Thursday, February 02, 2006

 

235. خليج ِ فارس و خوزستان: داستاني نه تازه!



يادداشت ويراستار
جمعه چهاردهم بهمن هزار و سيصد و هشتاد و چهار

پيش از اين، در چند درآمد ِ اين تارنما از خليج فارس و توطئه هاي آزمندان ِ سرمايه سالار جهاني و شيخكان و خودكامگان نفتي ي برگماشته شان در چند دهه ي گذشته براي حذف اين نام باستاني و رايج كردن ِ نامي ساختگي و خندستاني به جاي آن و يا كاربُرد ِ خليج به تنهايي براي ناميدن ِ آبراهه ي جنوب ايران، سخن به ميان آوردم و گُفتاوردهايي داشتم.
امّا گويي به رغم ِ همه ي گفتارهاي پژوهشي و بنيادشناختي ي ايرانيان و دادخواست هاي آنان به نهادهاي جهاني و رسانه ها، اين داستان پاياني ندارد و اين پرونده همچنان گشوده است. در ماههاي اخير نيز، در ميان هياهوي تهديدآميز ِ صادركنندگان ِ "دموكراسي" ي آتش و خون و جنگ و جنون، خواننده و شنونده ي ياوه هايي در اين زمينه، در رسانه ها و نشريّه ها و نهادهاي جهاني بوده ايم. افزون بر اين، در روزهاي پشت سر خبرهاي تاسّف آور ِ بمب گذاري در شهر اهواز و كشتار بي گناهان دريافته ايم كه سياه بانگ ِ جدادانستن خوزستان، بخش مهمّي از ايران از روزگار باستان را نيز به همراه داشته است.
اين آشوب گري ها و كژانديشي ها و دورنماي هولناكي كه در پي دارد، "خواب در چشم ِ تر ِ" هر ايراني ي دل سوخته اي "مي شكند" و او را وامي دارد كه با زباني حافظانه بمويد:
"چو بيد بر سر ِ ايران ِ خويش مي لرزم/ كه كار در كف ِ خودكامگان ِ بدخواه است!"
با دريغ فراوان بايد گفت كه در برابر اين انبوه بدخواهي ها و توطئه گري ها، نهادهاي رسمي ي سرزمين ما كاري كارستان نكرده اند و تازش سرمايه سالاران چپاولگر و ايران ستيز، با سدّ ِ بازدارنده اي رو به رو نشده است. در كنار اين فروگذاري ي خويشكاري ي ملّي تنها كوشش هاي ارزنده ي پاره اي از نهادهاي ناوابسته و دل سوزان راستين به حال ايران و از همه چشم گيرتر گروه پرشين گُلف آن لاين را شاهد بوده ايم كه بايد ارج گزارد و قدر شناخت و با همه ي توش و توان به ياري ي آن شتافت تا بانگ دادخواهي ي ايرانيان به گوش همه ي جهانيان برسد و بدخواهان و دسيسه گران را بر سر ِ جاي ِ خود بنشاند.
در همين زمينه، دوست ِ پژوهشگر ارجمند آقاي دكتر تورج پارسي از سوئد، گفتار ارزنده ي مستندي در تارنماي ادبيّات و فرهنگ نشر داده و نشاني ي آن را با مهر بدين دفتر فرستاده اند كه با سپاس بسيار از ايشان، متن آن را در پي مي آورم تا خوانندگان اين صفحه با آگاهي هاي بيشتري در راه پاسداري از حقّ ايرانيان گام بردارند. ج. د.










دکتر تورج پارسی

ازخوزستان همیشه خوزستان
تا
دریای همیشه پارس


دو موضوع سبب شد که این مقاله بازنویسی و در سایت آورده شود نخست مژده ی چاپ کتاب ارزشمند ِ خلیج فارس در نقشه های کهن ِ جغرافیایی به دو زبان فارسی و انگلیسی از سوی موسّسه ی ِ جغرافیایی و کارتوگرافی ی سحاب در تهران است. که توجه ی همگان را به سایت های
/www.iranshenakht.blogspot.com
www.PersianGulfONline.org
ونوشته های استادان گرامی دکتر جلیل دوستخواه و دکتر محمد علا وپیام پژوهنده ی جوان کوشا پژمان اکبر زاده جلب می کنم .
موضوع دوم انفجارهایی است در شهر اهواز و زمزمه ی کریهی که نخست در سال ۱۹۳۰ بر پايه ی سیاست استعماری دولت انگلیس، از حلقوم
Sir charles Belgrave
بیرون آمد. بر مبنای همین شوم اندیشی، در شهر لندن ایستگاه تلویزیونی راه انداخته اند و با واژگانی کریه همچون عربستان ، الاهواز و الخلیج العربی به خیال خود در فکرتغییر نقشه ی جغرافیای ایران زمینند . شاید در میان اینان باشند ناراضیانی از عرب های ایران اما این دلیلی بر تجزیه طلبی همه ی آنان نیست ، از سویی تغییر مثلا واژه ی اهواز به احواز دلیل عربی بودن این شهر نمی شودچه را که هر شهری را شناسنامه ایست از سویی در ایران زمین شهر سازی را تاریخی است کهن نگاهی اجمالی به این مهم مطلب را روشن تر خواهد ساخت "امپراتوران ماد و هخامنشی نیازی به ساختن شهرهای تازه نداشتند چرا که اهمیت شهرها در اقتصاد جامعه کم بود . در زمان سلوکی و اشکانی شهر نشینی و شهر سازی سیاست روز می شود و یک باره رشد شتابان می یابد . دوره چهار سد و بیست و هشت ساله امپراتوری ساسانی ( ۲۲۴ ــ ۶۲۵ م ) به ویژه دوران پادشاهی اردشیر بابکان را باید زمان گسترش و نوسازی شهرهای کهن و ساختن شهرها و شاهراه های بازرگانی و آبادی های تازه و بستن سدها و پل ها دانست . آمار پایتخت های ایالتی دوره ساسانی بیانی است از موجودیت ۱۰۴ شهر که شست تای آنها پدیده سیاست شهر سازی ساسانیان است . ازجمله پدیده ی همین سیاست شهرسازی شهری است به نام هرمزد اردشیر ، در کتاب مجمل التواریخ و القصص آمده است : اردشیر بابکان شهر ها ساخت که یکی هم هرمزد اردشیر بود . هرمزد اردشیر دو شهر بود ، در یکی بازارایان و در دیگران مهتران ( اشراف ) به پهلوی یکی را هوجستان واجار یا خوجستان واجار خواندندی آنست که معرب ، سوق الاهواز گفتند و دیگری را هومشیر را به وقت آمدن عرب آنرا خراب کردند . سوق الاهواز بماند ( رویه ی ۶۲) . در کتیبه های هخامنشی خوزستان را اووج Uvaja و اوجا uja نوشته اند. در پهلوی هوز یا خوز، هوج و خوج نامیده می شد ه که هوجیستان یا خوجیستان همان خوزستان یا هوزستان است ( دیار شهریاران رویه ۱۱۵۰) . پس با خواندن و گفتن وطن العربیه نمی توان خوزستان را عربستان و اهواز را با احواز نوشتن و گفتن رخت یا دوشداشه ی عربی تنش کرد . آنچه که آشکارست عرب زبانان ایرانی ساکن خوزستان ،مانند هر ایرانی به تمامیت ارضی ایران پابندند ، دیدیم موقع ورود سربازان عراقی به سوسنگرد و غارت و تجاوزی که به عرب زبان های منطقه روا داشتند یک زن عرب زبان در نانی که از او خواستند که برایشان بپزد سم ریخت و تعدادی را کشت و نهایت خشم خود را به بیگانه همزبان نشان داد امروز دست آشکار استعمار پشت این خرابی هاست و فقرو فاقه و حکومت امام زمان نیز زمینه ی این نابکاری ها را فراهم آورده است . اما آینده ی ایران روشن خواهد بود ، قوم های ایرانی ما با هر دین و زبان و آیین در کنار هم دموکراسی را برقرار کرده وایران را خواهند ساخت . ایران خواهد ماند و سیرک الوطن العربی نیز عمری همچون برف در تابستان اهواز خواهد داشت. باید هوشیار بود و هر کاری را با خردوری سامان بخشید تا دشمن را شاد نکنیم.


Persian golf

آقای رامزفیلد در زمانی که وزیر دفاع امریکا بود آبراه همیشه پارس را به نامی خواند که هیچگونه سابقه ی تاریخی نداشته و نخواهد داشت : الخلیج العربی ! بی گمان آقای رامزفیلد می دانست که نام این آبراه پارس است و سازمان ملل متحد که امریکا از بنیان گذاران آن و مقر دایم آن در نیویورک است در جلسات رسمی خود به ویژه در دو مورد _ مارس ۱۹۷۱ و اگوست ۱۹۸۴_ با رای ۲۲ کشور عربی نام خلیج را تنها نام تاریخی - حقوقی آبراه واقع در جنون فلات ایران معرفی کرده است . البته بی گمان آقای رامز فیلد آگاهانه و بنا به مصلحت سرمایه و منافع چشم بر حقیقتی آشکار پوشیده و به نام جعلی متوسل شده بود که با نام تاریخی - حقوقی آن مغایرت دارد .
شور بختانه بنا به گزارش خبر گزاری ها به ویژه سایت ‌‌ بی بی سی شنبه ۲۰ نوامبر ۲۰۰۴ موسسه ی نشنال جیوگرافیک که از اعتباری جهانی در دانش جغرافیا برخوردارست در اتلس تازه ی جهان که منتشر کرده است نسبت به اتلس پیشین خود تغییراتی داده بود که از جمله ی این تغییرات گنجاندن نام خلیج عربی در داخل پرانتز در مقابل خلیج پارس!

آقای الن کرول مسئول گروه تدوین کنندگان نقشه های اتلس گفته بود که گذاشتن نام خلیج عربی در نسخه ی تازه نشنال جیوگرافیک به این دلیل است که برخی کشورها این نام را به صورت رسمی بر خلیج فارس نهاده و استفاده می کنند و ما نیز بر کاربرد این نام در این کشورها اذعان داریم!
دلیل و خواست این موسسه ی به اصطلاح علمی که از اعتبار جهانی هم برخوردارست در حد تفکر وپیشنهاد خلخالی است ، ایشان نیک آگاهند که یک نام حقوقی - تاریخی را نمی توان تغیر داد مگر به مصلحت منافع و سرمایه و دلار های دریافتی است اما باوجود حال عرض خود بردن است.

سابقه ی تاریخی دریای پارس


(۲۴ ad - ۶۳ Bc ) strabo
تاریخ دانی که به پدر جغرافیا نامورست از چهار دریای دنیای قدیم نام می برد :
يك) درياي روم که امروز دریای مدیترانه نامیده می شود.
دو) درياي پارس يا سينوس پرسيكوس.
سه) خليج عربي كه امروز درياي سرخ ناميده مي شود.
چهار) درياي مازندران.


دریای پارس یا سینوس پرسیکوس میان ایران و شبه جزیره ی عربستان واقع شده و با دریای عمان از راه تنگه هرمز پیوند پیدا می کند. بر ِ شمالی ِ آن، یعنی از دهانه ی اروند رود تا تنگه هرمز کرانه ی ایران زمین است و در اندک مساحتی از گوشه شمال غربی آن، کشورهای ایراک (عراق) و کویت جا گرفته اند .
در روزگار شاهنشاهی هخامنشی این دریا را پارسا درایا
Parsa draya
می گفتند که با آنچه امروزه ایرانیان کرانه نشین ِ این دریا از بوشهر تا بندر عباس در گویش خود به کار می برند نزدیک است.

دریای پارس


از آغاز سده ی بیستم میلادی در نوشتارهای جغرافیایی واژه ي خلیج به جای واژه ی دریا به کار گرفته شد و در عوض کمتر از نام درست آن که دریای پارس است و تاریخی چند هزار ساله پشت سر دارد سود جستند . چه خوب است كه ما نیز همچون کرانه نشینان، آن را دریای پارس بخوانیم و از واژه ی خلیج بپرهیز یم

ساز ِ ناکوک ِ الخلیج العربی


Sir charles Belgrave
در سال ۱۹۳۰ یعنی نه سال پیش از جنگ دوم جهانی بر مبنای سیاست استعماری دولت انگلیس، نام بی مُسمّا و بی سند خلیج عربی را به کار برد . او که نماینده ی سیاسی بریتانیا و از سال ۱۹۲۰ تا ده ۱۹۵۰ مشاور امیر بحرین بود طرح تغیر نام همیشه ي پارس را ریخت و به وزارت امور خارجه دولت متبوعه خویش پیشنهاد داد و پیش از آنکه پاسخی دریافت کند، برخی ادارات دولتی را تشویق نمود تا از نام جعلی خلیج عربی استفاده کنند ، اما دولت بریتانیا به علت درگیرهایی که با رضا شاه و جنگ دوم جهانی پیدا کرد ، این پیشنهاد را بایگانی کرد؛ ولي البته از چشم دور نگه نداشت؛ بلکه شیوه ي دیگری را در پیش گرفت به این عبارت که از دهه ي ۱۹۵۰ کوشید عرب ها را از گوشه و کنار تشویق کند که به بحرین کوچ کنند تا بومیان ایرانی را در اقلیت قراردهد. این کار نیز توسط چارلز بلگریو انجام یافت بطوری که تا پایان دهه ي ۱۹۶۰ بر جمعیت عرب مهاجر افزوده شد و گروه اکثریت جامعه را تشکیل دادند و در واقع گامی دیگر در در ره ایران زدایی از دریای پارس برداشته شد. توفیق ِ نقشه ي ِ شوم نماینده سیاسی انگلیس آتش زیر خاکستری بود که نیاز به فرصت تازه داشت، این فرصت هم در سال ۱۹۵۸ در ایراک (عراق) به وجود آمد.


ایراک یا عراق همسایه ی غربی ما

چگونه کشوری به این نام شکل گرفت ؟
پس از شکست دولت عثمانی در جنگ دوم جهانی اول ، فاتحان جنگ یعنی انگلیس و فرانسه برای حفظ منافع خود در سرزمین های شکست خورده دست به تشکیل کشورهایی کوچک چون سوریه ، ایراک ، لبنان و اردن زدند و در کشورهای تازه تاسیس دولت های سرسپرده خود را بر سر کار آوردند .
در این زمان نقش موثر ادوارد لارنس
Edward Thomas Lawrence
نامور به لارنس عربستان ( ۱۹۳۵ - ۱۸۸۸ م ) باستانشناس ، افسر ، سیاستمدار و نویسنده ی انگلیسی یا به گفته ای جاسوس انگلیس که پس تر دارای عنوان
Sir
هم شد، برجسته است. لارنس ، فیصل پسر حسین، شریف ِ مکّه را که از سرسپردگان دولت بریتانیا بود و در جنگ انگلیس بر علیه عثمانی شرکت بی چون و چرا داشته، به کنفرانس صلح پاریس (۲۹ ژانویه ۱۹۱۹ ) فرستاد. پس از این کنفرانس، فیصل به عنوان پادشاه سوریه تعین شد؛ اما چون سوریه تحت قیمومت فرانسه قرار گرفت، فرانسویان فیصل را نپذیرفتند. لارنس دوباره به برپایی کنفرانسی در قاهره دست می یازد که در آن سِر چرچیل ، سِرپرسی کاکس ، گرترودیل و جان فیلیپی شرکت داشتند. در این کنفرانس فیصل با پذیرش همه ی شرایط بریتانیا به عنوان دست نشانده انگلیس به پادشاهی کشور ِ نو بنیاد ایراک تعيین یا منصوب شد ( اگوست ۱۹۲۱).
در مدت ۳۷ سال سرسپردگی - پادشاهی ِ فیصل، یعنی از اگوست ۱۹۲۱ تا کودتای جمهوری خواهان جولای ۱۹۵۸
به رهبری سرهنگ قاسم که فیصل دستگیر و کشته شد، ۵۸ هیات دولت در کشور ایراک تشکیل شد که از
آن میان نوری سعید ( ۱۸۸۸-۱۹۵۸ م)، ۱۴ بار به نخست وزیری رسید. فیصل و هیات دولت او سرسپرده سیاست استعماری انگلیس در منطقه بودند.


پیدا شدن سرهنگ قاسم در تصویر سیاسی ایراک

سرهنگی به نام عبدالکریم ابن قاسم مقصود ( ۱۹۶۳-۱۹۱۴ م ) که درس خوانده ی مدرسه های نظامی بغداد و انگلستان بود و در ۱۹۴۸ در جنگ بر علیه اسراییل و در سال ۱۹۵۶ در دوران بحران کانال سوئز شرکت کرده بود در جولای ۱۹۵۸ کودتا کرد و رژیم سلطنتی ایراک را بر انداخت و با سمت نخست وزیر و فرمانده ی کل قوا و ریاست جمهور کار خود را آغاز کرد . این سرهنگ چهل و چهار ساله از همان آغازبه دست آوردن قدرت سیاسی - نظامی ادعای رهبری جهان به اصطلاح عرب را داشت ، اما رقیب او در این میان سرهنگ چهل و دو ساله ی مصری جمال عبدالناصر (۱۹۷۰ - ۱۹۲۸م ) بود که دشمنی با اسراییل نامش را بر سر زبان انداخته بود و چشمان به اصطلاح جهان عرب به او دوخته شده بود . قاسم برای اینکه میدان را از دست رقیب مصری بیرون بیاورد به پیشنهاد بایگانی شده ی سِر چارلز بلگريو خون تازه ای بخشید و آنرا دوباره به جریان انداخت؛ به این عبارت که نام دریای پارس را الخلیج العربی و خوزستان را نیز عربستان اعلام کرد . اما شگرد آقای قاسم نزد عرب ها نگرفت به طوریکه حتا کویت قرارداد استقلال خود را با انگلیس نیز در سال ۱۹۶۱ همراه با نام الخلیج الفارس امضا کرد . اما سرانجام تلاش و تبلیغات ناصریسم و بعث عراق و سوریه بی ثمر نماند و در دهه ی ۶۰ تا ۷۰ در جهت پیشبرد پان عربیسم که در واقع یک رودرویی با ایران بود، نهادهایی در شیخ نشین ها ی دریای پارس شکل گرفتند . این نهاد ها که اغلب در دانشگاها و مراکز علمی و پژوهشی فعالیت می کردند زیر پوشش سیمنارها و کنفرانس های پژوهشی ! با بودجه های کلان به شیوه های گوناگون پژوهشگران را وادار می کردند که تا نام غیر تاریخی - حقوقی الخلیج العربی را به کار گیرند . در این ره پول نفت کشورهای عربی بی دریغ پخش شد درنتیجه بسیاری از مراکز دانشگاهی و پژوهشی به ویژه شرکت هایی که در حوزه ی چاپ تاریخ و جغرافیا کار می کردند نام جعلی خلیج عربی را پراکندند و از خوان دلارهای نفتی بهره ها بردند که در معرکه گیری پان عربیسم بي بي سي و تایمز لندن نقش عمده ای را بازی کردند؛ آنچنان که دهه ی شست و هفتاد روزنامه های انگلیس تحت تاثیر رادیو ی فراگیر بی بی سی، از نام من درآوردی و مصلحتی خلیج سود جستند شگفت آورست که تمام خلیج های دنیا نام دارند مگر دریای پارس که در تاریخ ، نام و هویّت تاریخی دارد . نا گفته نماند که صدای سازمؤسّسه ی نشنال جیوگرافیک نیز قابل تامل است !


نگهبانان دریای پارس persian golf task force

شوربختانه در برابر پان عربیسم کاری انجام نشد در نتیجه اینان نه تنها نام دریای پارس را را به خیال خود با پول نفت تغیر دادند بلکه پدیده های فرهنگ پربار ایران زمین را نخست به نام تمدن اسلامی ! و سپس به نام تمدن عرب در دنیا پراکندند. این کوتاهی سبب شده است که در انسیکلوپدیا ها ، رادیوها تلویزیون ها ، کتاب های درسی مدرسه ها و دانشگاه های غرب آنچه ایرانی و در فرایند فرهنگ ایرانی است به نام عرب گفته و نوشته شود و با عبارت "غرب مدیون تمدن عرب است!" مهر تایید و تکریم پای آن گذاشته شود.
خوشبختانه در سال ۱۹۸۸ ایرانیانی آگاه و مسئول که بیشتر آنها از دانشگاهیان هستند احساس مسئولیت کرده دور از بی حالی و بی تفاوتی و حتا محافظه کاری، سازمانی برای نگهبانی و دفاع حقوقی - تاریخی ي ِ هویّت ِ دریای پارس تشکیل دادند. این سازمان برای نهادها و شرکت های متخلف نامه هایی را که از پشتوانه ی تاریخی حقوقی برخوردارست، می فرستد. این روشنگری و آگاهی دهي، اثر مثبت داشته است؛ مگر نزد شرکت هایی که منافع بی شماری در کشورهای عربی دارند.


سرچشمه ها
Sven Tägil Konflikt o samarbete vid Persika vilken lund University Press
پیروز مجتهد زاده: خلیج پارس در درازنای تاریخ، ره آورد، شماره ۴۰ - زمستان ۱۳۷۴
پیروز مجتهد زاده: بحرین جز خاک ایران نبود که جدا شد، ره آورد، شماره ۴۸ - پاییز ۱۳۷۷
فرهنگ معین
ماهان عابدین: کیهان لندن، شماره ۹۷۰ - دوازده شهریور ۱۳۸۲

نام دریای پارس در برخی زبان های گیتی


انگلیسی Persian Gulf
آلمانی Persischer Golf
ایتالیایی Golfo persco
فرانسه Golf Persique
روسی Persidskizaliv
ژاپونی
Perusha wan


PersianGulf task Force ْ
Who We Are?


Executive Board Member:
mala@calstatela.edu Mahammad Ala
javad fakharzadeh javad۱@rcn.com
afshin ddastafshan persiafshin @yahoo.com
Advisory Board memmber
momammad Navab
hamid zangeneh Hamid.zanganeh @ widener.edu
Farhang Mehr fmehr@bu.edu
Trita Parsi tparsi@niacouncil.org
Davood Rahni nrahni@pace.edu
Pirouz Mojtahed zadeh pirouzmojtahedzadeh@hotmailyahoo.com
public Relations director Jamshid Charmchi jamshid_charmachi@yahoo.comi



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?