Saturday, March 03, 2007

 

2: 267. پُرسمان ِ پيشينه و پايگاه و درونمايه ي «خِرَد» در شاهنامه





يادداشت ويراستار


آقاي منوچهر تقوي بيات در پيامي مهرآميز از سوئد، به پُرسْمان ِ پيشينه و پايگاه و درونْمايه ي «خِرَد» در شاهنامه پرداخته اند و از من خواسته اند كه برداشتم را برايشان بنويسم.
از آن جا كه بي هيچ گونه ترديدي، مي توان و بايد «خِرَد» را -- با همه ي بار ِ كهن و عظيم ِ معنايي اش در فرهنگ ِ ايراني از گاهان تا شاهنامه -- كليد ِ در ِ گنجينه ي حماسه ي انساني و شكوهمند ِ ملّي مان شمرد و هرگاه قرارباشد كه نام ِ جايْ گزيني براي شاهنامه بشناسيم، هيچ نامي سزاوارتر از خِرَدْنامه نيست، اين پُرسْمان را بسيار ويژه و درخور ِ رويكرد مي شمارم.
بر اين پايه متن ِ پيام ِ آقاي تقوي بيات و پاسخ خود بدان را براي آگاهي ي خوانندگان ارجمند ِ اين تارنما، در اين صفحه مي آورم.


استاد گرامی آقای جلیل دوستخواه سلام !
با سپاس از مهر شما ، پرسش هایی درباره ی شاهنامه دیرگاهی است به سرم افتاده و پاسخ آن را نمی یابم .این که چرا فردوسی شاهنامه را با ستایش خِرَد آغاز کرده است؟ و چرا پیش از پرداختن به عالم ، آدم و محمّد، خِرَد را ستوده است؟
چرا می گوید :
خِرَد چشم ِ جان است چون بنگری
تو بی چشم، شادانْ جهانْ نَسْپَری
نُخُستْ آفرینش خِرَد را شناس
نگهبان ِ جان است و آن را سه پاس
سه پاس تو گوش است و چشم و زبان
ازینت رسد نیک و بد بی گمان
خِرَد را و جان را که آرد ستود؟
وُگرمن ستایم که آرد شنود؟


واژه خِرَد چیست؟ سرچشمه ي ِ آن کجاست و از نگاه ِ فردوسی چگونه است؟
تندرست و شاد باشید،
دوستدار شما
منوچهر تقوی بیات
* * *

درود.
از دريافت پيام مهرآميزتان خشنود شدم و از ديرْكرد در پاسخ گويي پوزش مي خواهم.
*
در پاسخ به پرسش كليدي و مهمّ تان، مي گويم:
واژه ي «خِرَد» در فارسي از ريشه ي
xraθva/xratav
در گاهان ِ زرتشت بر جاي مانده و به معني ي نيروي انديشه ورزي و توان ِ بازشناسي ي ِ چيزها و كارها و نهادها و رويدادهاي نيك و بد از يكديگرست و سرتاسر گاهان، بر شالودهء انديشه وري و خِرَدْوَرزي استوارست.
*
فردوسي
به سبب ِ پرورش فرهنگي اش در خانداني دانش آموخته و فرهيخته و نيز به ميانجي ي پشتوانه ها و خاستگاههاي حماسه اش، از چُنين سرچشمه اي سيراب شده است و زياده گويي نيست اگر بگوييم شاهنامه، بازتاباننده ي انديشه و گفتار و كردار نيك ِ همان فرزانه ي باستاني است و مي توان آن را خِرَدنامه يا گنجينه ي انديشه خواند.
پس، جاي شگفتي نيست كه در ديباچه ي شاهنامه، درونمايه ي انديشه و خِرَد بر هر سخن ديگري پيشي و برتري دارد و چون نيك بنگريم و هزارتوهاي متن ِ اين حماسه را بكاويم، خواهيم ديد كه از آغاز تا انجام، همين گونه است.
سخن گفتن شاعر از آفريدگار و جهان و هرچه در آن است و نيز ستايش خدا و پيامبر و امام يكم كه پس از آن سرآغاز ِ بنيادين و گوهرين ِ باستاني مي آيد، برداشت و ديدگاه شخص فردوسي به عنوان يك ايراني ي مسلمان شيعي در سده هاي چهارم و پنجم هجري است و فروتني هم ايجاب مي كرده است كه او بيان ِ ديدگاهش را به پس از گفتاورد از گنج شايگان انديشه و خِرَد ِ نياكان واگذارد.*
* * *
امّا نگاشت ويراسته و درست ِ بيتهايي كه آورده ايد، در بهترين ويرايش تا كنوني ي شاهنامه (به كوشش ِ دكتر جلال خالقي مطلق) چُنين است:
خِرَد چشم ِ جان ست چون بنْگری
كه بی چشم، شادان جهان نَسْپَری
نُخُستْ آفرینش، خِرَد را شناس
نگهبان ِ جان ست و آن ِ سه پاس
سه پاس ِ تو چشم ست و گوش و زبان
كزين سه بُوَد نيك و بد بي گُمان
خِرَد را و جان را که دانَد سُُتود
وُ گرْ من سِتایم، که يارَد شُنود*


بدرود.


جليل دوستخواه
www.iranshenakht.blogspot.com
&
www.ketabkhaneyegooya.blogspot.com
--------------------------------------------------
* در مورد خِرَد در شاهنامه، در گفتار ِ رهنمون و روشنگري با عنوان ِ يزدانْ شناخت و فلسفه در شاهنامه ي فردوسي كه از پژوهنده ي پارسي جهانگير كوورجي كوياجي ترجمه كرده ام و در كتاب بُنيادهاي اسطوره و حماسه ي ايران (نشر آگه - چاپ دوم، تهران - 1383)
به چاپ رسيده، ريشه يابي ي خوبي شده است.

 Posted by Picasa



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?