Wednesday, April 04, 2007

 

2: 302. چند آگاهي نامه، گفتار، نقد و فيلم ِ ايران شناختي



يادداشت ويراستار


در چند روز اخير، چندين پيام با پيوست هايي در بازْبُرد به جُستارها، گفتارها و آگاهينامه ها و فيلمهايي در گستره ي ايران شناسي به دفتر من رسيده و در نوبت ِ بازْنشر در اين تارنما مانده است كه اكنون به ترتيب، به همه ي آنها پيوند مي دهم:


يك) كتابخانه ي ايرانيان در شهر سيدني، در يك آگاهينامه، مژده ي آغاز به كوششي سزاوار براي فراخواندن ِ كودكان ايراني به كتابخانه را به همه ي خانواده هاي ايراني ي ساكن آن شهر، داده است.
متن ِ اين آگاهينامه كه دوست ارجمند آقاي دكتر سيروس رزّاقي پور به اين دفتر فرستاده، به شرح ِ زير است:


کودکان پاسداران فرهنگ کهن ایران


کتابخانه ی کودکان و نوجوانان
در روزهای جمعه 13 و 20 آوریل
از ساعت 11 صبح تا 2 بعد از ظهر برگزار می کند :


برای جلب ومشارکت هرچه بیشتر کودکان و جوانان ایرانی و فارسی زبان به کتاب وکتابخانه و آشنائی آنان با فرهنگ ایران، ازشما و فرزندانتان دعوت می شود به ما بپیوندید.


برنامه های هر روز، فراگير ِ اين بخشهاست:
1- آشنائی با کتابخانه
2 - نقاشی ي آزاد
3 -رقص و پایکوبی
4 - نمایش فیلم
5-اجرای موسیقی توسط کودکان هنرمند
6- پذیرائی و توزیع جوایز
*
مکان:
Marion Street, Harris Park 38
*
تلفن تماس : 96333552
روزهای دوشنبه تا جمعه بین ساعات 10 تا 4 بعد از ظهر


دو) بانو شكوه ميرزادگي، ويراستار تارنماي كميته ي جهاني ي نجات پاسارگاد، با رويكرد به افزايش %40 بر شمار بازديدكنندگان از يادمانهاي باستاني ي ايرانيان در تخت جمشيد و پاسارگاد و نقش رستم (كه آمار رسمي آن را تأييدكرده است)، گفتاري خواندني نوشته با عنوان ِ اشتياق ِ شناخت، آغاز ِ جنبش فرهنگي است كه نشاني ي ِ نشرْگاه ِ آن را با مهر بدين دفتر فرستاده است و من با سپاسگزاري از او در اين جا مي آورم:

http://www.iranglobal.dk/emtyseite3.php?news-id=1981


سه) بانو آلما قوانلو در برنامه ي فرهنگي - ادبي - تاريخي ي ِ هفتگي ي ِ خود با عنوان دريچه اي بر باغ
بسيار درخت كه از تلويزيون فارسي زبان
AFN
در كاليفرنيا پخش مي شود، گفتاري پژوهشي درباره ي زمان و زندگي و آموزه ي زرتشت ِ سْپيتمان، كهن ترين انديشه ورز و فيلسوف ايراني و پيام آور ِ راستي و داد و آزادگي و انديشه و گفتار و كردار نيك، همراه با موزيك و ترانه - سرودهايي بر پايه ي گاهان ِ جاودانه ي زرتشت اجراكرده است كه مي توانيد آن را در نشاني ي زير، در بخش «آرشيو»، زير ِ نام ِ آلما (2007-31-03 ) ببينيد و بشنويد:
http://www.afnl.com/


چهار) گفتمان ِ بررسي و نقد ِ فيلم 300، ساخته ي شركت برادران وارنر در هاليوود -- كه پيشتر در همين تارنما بخشهايي از آن را بازْنشردادم -- همچنان ادامه دارد و دامنه ي بيشتري مي يابد.



الف. دوست ِ دانشمند ِ تاريخ نگارم آقاي دكتر پرويز رجبي، گفتاري را با برداشتهايي ديگرگون نسبت به ديدگاه هاي ديگران در اين زمينه، در تارنماي خود به نام روزنوشت ها نشر داد كه با نقد يكي از خوانندگان رو به رو شد و پاسخ ِ فرهيخته و روشنگر ِ استاد را به همراه داشت. نشاني هاي اين گفتار و نقد و پاسخ به نقد را دوستم آقاي مسعود لقمان در تارنماي خود به نام ِ روزنامك درج كرده و با مهر بدين دفتر فرستاده است كه با سپاسگزاري از او، در اين جا بازْنشرمي دهم:
http://rouznamak.blogfa.com/post-6.aspx


http://rouznamak.blogfa.com/post-8.aspx


http://rouznamak.blogfa.com/post-9.aspx


ب. دكتر رامين احمدي در آمريكا، گفتاري در باره ي فيلم يادكرده نوشت كه در تارنماي خبري ي ايران امروز نشريافت:
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/12433/
و به سبب ديدگاه ويژه اش، رويكرد ِ برخي از صاحبْ نظران را به خود فراخواند. از جمله، دوستم آقاي دكتر عبدالرّضا سالك در سيدني، با اشاره به گفتار دكتر احمدي، مطلبي در اين زمينه نوشته و با مهر بدين دفتر فرستاده است كه براي پرهيز از درازشدن ِ متن اين درآمد، بخشهايي از آن را در اين جا بازْنشرمي دهم:


«فکر کرده بودم که این هفته مطلبی در بارهء فیلم 300 و جنجالی که در اطراف آن از سوی بخشی از ایرانیان به پا شده بنویسم. نوشته را در ذهن خود کمابیش مرتب کرده بودم که در تارنماي «ایران امروز» به مقاله ای از آقای "رامین احمدی" برخوردم که مسأله را بطور گسترده ای بررسی کرده بودند. از مدیر محترم "روزنامه ي بامداد، چاپ سيدني" خواهش کردم که در صورت امکان آن مقاله را بطور کامل در"بامداد" منتشر سازند.
امّا آنچه که خود اندیشیده بودم از زاویه و نگاه دیگری بود و بی مورد ندیدم كه آن را هم در این شماره بیاورم. من بر این باورم که رفته رفته وقت آن رسیده که ما ایرانیانی که به قدرت پروردگار، امروزه دیگر همگی از هواداران آزادی بیان و قلم و مطبوعات و هنر و خیلی چیزهای دیگر شده ایم، به راستی محدوده و مرزهای "مقدّسات" خود را روشن کنیم.»
*
نويسنده، آنگاه با مروري در رويدادهاي اجتماعي و سياسي ي دهه هاي اخير، بر موردهايي انگشت مي گذارد
كه كاركرد ِ كساني از دست اندركاران قدرت و حكومت، آشكارا ناهمخوان با حقّ شناخته شده ي آزادي ي بيان و قلم بوده است و با اين حال، بعضي از مدّعيان ِ «هواداري از آزادی های دمکراتیک»، به بهانه ي «احترام گذاشتن» به برخي از«مقدّسات»، خواهی نخواهی با آن گونه كاركردهاي حق ستيزانه همدلي نشان دادند و -- دست ِ كم با خاموش ماندن ِ خود -- آنها را امري موردي و گذرا و تكرارناشدني شمردند و تأييدكردند؛ غافل از آن که «مسأله به همان یک يا چند مورد تمام نخواهد شد» و در آینده هم «مقدّسات» دیگری را علم می کنند و این رشته سر ِ دراز خواهد داشت.»
« بعدها موضوع هاي ديگري پیش آمد و باز غیرت و حمیّت ِ جزمْ باوران به جوش آمد و آزادیخواهان ما کماکان به زبان بی زبانی، "نوعی سانسور" یا "مراعات و ملاحظه" را توصیه کردند!
حال عرصه کمی فراخ تر شده و كار به "مقدّسات ملی و میهنی" گسترش پیدا کرده است. در این مورد البته زمینه های لازم هم فراهم است. گفته می شود که در این فیلم، چهره ای که از خشایارشا و سپاهیان ایران ارائه گردیده مخدوش و خلاف واقعیت است و بی گمان کاسه ای زیر نیم کاسه است و "جورج بوش" و "نئوکان های آمریکائی" به منظور زمینه سازی حمله به ایران، هالیوود را تحت تأثیر گذاشته اند تا چهرهء زشتی از ایرانیان در برابر چشم جهانیان عرضه کنند و خلاصه توطئه ای در میان است
...............................................
با نام "هرودُت" تاریخدان یونانی کمابیش همگی ما ایرانیان آشنائی داریم. فراوانند صاحب نظرانی که تاریخ او را جانبدارانه و یک طرفه می دانند. ظاهراً "هرودُت" در تاریخ خود به ناحق توهین هائی را به ایرانیان روا داشته و یونانیان را ارج فراوان نهاده. امّا من تا کنون نشنیده ام که تظاهراتی علیه "هرودُت" صورت گرفته یا طوماری بر ضدش تهیه شده باشد.
تا آن جا که من می دانم، ردّ ِ چنین مقولاتی از طریق نقد کارشناسانه ي آن ها صورت می گیرد و نه از طریق سانسور یا جمع شدن در برابر مؤسسه ي انتشاراتی چنین کتاب هائی و مرده باد، زنده باد گفتن به این و آن. اگر فیلم فکاهی 300 تحریفی تاریخی ست، جوابش را یک فیلم شکوهمند مستند و نوشته هائی مستندتر می دهند و نه جار و جنجال های بازاری و حساب شده ای که توسط مشتی سیاست باز، کارگردانی می شوند و طرفداران «آزادی های فردی و اجتماعی و حقوق بشری!» را چشم بسته به دنبال خود می کشند. مبارزه با فیلم 300 هم مانند هر پدیده ي ناجور دیگری این است که کسانی که آن را بر اساس شنیده ها نمی پسندند، به دیدنش هم نروند وگرنه تلاش در مسیر ممنوع کردن یا بازداشتنش از اجرا، تداوم همان سیستم اختناق گذشته و حال است.»


پ. امّا كساني كه نقد بر فيلم يادكرده و توطئه آميز بودن ِ آن را تنها جنجال ِ احساسي و «ملّي و ميهني» ي برپا شده از سوي ايرانيان مي شمارند و برچسب «دائي جان ناپلئون» بر پيشاني ي ناقدان مي چسبانند، بد نيست كه براي پي بردن به اين نادرست انگاري ي خويش به گفتاري كه گري ليوپ، استاد آمريكايي ي تاريخ و پژوهشهاي سنجشي ي دينها و نويسنده ي كتابها و گفتارهاي بسيار در تاريخ جهان، با عنوان:
مغزشويي ي ِ توده براي [تدارك ِ] جنگ ؟

نقدي بر فيلم 300
*
?Doping Up the Public Mind for War
A Review of the Film 300

by: Gary Leupp



نشرداده است، نگاهي بيندازند تا دريابند كه «بيهوده سخن بدين درازي نَبُوَد!»
متن اين نقد را در اين جا بخوانيد:

http://www.smirkingchimp.com/thread/6421


اين را ديگر نه يك ايراني و از روي احساس ِ غرور ملّي، بلكه يك آمريكايي، آن هم آمريكايي ي فرهيخته و دانشمند و ويژه كار در رشته ي تاريخ جهان نوشته است.

مي بينيم كه وقتي پاي ِ پژوهش ِ راستين و با پشتوانه و بي غرض و مرض در ميان باشد، يك آمريكايي هم مي تواند گفتاري چُنين گرانمايه بنويسد و غبار ِ دروغ و شُبهه افكني را از چهره ي واقعي ي يك تاريخ و فرهنگ بزدايد.

اكنون از دوستم سالك مي پرسم: آيا اين نقد، كارشناسانه هست يا نه؟



پنج) در همين زمينه، دوست ارجمندم آقاي مهرداد رفيعي، تصوير صفحه هايي از پژوهشهاي برتراند راسل، فيلسوف نامدار انگليسي را كه در آن به نادرستْ نويسي هاي «هرودُت» درباره ي ايرانيان پرداخته و برداشت ارجْ گزارانه ي فيلسوفان يونان باستان از پايگاه انديشگي و فرهنگي ي آنان را بيان كرده، به اين دفتر فرستاده است كه چون بازآوردن ِ آن تصويرها بدين صفحه، از ديدگاه فنّي شدني نيست، براي آشنايي ِ خوانندگان گرامي، نشاني ي اين پژوهش فيلسوف معاصر را در اين جا مي آورم:

برتراند راسل، تاريخ ِ فلسفه ي غرب، ترجمه ي نجف دريابندري، تهران - 1353، فصل دوازدهم ، صص 192 .210 -


شش) در اين ميان، دوست ارجمندم آقاي دكتر سالك، نشاني ي فيلمي ويديوئي در پنج بخش با عنوان مهندسي در دوره ي هخامنشيان را به اين دفتر فرستاده است كه بسيار ديدني و آموزنده است و نكته هاي مهمّي از تاريخ دانش و فرهنگ در ايران كهن را بيان مي دارد.



Part 1:
http://www.youtube.com/watch?v=eKN-gZuSH2o&mode=related&search


Part 2:
http://www.youtube.com/watch?v=pdqmdB_Sbtc&mode=related&search


Part 3:
http://www.youtube.com/watch?v=bykHGRD_BZ4&mode=related&search


Part 4:
http://www.youtube.com/watch?v=WNWmaMTTesI&mode=related&search


Part 5:
http://www.youtube.com/watch?v=tFPoe06ThRU&mode=related&search

Posted by Picasa




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?