Monday, July 03, 2006

 

پيوست ِ درآمد ِ 2: 11 - جشن ِ تيرگان: برداشتي ديگر


يادداشت ويراستار


از ديروز تا كنون، دوستان زيادي از ويژه كردن ِ درآمد ِ 2: 11 به جشن ِ تيرگان، ابراز ِ خشنودي كرده و ويراستار را با مهر ِ خود نواخته اند كه مايه ي ِ دلْ گرمي ي ِ وي به پي گرفتن ِ خدمت ِ فرهنگي ي ِ خويش است. در اين ميان، گفتار زير، پيوستي است بر پيامي كه بنفشه از گروه ِ روزنه به اين دفتر فرستاده است. از آن جا كه اين گفتار، پاره اي ديگر از ويژگي هاي ٍ جشن ِ سيزدهم تير را بيان مي كند، متن ِ آن را با سپاس از فرستنده، در زير مي آورم تا يادواره ي ِ اين جشن ِ بزرگ ِ باستاني، هرچه رساتر و آموزنده تر شود.
* * *

تير روز از تيرماه در گاهشماري ي ِ ايراني ( برابر با سيزدهم تيرماه )، جشن تيرگان از بزرگترين جشن­هاي ايران باستان در ستايش و گرامي داشت «تيشتَر» ( تِشتَر - تير - شباهنگ - شَعراي ِ يَماني ) ، ستاره­ي باران آور در باورهاي مردمي ، و درخشان ترين ستاره­ي آسمان که در نيمه­ي دوم سال، همزمان با افزايش بارندگي­ها ، در آسمان ِ سر ِ شبي ديده مي­شود.



آب پاشي

اين جشن در کنار آب­ها ، همراه با مراسمي وابسته با آب و آب پاشي و آرزوي بارش باران در سال ِ پيش ِ رو همراه بوده و همچون ديگر جشن­هايي که با آب در پيوند هستند، با نام عمومي «آبريزگان» يا «آب پاشان» يا «سرشوران» ياد شده است.( برخي از زرتشتيان ايران اين جشن را در روز دهم تير ماه برگزارمي کنند )در گذشته «تيرگان» روز بزرگداشت نويسندگان و گاه به «روز آرش شيواتير» منسوب شده است. «ابوريحان بيروني» در آثارُالباقيه و «گرديزي» در زَينُ الاخبار، ناپديد شدن ِ يکي از جاودانان ايراني يعني کي­خسرو را در اين روز و پس از شستشوي خود در آب چشمه­اي دانسته­اند. جشن تيرگان بجز اين روز در سيزدهم فروردين «سيزده­بدر» و سيزدهم مهر ماه نيز برگزار مي­شود.ارمنيان ايران نيز در روز سيزدهم ژانويه آيين­هايي برگزار مي­کنند که برگرفته و ادامه­ي جشن تيرگان است.

فال ِ کوزه

يکي ديگر از مراسم اين جشن، مانند بسياري از جشن­هاي ايراني « فال کوزه »(چکُ دولَه) مي باشد. روز قبل از جشن تيرگان، دوشيزه­ اي را برمي­گزينند و کوزه­ي سفالي سبز رنگ دهان گشادي به او مي­دهند که « دوله » نام دارد ، او اين ظرف را از آب پاکيزه پرمي­کند و يک دستمال سبز ابريشمي را بر روي دهانه­ي آن مي­اندازد آنگاه دوله را نزد همه­ي کساني مي­برد که آرزويي در دل دارند و مي­خواهند در مراسم چَکُ دولَه شرکت کنند و آن­ها جسم کوچکي مانند انگشتري، گوشواره، سنجاق­سر، سکّه يا مانند اين­ها در آب ِ دوله مي­اندازند. سپس دختر دوله را به زير درختي هميشه سبز چون سرو يا مورد مي­برد و در آن جا مي­گذارد. در روز جشن تيرگان و پس از مراسم آبريزان ، همه­ي کساني که در دوله جسمي انداخته اند و نيّت و آرزويي داشتنه اند در جايي گرد هم مي­آيند و دوشيزه ، دوله را از زير درخت به ميان جمع مي­آورد. در اين فال گيري بيشتر بانوان شرکت مي­کنند و سال خوردگان با صدايي بلند به نوبت شعرهايي مي­خوانند و دختر در پايان هر شعر دست خود را درون دوله مي­برد و يکي از چيزها را بيرون مي­آورد ، به اين ترتيب صاحب آن جسم متوجه مي­شود که شعر خوانده شده مربوط به نيّت ، خواسته و آرزوي او بوده است.


دستْ بند ِ تير و باد


در آغاز جشن بعد از خوردن شيريني ، بندي به نام « تير و باد » که از 7 ريسمان به 7 رنگ متفاوت بافته شده است به دست مي بندند و در باد روز از تيرماه ( 9 روز بعد) اين بند را باز کرده و در جاي بلندي مانند پشت بام به باد مي­سپارند تا آرزوها و خواسته هايشان را به عنوان پيام رسان به همراه ببرد. اين کار را با خواند شعر زير انجام مي دهند :
"تــيــر بــرو/ بــاد بـيـا /غــم بــرو/ شـادي بيا/محنت برو/ روزي بيا/ خـوشه­ي ِ مُرواري بيا."

* * *
در باره­ي جشن تيرگان دو روايت وجود دارد که روايت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته ي ِ باران يا « تيشتر» و نبرد هميشگي ميان نيکي و بدي است. در اوستا، تشتر يشت، تيشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به صورت جواني پانزده ساله در مي آيد و در ده روز دوم به صورت گاوي با شاخ­هاي زرّين و در ده روز سوم به صورت اسبي سپيد و زيبا با گوش­هاي زرّين. تيشتر به شكل اسب زيباي سفيد زرّين گوشي، با ساز و برگ زرّين، به درياي گيهاني ي ِ فراخْ كَرت فرو مي رود. در آن جا با ديو ِ خشک سالي (اَپوش) -- كه به شكل اسب سياهي با گوش و دُم ِ سياه ِ خود، نمودي ترسناك دارد -- رو به رو مي شود. اين دو به مدت سه شبانه روز بايکديگر به نبرد مي پردازند و تيشتر كه در اين نبرد شکست مي خورد، به نزد ِ خداي ِ بزرگ مي رود و از او ياري و مدد مي جويد و به خواست و قدرت پروردگار، در دومين نبرد، بر ديو ِ خشک سالي پيروز مي گردد و از آن هنگام است كه آب ها مي توانند بي مانع به مزارع و چراگاه ها جاري شوند. باد ابرهاي بارانْ زا را كه از درياي گيهاني برمي خيزند به اين سو و آن سو مي رانَد، و باران هاي زندگي بخش بر هفت اقليم زمين فرو مي ريزند و به مناسبت اين پيروزي است كه ايرانيان اين روز را جشن مي گيرند.



روايت ِ ديگر نيز در باره­ي آرش کمانگير، نقشْ وَرز ِ اسطوره و قهرمان ملّي ي ِ ايرانيان است و اين که ميان ايران و توران سالها جنگ وستيز بود. در نبرد ميان افراسياب پادشاه توران و منوچهر، شاه ِ ايران، سپاه ِ ايران شکست سختي خورد. اين واقعه در روز اوّل تير اتّفاق افتاد و در گذشته اين روز براي ايرانيان عزاي ِ ملّي بود ( و جالب است بدانيد هنوزهم ديدار از خانواده هاي عزادار در اين روز، در ميان زرتشتيان رايج است). سپاه ِ ايران در مازندران به تنگنا افتاد. امّا سر انجام دو سوي ِ نبرد به سازش تن دردادند و براي آن که مرز ِ دو کشور مشخّص شود و ستيز از ميان بر خيزد، پذيرفتند كه از مازندران تيري به جانب خاور پرتاب کنند؛ هر جا تير فرود آمد، همان جا مرز دو کشور باشد و هيچ يک از دو کشور از آن فراتر نروند. تا در اين گفت و گو بودند، فرشته ي ِ زمين، اسفندارمَذ پديدار شد و فرمان داد كه تير و کمان بياورند. آرش در ميان ايرانيان بزرگترين کماندار بود و به نيروي بي مانندش تير را دورتر از همه پرتاب مي کرد. فرشته ي ِ زمين به آرش گفت تا کمان بردارد و تيري به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهناي ِ کشور ِ ايران به نيروي ِ بازو و پرش ِ تير ِ او بسته است و بايد همه ي ِ توش و توان خود را در اين راه بگذارد. او خود را آماده کرد. پس برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهيان نمود و گفت:

"بنگريد! من تندرستم و گزندي در وجودم نيست؛ ولي مي دانم چون تير را از کمان رها کنم، همه نيرويم با تير از تن ِ من بيرون خواهد آمد."


آن گاه، آرش تير و کمان را برداشت و بر بُلنداي کوه ِ دماوند بر آمد و به نيروي خداداد، تير را رها کرد و خود بي جان بر زمين افتاد.

هُرمزد، خداي بزرگ، به فرشته ي ِ باد فرمان داد تا تير را نگاهبان باشد و از آسيبْ پاس دارد. تير از بامداد تا نيمروز در آسمان مي رفت و از کوه و در و دشت مي گذشت تا در کنار رود جيحون (/ آمو دريا) بر تنه ي درخت ِ گردويي -- که بزرگتر از آن در گيتي نبود -- نشست. پس آن جا را مرز ايران و توران قراردادند و هر سال به ياد ِ آن روز و تيراندازي ي ِ آرش، جشن گرفتند.




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?