Saturday, April 01, 2006

 

296. سخن از حقّ ِ پايمال شده ي استادي بزرگ: پيوستي بر درآمد ِ 279



يادداشت ويراستار



پيش از اين، در درآمد 279 اين تارنما به تاريخ 24 اسفند 1384 از نقدي بر يك سي. دي. با عنوان "فرهنگ ِ جامع ِ اميركبير" يادكردم كه در ماهنامه ي جهان ِ كتاب - شماره ي 202- بهمن 1384 در تهران، از اين نگارنده نشريافت. متأسّفانه در آن هنگام، به سبب اختلالي فنّي نتوانستم متن ِ آن نقد را به اين صفحه بياورم.

اكنون كه نشريّه ي الكترونيك ِ اخبار ِ روز، همان نقد را در شماره ي يازدهم فروردين خود بازنشر داده است، من هم فرصت را غنيمت مي شمارم و با سپاس از دست اندركاران ِ اخبار ِ روز، به ويژه سردبير بخش فرهنگي ي آن، دوست گرامي آقاي خسرو باقرپور، به جبران نارسايي ي درآمد 279، متن نقد را براي آگاهي ي خوانندگاني كه به نشرهاي پيشينش دسترس نداشته اند، از آن جا برمي گيرم و همراه با دو تصوير ديگر از استاد زنده يادم دكتر محمّد معين، در پي مي آورم. يادش در اين روزهاي بهاران گرامي باد!


جليل دوستخواه
سيزدهم فروردين 1385




اخبار روز: http://www.iran-chabar.de/
جمعه ١١ فروردين ١٣٨۵ – ٣١ مارس ٢٠٠۶


از فرهنگ ِ فارسي تاليف دكتر محمّد مُعين

تا هزارپيشه اي به نام فرهنگ ِ جامع ِ اميركبير



فرهنگ فارسي تاليف و تدوين زنده ياد استاد دكتر محمّد مُعين دردهه ي چهل به تدريج در شش جلد از سوي مؤسّسه ي ِ انتشارات اميركبير (به مديري ي ِ عبدالرّحيم جعفري) نشريافت و به منزله ي پاسخ گوي فوري به نياز هر فارسي زبان و هر روي آور و سر و كاردار با زبان فارسي، بي درنگ با پذيره ي گُسترده ي ِ همگاني رو به رو شد و براي نخستين بار، همه ي ِ ويژگي ها و برتري هاي يك فرهنگ پيشرو و روزآمد را به كاربران خود نشان داد. اين فرهنگ ممتاز و شاخص، شاخه ي ميانه از طرح بزرگ ِ مؤلّف ِ دانشمند ِ آن براي تدوين و تاليف زنجيره اي از فرهنگهاي فارسي در اندازه هاي كوچك و ميانه و بزرگ بود كه با دريغ و درد، خاموشي ي اندوهبار و ناگهاني ي چراغ فروزان ِ زندگاني ي استاد، توان ِ اجراي كامل ِ آن را از وي بازگرفت.
امّا همين اندازه ي ميانه ي فرهنگ كه نشر آن تحقّق يافت، همه ي ساختار و شيوه و شگرد ِ نوين فرهنگ نويسي ي فارسي و بخش مهمّي از درونمايه ي همه ي طرح و فراهم آورده هاي مؤلّف را در بر داشت و پشتوانه ي دهها سال پژوهش و تدريس متن هاي زبان فارسي از كهن تا نو و دستور اين زبان و تجربه ي ارزشمند ويرايش علمي ي فرهنگ برهان قاطع از يك سو و رويكرد بلندپروازانه ي استاد به بنياد ها و ريشه هاي زبان فارسي ي نو در زبان هاي كهن ِ ايراني و ساختارها و كليدواژه هاي دانش زبان شناسي ي نوين از سوي ديگر، چنان پايگاه والا و بي همتايي بدين فرهنگ بخشيد كه همه ي فرهنگ هاي فارسي ي پيش از خود را به منزله ي كوشش هاي ارزشمند ِ مقدّم، تنها در جايگاه ِ "فضل ِ تقدّم" قرارداد.
كار نشر اين فرهنگ كه در زمان مؤلّف ناتمام مانده بود، سپس در زير سرپرستي ي استاد دكتر سيّد جعفر شهيدي ادامه يافت و به سرانجام رسيد و پس از آن، بارها چاپخش شد و البتّه در چاپهاي دهه هاي اخير ِ كتاب، برخي ديگرگون گرداني ها در راستاي نگرشها و برداشتهاي باب روز در جاهاي از متن فرهنگ اعمال گرديد كه هيچ گونه همخواني با رعايت ِ حقّ ِ مؤلّف و نگاهداري ي ِ امانت او ندارد.
در سالهاي اخير نيز، ناشر (مؤسّسه ي اميركبير ِ كنوني) با رواج رسانه ها و كتابهاي الكترونيك، اقدام به نشر لوح ِ فشرده (سي دي) از روي اين فرهنگ كرده است كه هرگاه همه ي بايسته ها در اين نشر به كارگرفته مي شد، مي توانست گامي به پيش در راستاي روزآمد كردن ِ شيوه ي نشر ِ اين اثر و رساندن ِ آن به دست خواستاراني باشد كه به چاپ عادي ي آن دسترس ندارند. اين نشر تازه، نخستين بار در مجموعه اي از دو لوح فشرده و به منزله ي "نگارش ١ " پخش گرديد. امّا بر جلد ِ بسته ي اين مجموعه ي دو لوحي، به رغم ِ بودن ِ تصوير ِ دوره ي شش جلدي ي ِ فرهنگ فارسي ي ِ دكتر محمّد معين، به جاي عنوان اصلي و درست ِ برگزيده ي ِ مؤلّف، عنوان درشت ِ فرهنگ ِ جامع ِ اميركبير (مُعين) را مي بينيم كه آشكارا نشان از ناديده گرفتن ِ حقّ معنوي و علمي ي ِ صاحب ِ فرهنگ ِ فارسي دارد. يعني ناشر به خود اجازه داده است كه عنواني جديد بر اين اثر بگذارد و براي خالي نبودن عريضه، نام ِ مؤلّف را تنها به صورت فرعي و در ميان ِ ( ) بياورد!
ناشر در روشنگري هاي خويش در آغاز اين اثر، از مزيّتهاي گوناگون ِ اين "نگارش" با بهره گيري از دستاوردهاي فنّي ي الكترونيك سخن به ميان آورده است؛ امّا مزيّت تازه پيشكش شان، يكي از چشم گيرترين و سودمندترين ويژگيهاي فرهنگ فارسي را كه عبارت است از درج ِ آوانوشت ِ هريك از درآمدهاي آن با الفباي لاتين و نشانه هاي قراردادي ي ِ جهاني در كنار واژه ها و تركيبها و نامها (و از اين ديدگاه، حتّا بر لغت نامه ي دهخدا برتري دارد)، يك قلم حذف كرده اند؛ يعني فرهنگ فارسي را به سطح ِ فرهنگ هاي پيشين و حتّا كمتر از آنها كاهش داده اند و جر در مورد ِ شمار ِ اندكي از درآمدها كه تلفّظ ِ آنها بيان گرديده است، شخص ِ روي آور بدين "نگارش"، نمي تواند دريابد كه درآمدها چگونه بايد خوانده شود!
پيشگفتار اين "نگارش"، زبان و بياني مُغلق و فضل فروشانه و به دور از هنجار ِ درآمد ِ يك فرهنگ همگاني و نه براي اهل تخصّص به تنهايي، دارد. تركييها و تعبيرهايي همچون "فَرد ِ اجلا" (نمونه ي چشمگيرتر)، "فاقد ِ شيئ ، مُعطي ِ آن نمي تواند باشد" (ذات ِ نايافته از هستي، بخش/ كي تواند كه شود هستي بخش؟)، "اصل ِ موضوعهء منطقي" (اصل ِ نهادين ِ منطقي)، "بروز ترديد و تشكيك ِ علمي" (بروز ِ شك وَرزي ِ علمي)، "استكمال" (كامل كردن/ كمال بخشي) و مانند ِ آن، از اين گونه اند.
افزون بر اين، در اين نوشته ي ٤٧ سطري و دنباله ي آن در بخش "راهنما" و "فرهنگ لغت"، بسياري از واژه ها بر اثر شتابزدگي و بي دقّتي و نيز رعايت نكردن ِ فاصله گذاري ي لازم در ميان جزء ها، با املاي نادرست ماشين نويسي شده است. گونههاي (گونه هاي)، لحظههاي (لحظه هاي)، گسترهايي (گستره هايي)، تازهترين (تازه ترين)، داشتهاند (داشته اند)، پرمخاطرهاي (پرمخاطره اي)، نقيصههايي (نقيصه هايي)، فرسي (فارسي)، فعلياس (فعلي اش)، نرمافزار (نرم افزار)، ويژهاي (ويژه اي)، قار (قرار)، چند رسانهاي (چند رسانه اي)، دوصفحهاي (دوصفحه اي) و كلمهاي (كلمه اي) از اين زمره اند.
آيا يك ايراني هم به صرافت خويش وهم – به ويژه – در هنگامي كه با پرسش يك جز ايراني درباره ي اين آشفته كاري ها در سرآغاز ِ فرهنگ ِ نامدار ِ فارسي رو به رو مي شود، از شرم به خود نخواهد پيچيد و آيا هر خواننده اي در برخورد با چنين ناروايييها و نابهنجارهايي در آغاز اين "نگارش"، به مصداق ِ زبانزد يا مثل ِ مشهور و طعنه آميز ِ "سالي كه نكوست، از بهارش پيداست!"، حق نخواهد داشت كه نسبت به درستي ي املاي درآمدها و توضيح ها در سرتاسر متن فرهنگ (امري كه به تدريج و در درازمدّت آشكار خواهد شد)، بدگمان شود؟
* * *
در دومين نشر اين اثر كه در يك لوح فشرده (سي دي) عرضه گرديده و "نسخه ء دوم" شناسانده شده است، ديگر رودربايستي را يكسره كنار گذاشته و تصوير روي جلدهاي ششگانه ي فرهنگ فارسي را هم بر جلد سي دي نياورده، بلكه آن را با تصويري تركيبي از برخي نگاره ها يا چهره هاي آمده در متن و بر بالاي آنها نقش پرچم رسمي ي كشور و عنوان درشت ِ فرهنگ ِ جامع اميركبير عرضه داشته اند و ديگر حتّا براي مصلحت هم نامي از مؤلّف نامدار فرهنگ فارسي، ولو در ميان ( ) نبرده اند! براي توجيه ِ اين نامگذاري و كاربُرد ِ صفت ِ "جامع" در آن نيز البته چاره اي انديشيده و در همان آستانه ي ورود به كاربَر مژده داده اند كه آنچه در دست داري، نه روايت الكترونيك مشهورترين فرهنگ فارسي به فارسي، بلكه هزارپيشه اي است مركّب از "بيش از يكصد و شصت هزار لغت برگرفته از فرهنگ هاي شش جلدي معين و سه جلدي عميد، به همراه تصوير و تلفّظ لغات، قريب به ده هزار واژهء مصوّب فرهنگستان، كتابخانهء الكترونيكي شامل ديوان حافظگلستان سعديكليله و دمنه، مركز رسانه اي شامل كليپ هاي ويديويي با موضوع ايران و تصاوير پانوراما از ايران و جهان، مُشاعرهء الكترونيك با ديوان حافظ ، جستجو و كاوش قدرتمند در محيط فرهنگ لغت و كتابخانهء الكترونيك."
آيا به راستي خواننده و جوينده ي حيران و سرگردان در برخورد با عنوان اين مجموعه و اين توضيح هاي دهان پركن، از خود نخواهد پرسيد كه چنين ملقمه ي درهم جوشي از سفيدي ي آهك تا سياهي ي زغال، به چه كار ِ من ِ پژوهنده ي نيازمند يك فرهنگ رسا و گويا و روشمند و روزآمد خواهد آمد؟
با ديدن چنين اثري، اين پرسش بر زبان هر اهل تحقيقي نقش خواهد بست كه فرهنگ عميد ( كاري فردي و از ديدگاه زماني مقدّم بر فرهنگ فارسي با درونمايه اي بسيار محدود و كم ژرفا)، با فرهنگ اخير (دستاورد دهه ها كار كارستان ِ استادي بزرگ و سرانجام كوشش و كُنِش ِ شمار ِ زيادي از ويراستاران و تدوين كنندگان ويژه كار در رشته هاي گوناگون با مهين ويراستاري ي استاد ِ مؤلّف) چه نسبت و همانندي دارد كه بتوان آنها را درهم آميخت و در يك مجموعه جاي داد؟
مگر ناشري كه با صاحبان ِ فرهنگهاي گوناگون قرارداد چاپ و نشر بسته است، اين رواديد را هم دارد كه بدون نگرش فرهنگي و انتقادي و كارشناختي، همه در در يك انبان يا كشكول بريزد و روانه ي بازار كند؟
حتّا اگر شبهه را قوي بگيريم و بينگاريم كه اين هزارپيشه سازي با همداستاني ي صاحبان حقوقي ي اثرها صورت پذيرفته باشد، باز هم موضوع از ديدگاه حقّ فرهنگي ي همگاني ي ايرانيان نسبت به اثري كه از هنگام نخستين نشر آن تا امروز بخشي از ميراث فرهنگي ي ِ ملّي به شمار مي آيد و در آينده هم چنين محسوب خواهد شد، منتفي نيست و هر ايراني حق دارد كه در اين زمينه پرس و جو و چون و چرا كند.
نشر ِ واژگان پذيرفته از سوي فرهنگستان (همچنان كه در مورد كارنامه ي دو فرهنگستان پيشين هم ديده ايم) كاري ست سزاوار و انتشار ِ روايت الكترونيك همان واژگان در اين عصر رواج رسانه هاي نوين ِ جزچاپي همانا بايستگي دارد و موجب گسترش آسان تر و پرشتاب تر ِ دانش و فرهنگ خواهد شد. امّا به مصداق ِ "هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد!" اين كار بايد در لوحي جداگانه صورت پذيرد و نه در جوف ِ كاري ديگر كه از گونه اي ديگر و داراي ِ سرشتي ديگرسان است. همچنين است نشر الكترونيك متن هاي مهمّ زبان فارسي كه بايد آن را سرآغاز روزگاري نو در صنعت توليد كتاب شمرد و شادباش گفت؛ امّا باز هم جاي چنين متن ها و كتابهايي در كنار ِ متن ِ يك فرهنگ نيست و انتشار جداگانه و مستقل آنها سزاوارست.
از همه ي اينها كه بگذريم، "مُشاعرهء الكترونيك" ديگر چه صيغه اي ست؟! آيا گنجانيدن چنين پيوستي -- كه تنها دانش آموزان دبستاني و برخي از بازنشستگان ِ طالب ِ سرگرمي مي توانند خواستارانش باشند -- در كنار يك فرهنگ بلندآوازه ي دانشگاهي و فرهنگي، ريشخند ِ دانش و فرهنگ نيست و آيا منطق ِ بازار و توليد كالا بر پايه ي رعايت هرگونه سليقه اي، بر چنين كُنشي حكم فرمايي نمي كند؟!
به راستي در اين بازارمكّاره جز همنوايي با حافظ دل سوخته چه مي توان كرد؟: "جاي آن است كه خون موج زند در دل ِ لعل!"


بيست و نهم آذر ماه ١٣٨٤


جليل دوستخواه
كانون پژوهشهاي ايران شناختي
تانزويل – استراليا
www.iranshenakht.blogspot.com




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?