Thursday, March 01, 2007

 

2: 264. بررسي و شناخت سه كتاب ِ ارزشمند و خواندني



يادداشت ويراستار


دوست پژوهنده ي ارجمند، آقاي مسعود لقمان، در پيوستي بر پيامي مهرآميز به اين دفتر، شناختْ نامه ي سه كتاب ِ ارزشمند و خواندني را -- كه در تارنماي شاهنامه و ايران نشريافته است -- آورده اند كه براي آگاهي ي خوانندگان ِ گرامي ي ِ ايران شناخت، در اين صفحه به بازْنشر ِ بخشهايي از اين سه گانه و پيونددادن به متن ِ كامل ِ آنها مي پردازم:
1. يونانيان و بربرها: روي ِ ديگر ِ تاريخ




پژوهش اميرمهدي بديع در پانزده
ترجمه ي گروه مترجمان


با دريغ بايد گفت و با تلخْ كامي بايد پذيرفت تاريخ نگاري ي رويدادهاي بسيار مهمّ و گرانْ بار ِ هخامنشيان، خاستگاهها و پشتوانه هاي ايراني ي چنداني ندارد و آنچه را هم كه -- درست يا نادرست -- از آن دوران مي دانيم، از خاستگاههاي جُز ايراني، به ويژه يوناني يافته ايم. آشكارست كه نوشته هاي ديگران، از يونانيان و جُز آنان درباره ي تاريخ باستاني ي ما، اگر هم پاره هايي از واقعيّت هاي تاريخي و تصويرهايي راستين از رويدادها را در بر داشته باشد، همواره خالي از غرضْ آلودگي و وارونه گويي خالي نيست.
در هزاره هاي پس از آن دوران، نياكان ما ايرانيان به صرافت ِ بررسي و نقد ِ نوشته هاي يونانيان نبوده و در واقع، امكان اين كار را هم نداشته اند. امّا در فرهنگ يوناني مآب ِ سرزمينهاي باختري، نوشته هاي كساني چون هرودوت، مانند كتابهاي آسماني انگاشته، در هر زمينه اي و از جمله در مورد تاريخ ميهن ما، قطعي و بي چون و چرا شمرده شده است و هنوز هم نه تنها درس خواندگان عادي، بلكه دانشگاهيان غربي، گذشته ي ما را با همان عينك يوناني ي كهن مي نگرند و بخش بزرگي از گستره ي خاورشناسي و ايران شناسي ي غربيان، در زير ِ سيطره ي همين گونه نگرش است و اگر آن عالي جنابان ما را در تقابل با خويشتن ِ "متمدّن" انگاشته شان، "بَربَر" ناميده اند، پس نياكان ما از ديدگاه بسياري از مغربيان امروزين نيز "بَربَر" شمرده مي شوند و ناگزير ما را هم "بَربَرزادگان" يا "بَربَرتباران" مي شمارند!
در برابر چنين انگاشتهاي آشفته و گمراه كننده اي، تنها نقدي فرهيخته و ژرفا كاوانه از مجموع ِ به اصطلاح تاريخْ نگاري ي يونانيان (سرچشمه ي همه ي ذهنْ آشوبي هاي تا عصر ما پاييده)، مي توانست روشنگر و كارساز باشد كه جايش بسيار خالي بود. خوشبختانه زنده ياد امير مهدي بديع هم ميهن آگاه و فرهيخته ي ما، اين كار ِ كارستان و خويشكاري ي بايسته را برعهده گرفت و در كتاب بزرگ ِ خود به شايستگي ي تمام به سرانجام رساند و چشم در چشم غربيان، بدانان نشان داد كه آفتاب را به گِل نمي توان پوشانيد و حتّا سه هزاره پس از كژ گويي هاي تاريخ نگارْنمايان ِ يوناني نيز مي توان كارهاشان را به كارگاه نقد برد و زر ِ ناسره شان را محك زد و عيارسنجيد و به درستي بازشناخت.
در گزارش ِ آمده در شاهنامه و ايران، چنين مي خوانيم:
«كتاب 15 جلدي يونانيان و بربرها، نوشته ي زنده ياد اميرمهدي بديع در مراسمي كه 30 آبان در خانه هنرمندان برگزار ‌گرديد، رونمايی شد. محسن باقرزاده، مدير انتشارات توس در اين باره گفت: اين كتاب دست رنج ِ چهل سال تلاش دكتر اميرمهدي بديع است. اين کتاب در آغاز به زبان فرانسه انتشار يافته بود.استاداني چون دكتر ژاله آموزگار، دكتر باستاني پاريزي، دكتر ايرج افشار، كامران فاني و استاد مرتضا ثاقب فر سخنرانان اين گرد همايی بودند. كتاب يونانيان و بربر ها به سال ۱۹۶۳ در ۱۳ پوشينه و در بيش از 4000 برگ به زبان فرانسه به نگارش درآمده است. بديع در اين كتاب با بهره گيرى از نوشته ي فيلسوفان و تاريخ نگاران بنام يونان و روم، مانند: هرودوت هاليكارناسى، ديودور سيسيلى، توسيديد، پلوتارك، ايسخيلوس (اشيل)، گزنفون، كتزياس كنيدى، افلاتون، ارستو، افور، استرابون، ليكورگ، ايزوكرات، يوزانياس، آريستوفان، ژوستن، تئوپومپ، كورنليوس نپوس، نيكولاس دمشقى، لوسياس و بسيارى ديگر و با نگاه به نوشته ي تاريخ نگاران و انديشمندان اروپايى سده هفدهم ترسايي به بعد، به ارائه ديدگاه هايى تازه در حوزه تاريخ هخامنشى دست يازيده است.استاد مرتضا ثاقب فر كه خود مترجم پوشينه هايي از اين كتاب است، به خبرنگار شاهنامه و ايران گفت: «اين كتاب درباره دروغ پردازي‌هاي تاريخ نگاران غربي به ويژه هرودوت درباره تاريخ ايران دوران هخامنشيان است که در واقع روي ديگر تاريخ را روشن کرده است.»زنده ياد بديع كتاب هاى خويش را با نگاه فلسفى در تاريخ، به ويژه روابط شرق و غرب و تاكيد بر روابط دو تمدن كهن و فرهنگ ساز، يعنى يونان و ايران باستان نوشته است و تمام هم و غم خويش را در نوشتن كتاب هاى ۱۳گانه يونانيان و بربرها مصروف اثبات اين نظريه مى كند كه ايران عصر هخامنشى واژگونه ديدگاه هاي برخي شرق شناسان اروپايي، مخالف آزادى، عشق، زيبايى و نيايش روح نبوده، بلكه در نزديكي تمدن هايى چون يونان، بابل، مصر و ديگر تمدن هاى ريشه دار عصر باستان، به بالندگى روح و انديشه بشر، كمك هاى شايان توجّهى نموده است.»



2. ما چون زر مي درخشيم


پژوهش آذر محلوجيان
درباره ي گذشته و زندگي ي پارسيان هندوستان


نويسنده در اين كتاب كه به زبان سوئدي نوشته، به سراغ ِ كهن ترين تبعيديان ايراني، اقليّت نامبردار به پارسيان در هندوستان رفته است كه نياكان آنان، در نخستين سده هاي پس از فروپاشي ي شهرياري ي ساسانيان و چيرگي ي عربها بر ايران، آتش وَرجاوند را برگرفتند و سوار بر كشتي، ميهن ديرينه و خليج فارس را پشت سر گذاشتند و در شهر سورات در ايالت گُجرات هندوستان از فرمانرواي آن جا پناه جستند و ماندگارشدند و بازماندگان آنها تا كنون پاييده اند و با آن كه بيشترشان زبان فارسي هم نمي دانند، همچنان خود را ايراني و وابسته به ايران (سرزمين و خاستگاه ِ زرتشت بزرگ) و فرهنگ ايراني مي دانند. در سده هاي اخير، دانشوران و پژوهشگران دقيق و دلْ سوزي در زمينه ي ايران شناسي از ميان پارسيان برخاسته و اثرهاي ارزنده اي به جهان ايران شناسي عرضه داشته اند. (براي آشنايي با دستاوردهاي شماري از اين ايران شناسان پارسي، نگا. بُنيادهاي اسطوره و حماسه ي ايران، پژوهش جهانگير كوورجي كوياجي، چاپ دوم، نشر آگه، تهران - 1383 و ايرانْ شناخت، بيست گفتار ِ پژوهشي ي ايران شناختي، يادنامه ي استاد آ. و. ويليامز جكسن، همان ناشر، تهران - 1384، هر دو كتاب به ترجمه ي نگارنده ي اين يادداشت).
در مورد پيشينه و زندگي ي كنوني ي پارسيان هندوستان، پيش از اين گفتارها و كتابهايي به زبان فارسي و ديگرْ زبانها نشريافته است كه از ميان آنها مي توانم به كتاب خُرّمشاه نوشته ي استاد زنده يادم ابراهيم پورداود -- كه خود سالياني از دوران پژوهشهاي اوستا شناختي اش را در هندوستان و در ميان پارسيان گذراند -- اشاره كنم.
*
تارنماي شاهنامه و ايران، در سرآغاز ِ بررسي ي كتاب تازه ي آذر محلوجيان در باره ي پارسيان، آورده است:


گفت و گوی شهرام فرزانه‌فر با آذر محلوجيان


تازه ترين کتاب آذر محلوجيان گزارشی در باره زرتشتيان در تبعيد است که به زبان سوئدی و توسط انتشارات اطلس سوئد در ۲۵۶ صفحه منتشر شده است.
http://azar.se/


پارسيان که ۱۲۰۰ سال قبل در پی اشغال ايران توسط اعراب، از ايران به هند مهاجرت کردند هويّت بنيادين خود را حفظ کرده‌اند. پارسيان هند کماکان نمود و جنبه‌هايی از موجوديّت انسان‌ها در تبعيد را به تصوير می‌کشند. عدّه ای از آنها هنوز از چگونگی جلای وطن و مهاجرتشان به گونه‌ای صحبت می‌کنند که گويی همين ديروز سر از هندوستان در آورده‌اند.
پارسيان اقليتی کوچک اما محترم، با نفوذ و قدرتمند در جامعه‌ی هند به شمار می‌آيند که هويت خود را حفظ کرده و به آن واقفند. چگونه ممکن است يک قوم تبعيدی پس از گذشت ۱۲۰۰ سال هنوز موجوديت داشته و هويت خود را حفظ کرده باشد؟ اين سئوالی است که آذر محلوجيان در کتاب خود "ما چون طلا می‌درخشيم" به آن می‌پردازد. او که خود بيست سال تجربه جلای وطن و زندگی در تبعيد را تجربه کرده است، سعی می‌کند با نگاهی عميقتر به موضوع مورد علاقه‌اش يعنی مهاجرت و تبعيد بپردازد. او که احساس تبعيديان را بخوبی درک می‌کند، در پی آن است که بفهمد شرايط زندگی در تبعيد، چه تغييری در ديدگاه افراد نسبت به موطن خويش ايجاد می‌کند. "ما چون طلا می‌درخشيم" سفرنامه ايست جذاب در باره هند، ايران و سوئد...



اي كاش نويسنده، كتاب ارزشمند خود را به زبان فارسي نيز نشردهد تا هم ميهنان او، چه در ميهن و چه در فرا سوي ِ مرزهاي ِ آن، بتوانند از پيشينه و سرگذشت و زندگاني ي كنوني ي پارسيان، اين جداماندگان ِ جدانشده از ايران، آگاهي هاي تازه تر و بيشتري به دست آورند.


3. با « سعدي » در زندگيِ ي ِ « صدرالدين »




سعدي
از چهره ها تابناك ادب و شعر فارسي است و به رغم ِ نقدهاي گوناگوني كه در باره ي ديدگاههايش در گلستان و بوستان و برخي ديگر از سروده ها ونوشته هايش نگاشته شده، همچنان مي درخشد و سخن گفتن از او، هيچ گاه رنگ تكرار و كهنگي به خود نمي گيرد. صدرالدّين الهي روزنامه نگار چيره دست و اديب ِ سالهاي دور،



يكي از استادان روزنامه نگاری، و مدير ِ گروه روزنامه نگاری و راديو تلويزيونِ در دانشكده ي ِ ارتباطات وابسته به سازمان ِ راديو و تلويزيون ِ ملّي ي ايران در پيش از سه دهه ي ِ اخير كه اكنون در غربت و دوري از ميهن و گستره ي كوششهاي بارآور ِ گذشته اش در كاليفرنياي شمالي روزگار مي گذراند، در سالهاي تلخ تبعيد نيز خاموش و بيكار ننشسته و اثرهاي گوناگون و فراواني را در نشريّه هاي برون مرزي ي ايراني منتشر كرده است. كتاب با سعدی در بازارچه ي زندگي كار ِ تازه ي دكتر الهي است كه دلبستگي ي ژرف و ديرينه ي او به قلّه هاي ادب و فرهنگ ايراني را باز مي تاباند. مسعود لقمان در آغاز ِ بررسي و شناخت ِ اين كتاب، نوشته است:
«چندی پيش، ارمغانی از ينگه دنيا به دستم رسيد كه دَمی خوش در بازارچه زندگي با آن سپری نمودم. دمی كه برايم فراموش ناشدنی است و آن، كتاب مُستطاب « با سعدی در بازارچه زندگيی » استادِ روزنامه نگاری، «دكتر صدرالدين الهی » بود.در ميان استادان روزنامه نگاری، « صدرالدين الهی » _ مديرِ گروه روزنامه نگاری و راديو تلويزيونِ سال های نه چندان دور دانشكده ارتباطات _ از جنسِ ديگری است. او با دستي در فرهنگ و ادبيات ایران و پایی در دنیای مدرن، مي توانست همان استادی باشد كه دغدغه های نسل روزنامه نگار امروز ایران را پاسخ گويد، ولی افسوس در دياري كه طوطی كم از زغن می باشد هماي سعادت، سايه ای نمی افكند.دکتر الهی به همراه دکتر مصباح زاده، کاظم معتمدنژاد و بزرگان دیگر، پدران روزنامه نگاری مدرن ایران به شمار می آیند. هنوز در دانشکده های ما، گفت و گوهای دکتر الهی با دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر محمّّد معین، علامه دهخدا، ساعد مراغه ای، سید ضیاالدین طباطبایی و ... به عنوان نمونه ها و الگوهای شیوه ی مصاحبه(گفتگوی رو در رو)، آموزش داده می شود. دکتر الهی همچنین بنیان گذارِ روزنامه نگاری ورزشی و پاورقی نویسی در مطبوعات ایران است ...»
* * *
گزارش گسترده تر ِ بررسي و شناخت ِ سه كتاب ِ نامْ بُرده را در اين نشاني، بيابيد و بخوانيد


: http://shahnamehvairan.com/ver2007/index.php?option=com_content&task=view&id=209&Itemid=31
 Posted by Picasa



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?