و کم کم یارای مقابله با اقتصاد غربی را پیدا کند..."
سرور فریدون جنیدی در پی این پیش‌گفتار آورده‌است : " در سال 1956 که چهارمین سخنرانی از سلسله سخنرانی های بین المللی "رتنبای آکسفورد" توسط J. Duchesn Gullminبرگزارمی شد، آن مستشرق بزرگ، با کرشمه‌ای عارفانه به نقل قول از لنتز، ایران شناس دیگر، نام ِ مصدّق را در کنار حافظ و زرتشت آورد و این اشاره ، بدان معنی است که سخنرانی های رهبر کهن سال ایران مورد توجّه ِ جهانیان است، و شب پره گر وصل آفتاب نخواهد / رونق بازار آفتاب نکاهد!
... با خود اند یشیدم که چاپ مجدّد این کتاب چند فایده دربر خواهدداشت، نخست این که جوانان ایران زمین خواهند دانست ، این ابرْمرد 63 سال پیش مبارزه خود را در مقابل بیداد ستمگران شروع کرده‌است. دیگر آن‌ که مبارزه او اساسی و همه جانبه بود و فقط منحصر به احقاق حق ملت ایران در مورد نفت، نمی شد. دیگر آن‌که، در ضمن مبارزه، به علت اشتغال به مطالب مهمّ، موارد کوچک را نیز از نظر دورنمی‌داشت؛ از قبیل آن‌که به رهبران مذهبی هُشداردهد که با زبانی ساده تر با مردمان سخن گویند، آن چنان که غلیان لغات عربی موجب نشود که شنونده فارسی زبان معنای سخن ِ سخن‌ران را نفهمد!
(جادارد بگویم که من به پیروی از آموزش پیشوای درگذشته‌ي ِ ملت ایران، به‌ جای واژه‌ي ِ "آقا" که از زباني بیگانه است، واژه‌ي ِ "سَرْوَر" را به‌ کارمی‌برم و این نشان‌دهنده‌ي ِ وابستگی‌ي ِ آن فرد، به حزب ملت ایران نيست که از دیرباز، واژه‌ي ِ "سَرْوَر" را به‌کار می‌برده است.)
سَرْوَر فریدون جنیدی در برگ های دیگر کتاب، می‌نویسد :
"دیگر آن‌ که راه های مختلف مبارزه را عملا به ایرانیان تعلیم می‌داد که اگر نمی‌توان وزیر ِ اقتصاد بود، می توان مدرسه‌ي ِ اقتصاد دایرکرد...
و بالاخره آن که او می‌دانست مبارزه‌ي ِ سیاسی در مسیری است که به ناچار مخالفت‌های غیر ِاصولی‌ي ِ بعضی از مردمان را برمی انگیزد و در پایان همین کتاب است که پس از بیان همه موارد لزوم نسخ کاپیتولاسیون، می گوید :
« برخی از افراد ملت، به گمان آن که من در اروپا تحصیل کرده‌ام و مدافع منافع آنانم، با من مخالفت‌می‌کنند! اروپاییان نیز می‌دانند اقدامات من به نفع ایران و اسلام است و بنا براین به ضرر آنان می‌باشد، خود مخالف من هستند. بنا بر این من در میان دو قطب قرار گرفته ام !»
اما البته این حالت مانع از ادامه مبارزه او نشد. و آن قدر ادامه یافت تا بزرگترین استعمارگر جهان آن روزگار از ایران رانده شد. سفارت خانه اش را بستند، دیوان داوری لاهه به نفع ایران رای داد...
من برای گردآوری این سخنرانی از شماری از هم میهن آزاده خواستم به من بگویند که اگر می‌خواستند سخنی بگویند، چه می‌گفتند. یکی از همکاران پزشک، آزاده و اند یش‌مند من در بیمارستان تهران کلنیک به نام سرور دکتر سهیل فدائی، گفت:
"من می‌گویم دکتر مصدّق، مَحَک است." و ادامه داد: "مَحَک برای شناخت ِ آزادی‌خواهی و ناوابستگی‌ي ِ گویندگان و نویسندگان."
با آن چه در پیش، از دیگران آوردم، باید پذیرفت که این پزشک آزاده واژه‌ي ِ گویایی را برگزیده و هرکس در این زمان کتابی چاپ کند که بخواهد کوشش‌های پیشوای درگذشته‌ي ِ ملت ایران را برای باز یافت ِ آزادی و ناوابستگی (استقلال) کمْ‌رنگ نماید، دانسته یا ندانسته، در خدمت ستمگران و بیگانگان است.
از بزرگْ‌مرد ِ تاریخ ِ ایران، کوروش زمان آموخته ایم که به ناچار هر ستمگر زورگو از آن‌جا که پایگاهی در درون نخواهدداشت، برای زنده ماندن ناگزیر از وابستگی به برون از مرزها خواهدشد و تا زمانی می‌تواند با خودکامگی مردم را زیر فشار بگذارد که بیگانگان بخواهند. بهترین گواه ِ درستی‌ي ِ این بیان، سرنوشت پهلویها و صدّام حسین‌هاست!
در این باره، روان‌شاد سرور دکترغلامحسين مصدّق در صفحه72 کتاب "درکنارپدرم" از زبان دکترمصدّق می نويسد:
" يک پادشاه ، هرقدرهم نيّت خوب داشته باشد، با روش استبدادی وحکومت فردی ، چه‌طورمي‌تواند درمقابل بيگانگان مقاومت کند؟ آ يا کسی تصوّرمي‌کرد وقتی به رضا شاه بگويند از مملکت برو، با داشتن ارتشی تحت امر، آسيمه سر راه جزيره موريس را که تا آن وقت اسمی از آن نشنيده بود، درپيش گيرد؟ اين فرمان‌بُرداري و تمکين محض، برای اين بود که رضاشاه درقلب مردم جائی نداشت ..."
با همين باوراست که دكترمصدّق دريکی ازسخنرانی‌های خود مي‌گويد:
"رئيس هرمملکت بايدافکارعموم را محترم بشمارد تا بتواند منافع ملت را درمقابل بيگانگان حفظ نمايد وانتخاب رويّه ای غيرازاين، سبب مي‌شود که پادشاه به يکی از دول بيگانه سربسپارد تا بتواند بريک ملت مرده سلطنت نمايد!"
سرور عبّاس امیرانتظام این نماد درخشان پایداری درراه مصدّق در پاسخ به پرسش من پیرامون راه ِ مصدّق، گفت:
" من در کتاب در جستجوی حقیقت نوشته ام : درود به مردی که در دوران زمامداری‌اش، نه به‌خاطر رسیدن به هدف‌های خود، قطره خونی از دماغ کسی ریخت و نه ریالی از دارائی کشور را به هدر داد".
این بیان، گویای آن است که اگر کسی به راه مصدّق برود، نه به کسی زورخواهدگفت و نه کسی را به بندمی‌کشد و نه آزادی دیگران را به بهانه‌ي ِ آن‌ که با باور ِ زورمندان هماهنگی‌ندارند، از میان می‌برد.
سَرْوَر علی اصغر حاج سیّد جوادی در نوشته‌ي ِ " مصدّق زنده بیدار" در کتاب با ارزش ِ تجربه‌ي ِ مصدّق در چشم انداز ِ آینده‌ي ِ ایران می‌نویسد:
"زندگی اجتماعی و سیاسی دکتر مصدّق از اساس با اندیشه‌ي ِ دموکراسی و آزادی و حاکمیّت ِ قانون، درهم تنیده شده که در ایران امروز ، ذرّه‌ای از اهمیّت این خواسته کم‌نشده‌است."
سَرْوَر فخرالدّین عظیمی در برگ 33 همان کتاب می‌نویسد :
"در حافظه‌ي ِ تاریخی ِ ایرانیان یکی از ماندگارترین ارزشهائی که با نام و آوازۀ مصدّق و میراث معنوی او درآمیخته‌است، جای‌گاه والای دلبستگی‌ها و رفتارهای اخلاقی و فضیلت در سیاست است... ره‌ْیافت سیاسی ِ مصدّق بر برداشتی فضیلتْ‌محور و در عین ِ حال مدرن از سیاست، تکیه‌داشت. یکی از پایه های نظری اصلی آن، این بود که مردم را باید جدّی‌گرفت، مسائل کشور را صمیمانه با آن‌ها درمیان‌گذاشت، داوری‌ها و واکنش‌های آن‌ها را ارج نهاد و با نفی ِ دروغ، تزویر، چاپلوسی و تحقیر، اعتماد و اعتقاد آنها را برانگیخت.
این داستانی است که جملگی بر آنند. خانم ژاله اصفهانی در نوشته‌ي ِ " نهرو ومصدق " برگ 250 یادوارۀ پنجاهمین سال ِ ملّی شدن صنعت نفت و تشکیل دولت مصدّق می‌نویسد:
جواهر لعل نهرو در تالار ِ لومونوسف دانشگاه دولتی مسکو گفت: "ما در راه مبارزه برای استقلال و آزادی ِ هند از دکتر محمّد مصدّق درس‌ها آموختیم."
از جمال عبدالنّاصر نیز گفته‌هائی در پیرامون آن‌ که مصری‌ها نیز در مبارزه برای ملی نمودن کانا ل سوئزاز آموزش‌های مصدّق سودبرده اند، در دست است؛ ولی از آن رو که می‌گویند جمال عبدالناصر نخستین فرد غیرعربی ست که از خلیج همیشه فارس با نامی دیگر یاد نموده، من سخنی را از او نخواهم آورد؛ چون مصدّق بزرگ در این باره نیز بسیار نگران بود و می‌دانست که ترفند دیگر استعمار ِ انگلیس، آسیب‌رسانیدن به ایران از راه نام‌ْگذاری‌های نادرست وتلاش مذبوحانه برای از هم گسیختن و پاره پاره نمودن ایران است.
سَرْوَر فخرالدّین عظیمی در کتاب ارزندۀ تجربۀ مصدّق در چشم انداز آیندۀ ایران می نویسد:
از دیدگاه مصدّق مبارزه با نفوذ انگلستان تلاشی ضروری، هم در راه تحقق استقلال ایران و هم در جهت اعتلای مشروطیّت ایران بود. مصدّق برآن بود که یکه تازی ِ شاه و قدرت سلطنت، تداوم نفوذ بیگانگان به ویژه انگلستان را آسان می‌کرد. از سوی دیگر، بیگانگان نیز حاکمیّتی فاسد و مستبد را در ایران بیشتر می پسندیدند. پس ستیز با ا مپریالیسم، پیشْ‌شرطی بود برای هرگونه حکومت ِ بسامان در ایران.
در این‌ جا من اضافه مي‌كنم: مصدّق هرگز زير ِ بار ِ آن نمی‌رفت که برای ستیز با استعمار ِ غرب، همه حقوق ایران در دریای مازندران به روس ها داده شود!
یک هفتۀ دیگر انتخابات مجلس شورا در پیش است. در خاطرات تیمورتاش آمده‌است که در روزهای نخست ِ سلطنت ِ رضا شاه، به مصدّق پیام می‌دهد: "هرچند نفر نماینده كه می‌خواهید، نام ببرید تا در مجلس آیند." پاسخ مصدّق آن بود که: " من باورمندی‌ام به آزادی است و لذا نمی‌توانم برای مجلس نماینده انتخاب کنم. بایست آزادی وجودداشته باشد تا مردم نمایندگان خود را برگزینند." به سخن ِ دیگر در جامعۀ مردمْ‌سالار، "شمر ِانتخابی" به فرد ِ مؤمن ِ اتنصابی مزیّت‌دارد.
عظیمی در برگ 25 همان کتاب، می نویسد:
"تأکید ِ مصدّق برآزادی ِ انتخابات، از مهمّ‌ترین دلْ‌بستگی‌های سیاسی ِ او بود... مصدّق حتی نمی‌خواست نام او با هیچ فهرست ِ انتخاباتی پیوندیابد."
*
بازگونمودن ِ اين‌گونه سخن‌ها نيازبه يک کتاب دارد. ازاين‌ روست که 56 سا ل پس از کودتا هنوزمي‌شنويم: " مصدّق، مصدّق، راهت ادامه‌دارد!" بی شک، شناخت ِ بيشتر ِ اين راه، برای آبادی ِ ايران ِ آزاد، مورد ِ نيازست و اگر ما ازگذشتۀ درخشان ِ پيشوای درگذشتۀ ملت ايران يادمي‌کنيم، برای بيشتر وبهتر و روشن‌ترشناخته‌شدن ِ راه مصدّق وگام زد ن دراين راه است؛ نه برای بزرگْ‌داشت ِ شخص ِ دکتر محمّد مصدّق، که باید گفت نه ما توان چنین کاری را داریم و نه مصدّق نیاز به بزرگْ داشت ِ ما دارد.


خاستگاه: راياپيام ِ احمد رُنّاسي از پاريس


٢٨. ويژه‌نامه‌اي سزاوار براي هنرمندي نامدار: دستْ‌آوردي ديگر از ادب و فرهنگ ِ برونْ‌مرزي‌ي ِ ايرانيان


مجيد روشنگر، پژوهنده، ناقد ِ ادبي، مترجم و ناشر كه از چندين دهه پيش تا كنون، در هر دو سوي مرز ِ ايران، رهْ‌رو ِ سختْ‌گام ِ راه ِ فرهنگ ِ ايراني‌ست و در هفده سال ِ اخير، فصلْ‌نامه‌ي ِ پُرمايه‌ي ِ بررسي ِ كتاب، ويژۀ هنر و ادبيّات را در لوس‌آنجلس نشرْمي‌دهد، به تازگي ٥١ و ٥٢ آُمين شماره‌ي ِ اين نشريّه‌ي ِ ارجمند را در يك دفتر، به دوستداران ِ ادب و فرهنگ و هنر، عرضه داشته‌است.








روشنگر اين دفتر را ويژه‌نامه‌اي براي پرويز كلانتري، نگارگر، طرحْ‌نگار، طرحْ‌طنزْنگار و نويسنده‌ي ِ هنرمند ميهن‌مان كرده و دستْ‌آورد ِ چشمْ‌گير ِ تازه‌اي بر گنجينه‌ي ِ ادب و هنر و فرهنگ ِ برونْ‌مرزي‌ي ِ ايرانيان، افزوده ‌است. سردبير در همه‌ي ِ صفحه‌هاي ِ ١٩٠گانه‌ي ِ اين دفتر، در هر دو بخش ِ فارسي و انگليسي‌ي ِ آن، از جلد تا متن، به كارهاي كلانتري پرداخته‌ و نمونه‌هايي از آن‌ها را در فصل‌هاي گوناگون آورده و – سخنْ كوتاه – يك «كلانتري‌نامه»ي ِ پُر و پيمان و تمامْ‌عيار ساخته‌است. با آرزوي ِ كامْ‌يابي‌هاي ِ بيشتر براي اين هنرمند ِ شايسته و نيز ناشر ِ فرهيخته‌ي ِ اين دفتر، دو تا از طرحْ‌هاي آمده در اين دفتر ِ خواندني و ديدني را نمونه‌وار در پي مي‌آورم.








سياوش در آتش

(از مجموعه ي موبايل و اساطير)



























































































































































































































































































































































































































































































































































































<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?