Sunday, February 05, 2006

 

236. ابوريحان بيروني دانشمند بزرگ ايراني: كاشف ِ علمي و نظري ي ِ قارّه ي آمريكا



يادداشت ويراستار

ابوريحان محمّد بيروني ِ خوارزمي (352 - 429 خورشيدي/ 973 - 1050 ميلادي)، رياضي دان، فيزيك دان، فيلسوف، گياه شناس، داروشناس، كاني شناس، اخترشناس، جغرافيا دان، تاريخ نگار، مردم شناس و پژوهنده ي اسطوره ها و افسانه هاي كهن، يكي از چهره هاي شگفت و -- به تعبير قديم -- اُعجوبه در تاريخ فرهنگ ايران است. او در بيش از يك هزاره پيش از اين، فرهيخته مرد و خردورز ِ آزاده و بلندپروازي بود در حدّ يك دانشمند جهاني ي روزگار ما. به ديگر سخن، او بسيار از زمان خويش پيشتر بود و بخش بزرگي از دستاوردهاي انديشه و دانش و پژوهش او، هنوز هم روزآمد و ارزشمند و رهنمون است. كافي است يادآوري شود كه اين بزرگ مرد ِ شگفت، يسي پيش از كوپرنيك و گاليله و ديگر كاشفان و دانشمندان باختري، نه تنها به گوي سان (كُروي) بودن ِ زمين و گردش آن به گرد خورشيد پي بُرد؛ بلكه در يك كوشش درخشان علمي، شعاع ِ كره ي زمين را اندازه گرفت و رقم به دست آورده اش با آنچه دانشمندان امروز پس از هزارسال و به ياري ي اين همه آزمون و افزار - هاي گوناگون علمي و فنّي به دست آورده اند، تنها 15 كيلومتر اختلاف دارد.
در سال 1353 خورشيدي كه آيين بزرگداشت ِ هزاره ي بيروني در تهران برگزارگرديد، استاد ِ زنده يادم جلال الدّين همايي -- كه در ويرايش و نشر اثرهاي آن دانشمند بزرگ و شناساندن چهرهء تابناك او به ايرانيان و جهانيان اين عصر، كوششي گسترده كرده بود -- درسخنراني ي تاريخي ي خود به مناسبت ِ آن آيين ِ فرخنده در يك همايش بزرگ در تالار رودكي ي تهران، گفت كه مي خواهد درباره ي كاشف ِ قارّه ي آمريكا سخن بگويد. بيشتر ِ حاضران در تالار كه مقصود استاد را از اين اشاره در نمي يافتند، دچار ِ شگفتي زدگي شدند و برخي نيز اندك جنب و جوش و پچپچه اي كردند! استاد كه با تيزبيني و زيركي شنوندگان سخنش را مي پاييد، پيش دستي كرد و در خطابي به حاضران گفت كه بي تابي و شتاب زدگي از خود نشان ندهند و اندكي دندان صبر بر جگر بفشارند تا دريابند كه مطلب به راستي از چه قرارست. آن گاه در حدّي كه زمان يك سخنراني ي همگاني اجازه مي دهد، مقدّمه اي درباره ي پايگاه علمي ي بيروني و دستاوردها و كشف هاي والاي او پرداخت تا به جايي رسيد كه گفت:
"بر پايه ي سندهاي علمي ي موجود، ابوريحان بيروني نه تنها نخستين كسي بود كه به كروي بودن ِ زمين پي برد؛ بلكه اوّلين دانشمند و كاشفي بود كه به وجود ِ قارّه ي آمريكا اشاره كرد و به صراحت نوشت كه امكان ندارد زمين تنها شامل همين قارّه ها و خشكي هايي باشد كه ما مي شناسيم و بدون ترديد، خشكي هاي ديگري را در برمي گيرد كه ما هنوز آنها را نمي شناسيم."
آن روز حاضران در تالار رودكي با اندكي ناباوري از سخنان مستند و دقيق ِ استاد همايي بر جاي خود ميخكوب شدند. امّا ديري نپاييد كه يونسكو در نشريّه ي پيام، ويژه ي هزاره ي بيروني،
شرح اين كشف بزرگ و ديگر كارها و يافته هاي دانشمند بي همتاي ايراني را با تفصيل تمام و تصويرهايي روشنگر منتشركرد.
*
بيروني نه تنها در همه ي گستره هاي دانشي و فلسفي كه در آغاز اين يادداشت برشمردم، چهره اي يگانه و ممتاز بود؛ بلكه در آزادگي و بزرگواري ي انساني و شك ورزي ي هميشگي ي علمي و پرهيز از جزم باوري و خود همه چيزدان انگاري، نيز شاخص بود و همتايي نداشت. او كه هم ولايتي و همروزگار ابوعلي سينا بود، با آن پزشك و دانشمند و فيلسوف نامدار و سرآمد، پيوند و داد و ستد انديشگي داشت و مجموعه اي از نامه هاي ردّ و بدل شده در ميان آن دو برجامانده است ( --> لغت نامه ي دهخدا، زير ِ درآمد ِ ابوريحان بيروني). در اين نامه ها به روشني با سرشت ِ خود محورانه و لحن ِ تند و پرخاشگرانه ي ابن سينا از يك سو و منش ِ آرام و نسبي نگر و فرهيخته و بردبار بيروني از سوي ديگر، آشنا مي شويم و درسي بزرگ در زمينه ي چگونگي ي برخورد يك فرزانه ي راستين با ديدگاهها و برداشتهاي ديگران مي آموزيم.
آنچه در پي مي آيد، روايتي است به گُفتاورد از يكي از ياران بيروني كه در واپسين دم ِ زندگاني ي آن نادره مرد ِ روزگاران با وي ديدار و گفت و شنود داشته است و چهره ي فرزانه و منش همواره پويا و جوياي او را به خوبي به نمايش درمي آورد و نيز چند گفتاورد بسيار خواندني و آموزنده از خود ِ بيروني كه مي تواند الگو و نمونه ي رفتاري باشد براي هر دانش پژوه آزاده و پويايي در زماني و هر جايي. از آقاي منوچهر آرين كه اين روايت و گُزينه ي گفتارهاي دانشمند بزرگ را به اين دفتر فرستاده اند، بسيار سپاسگزارم. ج. د.

به نام خداوند جان و خرد

"بر استاد وارد شدم و در دم مرگ بر بالين او نشستم. از من مسئله اي پرسيد. گفتم: اکنون چه جاي اين سئوال ا ست؟ گفت: اي برادر، کدام يک از اين دو بهتر است؛ اين مسئله را دانسته بميرم يا ندانسته در گذرم؟ پس جواب مسئله را به او گفتم و بيرون آمدم. هنوز چند گامي فراتر نرفته بودم که صداي شيون بگوشم رسيد و اجل استاد بيروني را درگرفت .[1]
و هيچگاه قلم از دست او دور نميشد و چشمانش از مطالعه و مغزش از انديشيدن باز نمي ايستاد جز در دو روز عيد نوروز و مهرگان هر سال و جهت تهيه آذوقه و ملزومات کار[2] معروف است که امير مسعود به پاداش کتاب قانون مسعودي فيلواري نقره براي بيروني خوارزمي فرستاد و او به عذر اين که نگهداري مال او را از کارهاي علمي باز مي دارد آن هديه را نپذيرفت."[3]
بيروني ي خوارزمي :اسطرلابي زورقي از ابو سعيد سنجري ديدم که پايه کار آن مبتني بر حرکت زمين بود من به او آفرين گفتم... بعض مردم به آن معتقدند که حرکت کلي مرئي شرقي مربوط به زمين است نه فلک... ولي چه آنکه حرکت کلي مربوط به زمين باشد يا آسمان ، در هر دو حالت در کارها خللي وارد نمي شود...[4] هر پژوهش گر براي دست يافتن به راستي مي تواند بر هر نوشته‌اي شک نمايد اگر چه راي چندين نفر باشد يا به تواتر بما رسيده باشد و حتي نوشته ي خواص باشد .[5]او بايد هشيار باشد و درستي کار خود را هميشه بيازمايد و بر خود خُرده بگيرد و از خود پسندي بپرهيزد و بر کوشش بيفزايد و از اين کار خسته نشود.»[6]شماره کردن شعاع زمين و پيرامون آن براي شماره کردن شعاع زمين و اندازه گيري پيرامون زمين در گذشته کار بسيار شده است در نوشته هاي دفتر بيروني خوارزمي آمده است :[7]<< در دوره مامون ، بنابر آنچه حبش از خالد مرورودي و گروهي از دانشمندان صناعت نجوم و ماهران در صنعت درودگري و رويگري روايت کرده است ، فرمان داد تا افزارهاي بايسته بسازند و جاي شايسته اي براي اين اندازه گيري برگزيده شود. جايي از بيابان سنجار در نزديکي موصل را برگزيدند که از مرکز موصل نوزده فرسخ و از سُرمَن رَاي چهل و سه فرسخ فاصله داشت، و همواري آن را پسنديدند، و افزارها را بدانجا بردند، و جايي را معين کردند که در آن ارتفاع نصف النهاري خورشيد را رصد کنند. سپس ازين نقطه به دو گروه تقسيم شدندو خالد با دسته اي از زمين پيمايان و صنعتگران در سوي قطب شمال، و علي بن عيساي اسطرلابي و احمد بن بُحتُري زمين پيما با دسته اي ديگر به سوي قطب جنوب به راه افتادند. هر دو گروه چندان پيش رفتند که ارتفاع نصف النهاري خورشيد ، علاوه بر تغير ميل ، به اندازه يک درجه تغير پيدا کرده بود.در راه زمين را ذرع ميکردند و نشانه هايي بر سر راه خود ميگذاشتند، و هنگام بازگشت بار ديگر فاصله را اندازه گرفتند. هردو گروه به آنجا که از يگديگر جدا شده بودند بازگشتند، و درازي يک درجه را پنجاه و شش ميل بدست آوردند. و حبش مدعي شده است که اين گزارش را هنگامي که خالد بر يحيي بن اَکثَم قاضي فرو ميخوانده شنيده و به خاطر سپرده است . و ابوحامدچَغاني نيز از ثابت بن قُرَه به همين گونه روايت کرده است ، و ازفَرغاني با دو سوم ميل افزودن بر ميلها ياد شده .>>بيروني خوارزمي نوشته که مي خواسته چنين کاري را در خوارزم انجام بدهد اما < همت کساني که بايد درين کار به من مدد رسانند سستي گرفت> و نتوانست آنرا سامان دهد.بيروني خوارزمي به روش ديگري براي بدست آوردن پيرامون و شعاع زمين کوشش کرده است :<< و راه ديگري براي شناختن پيرامون زمين هست که در آن نيازي به راه پيمايي در بيابانها نيست. و اين چنان است که بر کنار دريا ، يا سرزمين همواري واقع است بالا رويم ، و اگر در مشرق يا مغرب آن دريا يا بيابان يافتيم ، هنگامي که نصف قرص خورشيد در مغرب فرو شد ( مرکز آن را ) رصد کنيم . درين هنگام مقدار انحطاط [ بزير آمدن] خورشيد را با حلقه عِضاده دار اندازه ميگيريم.>>درين روش بيروني خوارزمي زاويه ميانگاهِ خورشيد را در زمان غروب و در بالاي کوه و پايين آن در تراز آب دريا با ابزار دقيقي پيدا نموده است و چون بلندي کوه را پيدا نموده است پس توانسته است شعاع و پيرامون واندازه کمان يکدرجه زمين را بدست آورد .<< و هنگامي که من در قلعه نَندَنَه از سرزمين هند بودم ، و بر کوه مشرف برآن از طرف مغرب بالا رفتم ، و بيابان جنوبي آنرا ديدم ، بر آن شدم که اين روش را در آنجا بيازمايم . پس بر قله کوه آنجا را که به نظر ميرسد کره لاجوردي به زمين ميرسد رصد کردم و خط ديد را به اندازه 'oo:34 از خط عمودِ بر خظ قايم فرو افتاده يافتم . و ارتفاع کوه را اندازه گرفتم و آنرا 18": ' 3 : 652 [ 055 .652= 360/18 + 60/3 + 652 ] از ذراع [ اَرَش] پارچه ي مرسوم در آن سرزمين يافتم که در تصوير همان خط EL است . چون زاويه T قايمه است ، و زاويه k به اندازه انحطاط 'oo:34 ، و زاويه E به اندازه متمم آن يعني 26': 89 [ 26' : 89 = '00:34- 90 ] است ، پس زاويه مثلث ETK معلوم است ، و اضلاع آن بر حسب مقياسي که EK جيب کلي باشد معلوم خواهد بود .با اين مقياس [ شست گاني يا ستيني ] TK برابر ميشود با 49" : 59' : 59 [‌ مقياس را بيروني خوارزمي در گذشته بر پايه جيب کلي 60 گرفته است اکنون ما آنرا يک ميگيريم 60 = (SIN (90 يا 1 = (90)SIN پس 49" : 59' : 59 = (26' : 89 )SIN يا جيب ] ، و تفاوت آن با جيب کلي 11" :' 00 : 00 [ 11" :' 00 : 00 = 49" : 59' : 59 - 60 ] همان ارتفاع EL است .ولي اندازه EL [‌بلندي کوه ] بر حسب ذراع [اَرَش] معلوم است ، و نسبت ذراعهاي آن به ذراعهاي LK ، همچند نسبت 11" :' 00 : 00 است به 49" : 59' : 59 و حاصل ضرب 18": ' 3 : 652 که شماره ذراعهاي EL است در 49" : 59' : 59 که اندازه اجزا LK است، ميشود "" 42 : "' 23 : " 27: ' 18: 39121 [يا 291930556 .39121] و چون اينمقدار را بر 11" :' 00 : 00 که اجزا EL است تقسيم کنيم ، 9" : ' 2: 12853337 [‌ 12853337.0358 ] به دست مي آيد که شماره ذراع هاي نصف قطر زمين يا شعاع زمين يعني LK است ، و بنا براين طول محيط آن برحسب ذراع [ اَرَش] ميشود " 39: ' 30: 80478118 [51083 .80478118] و در ازاي يک جز از سيصد و شصت جز محيط زمين يعني يکدرجه ، " 45: ' 19: 223550 [ 3292 .226550] و چون اينمقدار را بر 4000 [ هر ميل 4000 ارش و هر فرسنگ يا فرسخ برابر 3 ميل يا 12000 ارش است] تقسيم کنيم ، عده ميلهاي موجود در يکدرجه برابر با 15" : 53' : 55 [8875 .55] به دست مي آيد که از روايت حَبَش چندان دور نيست . و توقيق دهنده خداست .>>[8]SIN(E) = R / ( R+h)R* SIN(E) + h* SIN( E) = RR = h * SIN(E) / [ 1 - SIN(E)]يا در روش شستگانيR = h * SIN(E) / [ 60 - SIN(E)
-----------------------------------------------------------------------------
[1] هزاره بيروني –مهيار خليلي و علي نجفي چاپ گهر 1352 برگ 7
[2] 21 همان برگ
[3] همان برگ 111
[4] همان برگ 10
[5] التفهيم بيروني خوارزمي بکوشش استاد همايي، چاپ هما - 1367، برگ 55
[6] بيروني خوارزمي: تحديد نهايات الاماکن، برگردان احمد آرام، چاپ دانشگاه، 1352، برگ 195 186 -
[بيروني خوارزمي اين روش شمارشگري را در نوشته هاي ديگر خود در کتاب اسطرلاب و [7
در قانون مسعودي خود هم آورده است که چنانچه اعداد نوشته شده بالا باهم مغايرتي داشته باشند ،نياز به پژوهش بيشتري در مقابله کردن همه نسخه ها در همه کتابهاي مانده و رونويسي شده بيروني خوارزمي ميباشد.
[8] استاد احمد آرام اختلاف نسخه هاي مقابله شده خود را ننوشته اند.



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?