Thursday, March 08, 2007

 

2: 279. دشمنْ كامي و دشنام به ايرانيان و وارونه نمايي ي داده هاي تاريخ (ويرايش دوم)


يادداشت ويراستار

پس از نشر ِ فراخوان ِ اعتراض به شركت فيلم سازي ي برادران وارنر در هاليوود براي تهيّه ي فيلم غرض ورزانه اي به نام ِ 300 درباره ي جنگهاي باستاني ي ايرانيان و تورانيان با درونمايه اي سرشار از دشمنْ كامي و دشنام به ايرانيان در درآمد ِ 2 : 279، آقاي مسعود لقمان گفتاري تحليلي درباره ي جزء به جزء ِ اين فيلم را از تهران به اين دفتر فرستاد. خواستم و كوشيدم كه در همان درآمد به اين گفتار خواندني و روشنگر پيوند بدهم. امّا اين بار نيز بختْ يارم نشد و باز به دليلي فنّي و ناشناخته، آن پيوند، راه به گفتار ِ يادكرده نبُرد و ناگزير، متن آن را در اين ويرايش دوم مي آورم.
يادآورمي شوم كه شمار امضاهاي زير ِ اعتراضْ نامه از 5819 در هنگام نشر ويرايش يكم تا اين زمان، به 7646 رسيده است. از همه ي خوانندگان ارجمند خواهشمندم كه اين اعتراض نامه را امضاكنند و نشاني ي آن را براي همه ي دوستان و آشنايان خود بفرستند و به آنان نيز همين سفارش را داشته باشند.

توهين به ايرانيان در فيلم 300

يوناني هاي خوش تيپ، ايراني هاي وحشي !

هيچ دقت کرده ايد که ما چند بار و به چند چيز اعتراض کرديم و چند بارش را موفق شديم تا حرف خود را به کرسي بنشانيم؟ از حق اگر نگذريم خيلي از اين موارد را موفق نبوديم و مدت ها است که برنامه خليج فارس و ماجراي نشنال جئوگرافي به خاطره تبديل شده است.
شايد تعدد اعتراض ها باعث شده که کم کم نسبت به آنها بي تفاوت شويم. چند روز پيش در يکي از وبلاگ ها خواندم که در يکي از آخرين پژوهش ها مشخص شده است که ظرفيت ما براي دل سوزي محدود است. براي مثال عکس يک بچه گرسنه آفريقايي بيشتر از عکس دو بچه گرسنه آفريقايي دلسوزي انسان ها را برمي انگيزد و شدت دل سوزي براي عکس دوتايي کمتر است. اين يک تمايل رواني دردناک است.حالا جريان يک اعتراض ديگر است که در فضاي فارسي اينترنت به تدريج شکل مي گيرد. حتما يادتان است که نمايش فيلم "اسکندر" اوليور استون، محصول شرکت برادران وارنر و نشان دادن سيماي نامناسبي از ايرانيان اعتراض عده اي را برانگيخت و البته تنها شکست تجاري فيلم توانست کمي از آتش خشم معترضان بکاهد. تا کمتر از دو هفته ديگر فيلم ديگري از همان شرکت فيلم سازي به اکران مي رود که نمايش آنونس هاي تبليغاتيش هم تا کنون آغازگر زمزمه هاي اعتراض بوده است.فيلم "300" پس از "بي باک" و "شهر گناه" سومين اثر سينمايي است که از روي کتاب هاي کميک استريپ فرانک ميلر ساخته مي شود با اين تفاوت که فيلم 300 درباره جنگ هاي ايران و يونان باستان است. ميلر اين کميک را با اقتباس از فيلمي به نام The 300 Spartans يا 300 اسپارتي که در سال 1962 اکران شده بود، کشيد و حالا از روي اين کميک، دوباره فيلمي ساخته مي شود که مانند "شهر گناه" فريم به فريم شباهت تام با نسخه کميک خود دارد.داستان فيلم، جنگ ايران و يونان در ميدان جنگ ترموپيل (گردنه معروفي در يونان، بين کوه اويته و خليج ماليک) است. جايي که پادشاه اسپارتي يعني لئونيداس ارتش 300 نفري خود را عليه ارتش عظيم ايرانيان تجهيز کرد تا مقابل سپاه خشايارشا ايستادگي کنند اما گوژپشتي دروازه هاي شهر را به روي لشگر ايران باز مي کند بنابر روايت هرودوت از تاريخ، اين 300 اسپارتي توانستند جلوي لشگر عظيم خشايار شاه به مدت 3 روز مقاومت کنند اما در نهايت شکست خوردند. بنا بر اين روايات همين دفاع سه روزه باعث اتحاد يونانيان عليه ايرانيان و همين آغازي شد براي دموکراسي يونان و در نهايت شکست خشاريارشا در نبردهاي بعدي. (چيزي شبيه شکست آلمان در استالينگراد و کسب روحيه متفقين)."هرودوت" درکتاب 9 جلدي خود به نام "جنگ پارسي ها" جزئيات جنگ هاي ايرانيان از آغاز کار تا پايان لشکرکشي خشايارشا به يونان را شرح داده است.مي گويند علم تاريخ با هرودوت و همين کتاب آغاز شد با اين حال، تاريخدانان جديد بسياري از ارقام ذکر شده در کتاب هاي هرودوت را اغراق آميز مي دانند اما فيلم 300 پايه هاي داستانش را بر همين روايات بنا مي کند. ما نمي خواهيم درباره اين بحث کنيم که آيا اين ارقام صحيح است يا خير. صحت اين که لشگرکشي يک ميليون سپاهي و طي چنين مسيري از ايران به سمت يونان چنان ابعاد گسترده اي دارد که در مقياس هاي امروزي فنون جنگي هم معقول نيست کار ما نيست. اما حتي اگر بخواهيم با يک حساب سرانگشتي مي بينيم که اين يک ميليون نفر در سه وعده غذايي روزانه خود حتي اگر بخواهند يک نان ناقابل بخورند، چند نانوا و چه مقدار آرد براي سير کردنشان کافي است، به خوبي غيرمعقول بودن اين اعداد و ارقام را درک مي کنيم. البته تنها روايتگر اين داستان هرودت است که خود يوناني است و مسلما داستان را طوري مي نويسد که مي خواهد اما طبق روايت او هم فقط 1000 نفر از سپاه ايران به جنگ اسپارتي ها مي روند.گذشته از نکات تاريخي آزاردهنده ترين قسمت هاي 300، تصوير ايرانيان است. در اين فيلم سپاه ايران افرادي هستند مشابه وحشي ها و موجودات نفرت انگيز ارباب حلقه ها يعني "اورک ها". کساني که جز کشتن نمي دانند و البته از نظر مغزي هم موجوداتي هستند در رديف غول هاي ابله داستان هاي هري پاتر که البته در برابر 300 نفر يوناني خوش تيپ و فداکار زمين گير مي شوند.اما مساله نگران کننده اين است که هر گاه قدرت هاي بزرگ دنيا با کشوري دچار چالش شدند، تمام تلاش خود را براي زير سوال بردن تاريخ و فرهنگ آن کشور صرف کردند و چه ابزاري مناسب تر از سينما. حتي اگر به تئوري توطئه معتقد نباشيم، در خوش بينانه ترين حالت هاليوود نشان داده که مي تواند از موج منفي عليه يک کشور کمال استفاده را ببرد و جيب هاي صاحبان صنعت فيلم سازي خود را از پول آکنده سازد.وبلاگ "ارزيابي شتاب زده" تحليل جالبي از اين ماجرا دارد. از نظر او کشورهاي اروپايي بعد از دوره رنسانس و به دنبال آنها آمريکا در جهت هويت سازي هميشه خودشان را فرزندان يونان و روم مطرح کرده اند. تاييد اين مساله را در نام گذاري مجلس آمريکا (سنا) که از روم گرفته شده، نوع حکومت آمريکا (جمهوري) که از "رس-پوبليکا" (مساله ملي) لاتين گرفته شده، ادعاي فرهنگ سياسي آمريکا (دموکراسي) يا حکومت اقشار که نام دولت آتن بوده، مي توان ديد. امروز مساله تبليغات علاوه بر بعد سياسي، بعد فرهنگي هم پيدا کرده اند و به ماجراي نژادپرستي در حال تبديل به فرهنگ پرستي است که در اين فيلم هم رد پاي آن را مي توان ديد. در فيلم 300، ايراني ها فقط خودکامه و زورگو و بي خبر از مفاهيم آزادي نيستند بلکه ديگر انسان نيستند! يعني علاوه بر اين که فرهنگ ندارند، انسانيت هم ندارند پس دفاع در برابر اين موجودات غيرانساني کافي نيست و بايد آنها را از بين برد.اين فيلم ايران را نماد ديکتاتوري و يونان را نماد دموکراسي تصوير مي کند. به زباني ساده تر داستان بر محور نبرد دائمي خير و شر مي چرخد. در حالي که وقتي به فرمان کوروش برده داري در امپراتوري پارس ممنوع شده و مردم در دينشان آزاد بودند، در يونان باستان برده داري به شکل گسترده اي رواج داشت و زنان و برده ها شهروند درجه دو محسوب مي شدندشيوه فيلم سازي کامپيوتري است و هنرپيشگان واقعي در صحنه هاي مجازي نقش آفريني مي کنند. موسيقي جذاب و ترکيب مناسب با صحنه هاي کامپيوتري نبرد باعث شده تصاوير تابلوهاي نقاشي به نظر برسند که فروش فوق العاده اي را براي سازندگانش پيش بيني شود. فيلمي که روي افکار عمومي دنيا تاثير زيادي خواهد گذاشت. در اين فيلم که قرار است 9 مارس اکران شود، بازيگراني چون "جرارد باتلر"، "لنا هيدي"، "مايکل فسنبدر"، "وينسنت ريگان" و "دومنيک وست" ايفاي نقش مي کنند.فيلم "300" به تهيه کنندگي "فرانک ميلر"، "دبوراه اسنايدر" و "کرايج.جي.فلورس" به کارگرداني "زاک سنايدر" ساخته شده است. در توضيح اين فيلم در ياهو مي خوانيد که اين نبرد سرآغاز دموکراسي در جهان بوده است! اين تحقير، توهين و حتي تهديد بزرگي است بر ضد ايران و فرهنگ ايراني. به نظر شما بايد ساکت نشست يا اعتراض کرد؟ من فکر مي کنم بهترين کار اين نيست که مانند قبل تنها طومار امضا کنيم و منتظر بمانيم تا از ما اعاده حيثيت شود. فکر مي کنم بايد در وبلاگ هايمان به زبان هاي مختلف درباره اش بنويسيم و چهره اي درخور ايران ترسيم کنيم.



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?