Thursday, April 06, 2006

 

302. ارج گزاري ي ديگري براي بانوي ِ ايران شناس



يادداشت ويراستار

ديروز گزارش ِ كوتاهي در باره ي ِ استاد بزرگ ايران شناس، زنده ياد بانو مري بويس در همين صفحه آوردم كه تارنماهاي اخبار روز و ادبيّات و فرهنگ نيز آن را بازنشر دادند. امروز گفتاري گسترده تر و رساتر و روشنگرتر از دوست ارجمندم دكتر تورج پارسي به اين دفتر رسيد كه با سپاس فراوان از ايشان، براي آگاهي ي خوانندگان ِ گرامي ي اين تارنما در زير مي آورم.

جليل دوستخواه

هيجدهم فروردين ماه 1385


مري بويس اشون بانوي ايران شناس
دارجلينگ -هندوستان ۱۹۲۰ - لندن ۲۰۰۶


professor Mary Boyce


دكتر تورج پارسي


اشم وهو و هيشتم استي ،
اوشتا استي ،
اوشتا اهمايي ، هيت اشايي ، وهيشتايي اشم .
راستي بهترين نيكي است ، خوشبختي است ، خوشبختي از آن كسي است كه درون و برونش پاك باشد


نخستين انسان در فرهنگ ما گيومَرِتَن نام دارد كه نخستين ويژگي او ميرندگي و نا جاودانگي است . آنگاه كه هوشيارانه درقلمرو روانشناسي به جستجو مي پردازيم ما را به اصل ديگري از اين مقوله رهنمون مي شود كه مرگ رازست و نه يك مساله . به همين دليل رازگونگي مرگ هراس مي آفريند ، اما انسان با آنتي تزي كه عشق هوشيارانه به زندگي است در پروسه ي هستي گام به جلو مي نهد و در واقع به آفرينش معنا مي پردازد، يا به گفته ي مولانا ي بلخ : "عشق آموخت مرا شكل دگر خنديدن." اين انسان كه ميرندگي از ويژگي هاي اوست، مي تواند كه زندگي را دوست بدارد، دست به كارهاي خلاقانه بزند، با آگاهي به خطرات و ناملايمات براي بنيان آينده ي بهتر تلاش بورزد و هرروزه ي روز بتواند رازي را در هستي آشكارساخته و به كشفيات علمي دست بيازد .
يكي از رازهايي كه انسان آشكارنمود، فرايند تدريجي مرگ بود. يعني مرگ فيزيكي انسان زماني شكل مي گيرد كه مليون ها ياخته ي ساختارسازبدن هنگام فعاليت پروتوپلاسمي، از كار بيفتد و سبب مرگ ياخته شود. اما نكته يا رازي كه در اين جا از ديده گاه زيست شناسي قد علم مي كند اين است كه اگر چه مرگ ياخته، مرگ انسان است اما اتم هاي سازنده ي ياخته از بين نمي روند بلكه در سيكل ديگري از هستي قرار مي گيرند. به همين دليل پيوندي كه بر مبناي قانون اَشا در نظام كيهاني هست آشكار مي شود، بر همين نام و نشاني است كه خيّام شاعر، خيّام فيلسوف، خيّام رياضي دان مي سرايد. سرودي كه با وجود نگرش به گذران ِ عمر و عينيّت دادن به زمان؛ امّا در يك ظريف كاري ِ بسيار خردمندانه، خطوط موازي و مماس زندگي و مرگ را نمايان مي سازد و نظام كيهاني را زميني تر مي كند:
"اين كوزه چومن عاشق ِ زاري بودست / در بند ِ سر ِ زلف ِ نگاري بودست
اين دسته كه بر گردن او مي بيني/ دستي است كه بر گردن ياري بودست."


برمبناي اين امرفلسفي كه همه چيز در حال شدن است نه در حال بودن، مرگ به عنوان يك ضرورت درجهان ِ رو به رشد به عنوان يك اصل موازي با زندگي جاي ثابت مي يابد.
و بر همين بنيان است كه انسان نگران مرگ نمي شود وبه زندگي مشغول مي گردد. درفرهنگ وفلسفه ي باستاني ِ ما افغانيان، ما تاجيكان، ما ايرانيان بر مرگ ِ تن كه روانش رهسپار ِ جهان ِ مينَوي است، مويه كردن روا نمي باشد؛ چرا كه مويه و ماتم، شگرد ِ ديگر ِ اهريمن است تا انسان را به ورطه ي بيزاري از هستي انداخته و از بار ِ اعتمادش بكاهد. مويه، خزان ِ لحظه ي آدمي و زنگ كركننده اي است كه حتا زمين را هم ناشاد مي كند. به همين دليل به ستايش و نيايش منش نيك و كار مي ايستد تا در برابر تباهي و تاريكي و شيون و مويه پايداري كند. فرهنگ بر زانوان ِ كار زاييده و بزرگ مي شود. مويه و سيه جامگي فرهنگ را افسرده مي كند. از اين روست كه زرتشتيان درچنين گاهي سپيد مي پوشند.
در يَسنَه، كرده ي ِ ۷۱، بند ۱۷آمده است :
منش نيك را مي ستاييم ،
پايداري در برابر تاريكي را ،
پايداري در برابر شيون و مويه را.
۱


از آنجايي كه مسئوليّتي بزرگتر از انسان بودن نيست، چيزي از مرگ -- كه منوچهر آتشي شاعر از آن به نام حرامي تر حرامي و يا مرده خوار شكيبا يا كفتار بي هنر يادمي كند كه به شكل هميشگي، كاروان را دنبال مي كند -- آموخته مي شود، اين است كه چگونه مي توان در راستاي عمر، كوتاه يا بلند، جاودانه ماند؟
پرسشي كه پيوندي با تاريخ انديشه دارد، پرسشي بر دو راهي ي ِ خيرو شر و گزينش آزاد و پذيرش مسئوليّت، مسئوليّتي كه گفته آمد : بزرگتر از انسان بودن نيست ..
چنين مسئوليّتي اگر در راه ِ خير ِ عمومي باشد، ره آوردش نام ِ نيك است كه سعدي شيراز آنرا برتراز سراي زرنگار دانسته است. نام نيك صداي آدمي است كه ماندگار يا جاودانه مي شود و به گفته ي پريشا دخت شعر پارسي : تنها صداست كه مي ماند!
*
امروز استاد دوستخواه خبر درگذشت پروفسور مري بويس را به ما داد ، شمعي برافروختيم و به كاركردهاي علمي وي انديشيديم. آيا با اين همه كار، اين همه ميراث، اين صدا خاموش مي شود؟ صداي كسي كه به دنبال سرود نو آيين زرتشت، سنگنبشته ها، كتاب ها و شهرهاي كرمان و يزد و شريف آباد و ... را درنورديد تا ديرينگى و فراز نشيب هاي اين دين را بيابد و بنماياند. نيك آگاهيم كه عمر مستمرّ ِ تاريخ سرزمين ما پيوندي دارد با ْكاركرد پژوهشگران؛ چرا كه هرچه سرزمينى در دور دست هاي تاريخ جوانه زده و سايه انداخته باشد، نقاط ابهامش نيزافزون تر است.
يك ويژگي، يك ويژگي ي ِ بلند بالا درباره ي پژوهشگران همين است كه استاد دوستخواه بر آن تكيه كرده است:
"بويس دانشمندي نبود كه همواره در پشت ِ درهاي بسته ي دفتر كارش بنشيند و تاريخ و فرهنگ ايران را تنها از راه ِ كند و كاو در متنها و اثرهاي ِ بازمانده از گذشته هاي دور بشناسد و به ديگران بشناساند. او به پژوهش زنده و حضوري يا به اصطلاح، تحقيق ِ مِيداني باورمند بود و هيچ فرصتي را براي اين كار ِ بايسته از دست نمي داد. در همين راستا، چندين دهه پيش از اين، در سفري به ايران، مدّتي را در ميان زرتشتيان روستاهاي گرداگرد ِ شريف آباد يزد گذراند و همه ي سويه هاي زندگاني ي ديني و فرهنگي و سنّتي شان را زير ذرّه بين ِ پژوهش گذاشت و عكس هايي نيز از آنان گرفت كه در گونه ي خود يگانه اند. "
اين همان اصلي است كه دكارت بر آن آشارت داشته : يك بار از بالكن جمعيت را بنگر و بار ديگر در ميان جمعيت باش.
*
"گات ها گران بهاترين گنجينه اي است كه آيين زرتشتي در اختيار دارد. گات ها از لحاظ شكل و محتوا به اندازه اي كهن و منحصر به فرد است و به يك صورت باستاني زبان اوستايي تصنيف شده است كه اساسا ویژه خود آن باشد."
اين صداي ماندگار مري بويس است كه يكايك واژگانش تكيه بر پژوهش ِ پيگير و همه سويه دارد كه در عرصه تاريخ و فرهنگ ما تعيين كننده بوده و هست به همين دليل چنين آدماني سايه بر مرگ خود مي اندازند و در تاريخ ماندگار مي شوند.
هنوز شريف آبادي ها زني را كه با آنها زيست، زني كه با دوربينش در همه سو بود، مهربان، خودماني، كنجكاو و همراه در خاطره ي خود كه تلخي هاي زمانه را با حوصله تحمّل كرده اند، به نيكى نگاه داشته و نگاه خواهند داشت.
بي گمان روشنايي هاي قلم، مرگ را كمرنگ خواهد ساخت. به فَرَوَهْر ِ اَشَوَن ِ اين بانوي ِ ايران شناس، درود مي فرستيم و بارديگر زمزمه مي كنيم :
اشم وهو و هيشتم استي ،
اوشتا استي ،
اوشتا اهمايي ، هيت اشايي ، وهيشتايي اشم .
راستي بهترين نيكي است ، خوشبختي است ، خوشبختي از آن كسي است كه درون و برونش پاك باشد
*
زيست نامه ي پروفسور مري بويس


۱۹۲۰ _ زاد روز در دارجيلنگ هند
۱۹۴۲_۱۹۴۳ _ ورود به كالج نيو نهام كمبريج و دانش پژوهي در دو رشته ي زبان انگليسي، باستان شناسي و مردم شناسي . بويس از محضر استاد هكتور مونرو چدويك بهره مي اندوزد و در سال هاي جنگ دوم جهانى نزد پروفسور ولادمير مينورسكي۱۸۷۷_۱۹۶۶زبان پارسي مي آموزد.
۱۹۴۴_ مربّى بخش ادبيات انگلو ساكسن و باستان شناسي كالج رويال هالووى دانشگاه لندن مي شود . همزمان متالعات ايراني را زير نظر پروفسور والتر برونو هنينگ مي آغازد و زبان پارسي باستان و ديگر زبان هاي ايران باستان و ميانه را مى آموزد .
۱۹۴۵_ اخذ درجه ي كارشناسي ارشد در مطالعات ايراني
۱۹۴۶ _ آغاز دوره دكترا زير نظر پروفسورها هرولد والتر بيلى و هنينگ
۱۹۴۷_ استاد ياري كرسي نو بنياد مطالعات ايراني در مدرسه ي مطالعات شرقي و افريكايي دانشگاه لندن
۱۹۵۲_ از تز ِ دكتراى خود كه درباره ي متون مانوي بود، دفاع كرد
۱۹۵۵_۱۹۷۷ منشي و خزانه دار بخش دست نوشته هاي ايراني
۱۹۶۳_ سفر پژوهشي به ايران : يزد، شريف آباد و كرمان
۱۹۶۴.The Zoroastrian Houses of Yazd را نوشت
۱۹۵۷_ گوسان پارتى و خنياگر ايراني
۱۹۵۸_ دانشياري مطالعات ايراني
۱۹۶۰_ انتشار نوشته هاي ايراني به خط مانوي در مجموعه ي تُرفاني ي آلمان
۱۹۶۳_ استادي مطالعات ايراني و پس از درگذشت هنينگ عهده دار بخش مي شود
۱۹۷۵_ عضو افتخاري انجمن خاور شناسان امريكا
۱۹۷۷_ چاپ تز دكترايش با عنوان سرودهاي پارتي مانوي
انتشار كتاب دژ پارسي كيش زرتشتي
انتشار تاريخ كيش زرتشت
جلد دوم هخامنشيان
جلد سوم روزگار مقدونيان و روميان با همكاري فرانتس گرنه كه به پارسي آنرا پس از اسكندر گجسته ترجمه كرده اند.
۱۹۷۸ _ عضو خارجي فرهنگ علوم و ادبيات دانمارك
۱۹۷۹ _ زرتشتيان باورها و آداب ديني آن ها
--------------------------------------
سرچشمه ها :


۱_ اوستا، كهن ترين سرودها و متن هاي ايراني، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه . چاپ نهم انتشارات مرواريد، تهران- 1384
۲_ مقدمه ي كتاب زرتشتيان و باورهاي ديني ي آنها



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?