Thursday, November 17, 2005

 

164. گزارشي از يك كارنامه ي پژوهشي




ديروز آگاهي يافتم كه روزنامه ي ايران چاپ تهران، در شماره ي هفدهم آبان ماه خود، گزارش ِ كوتاهي از كارنامه ي دانشگاهي و پژوهشي ي ِ نگارنده ي اين صفحه را در صفحه اي با عنوان مهر، نشرداده است.
با سپاس از آقاي احمد جلالي فراهاني، نويسنده ي گزارش و ديگر دست اندركاران ِ روزنامه ي ايران و درودي ديگر به همه ي ايرانيان و دوستداران فرهنگ ايراني -- كه كوشش و كُنِش ِ كانون ِ پژوهش هاي ايران شناختي در راستاي ِ خدمتگزاري بدانهاست -- متن ِ گزارش ِ اين روزنامه را در پي مي آورم.

رهيافتي به آموزه ي زرتشت


سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴


Tue, Nov 8, 2005

احمد جلالي فراهاني


جليل دوستخواه شاهنامه پژوه و پژوهشگر فرهنگ و ادب ِ ايران باستان، متولد ۱۳۱۲ اصفهان، داراي دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران( 1347) است. همكارى با لغت نامه دهخدا و تأليف و تدوين حرف «ر» در آن لغت نامه، همكاري با زنده ياد دكتر محمّد مُعين در تدوين بخشي از درآمدهاي ادبي ي ِ فرهنگ فارسي، همكارى با استاد ابراهيم پورداود اوستاشناس مشهور و نگارش گزينه اى از گزارش اوستا ( كه 6 بار به چاپ رسيد)، همكاري در بنيادگذاري ي جُنگ ِ اصفهان (گاهنامه ي ادبي - فرهنگي ي دهه هاي چهل و پنجاه اين سده ي خورشيدي)، تدريس و پژوهش در دانشگاه هاى مختلف كشور در سالهاي ۶۹-۴۷، همكارى با دانشنامه ايرانيكا در نيويورك به عنوان كمك ويراستار و نگارنده ي برخي از درآمدها، واگذاري ي كتابخانه ي شخصي به بنياد فرهنگي ي فردوسي در اصفهان، بنيادگذاري ي كانون پژوهش هاى ايران شناختى در استراليا ، همكاري با كتابخانه ي گويا (آوديو لايبرري) در شبكه ي جهاني و كوشش براي هرچه سرشارتركردن ِ گنجينه ي اين كتابخانه، همكاري و كوشش براي تدارك يك گردهمايي ي هفتگي ي شاهنامه پژوهي به ميانجي ي ِ تارنماي ِ كتابخانه ي گويا و همكاري براي شكل بخشي و گسترش كتابخانه ي ايراني (پرشين لايبرري) در شهر سيدني (استراليا)، بخشي از كارنامه ي فرهنگي و دانشگاهي ي اوست.
برخى از تاليف ها و ترجمه هاي وى عبارتند از : ترجمه ي ِ هيماليا، برگزيده شعرهاى پانزده شاعر ِ اردو؛ زبان پاكستان و هندوستان (با همكاري ي دكتر سيّد عليرضا نقوياوستا نامهء مينَوي ِ آيين زرتشت (بازنوشت ِ گزينه اي از گزارش اوستاي استاد پورداود، زير ِ نظر ِ استاد)، ترجمه ي ِ آيين ها و افسانه هاى ايران و چين باستان (4 چاپ) و پژوهشهايي در شاهنامه، دو اثر از پژوهشگر ِ پارسي جهانگير كوورجي كوياجي (ويرايش دوم دو كتاب در يك جلد با عنوان ِ بُنيادهاي اسطوره و حماسه ي ايران، 2 چاپ)، آفرينش و رستاخيز، پژوهشى معناشناختى در ساخت جهان بيني ِ قرآني، ترجمه ي اثري از شينيا ماكينو پژوهشگر ِ ژاپني (2 چاپ) داستان رستم و سهراب، روايت نقّالان (ويرايشي از نقل و نگارش ِ مرشد عبّاس زَريرياوستا، كهن ترين سرودها و متن هاي ايراني ( 2 جلد، تا كنون 9 چاپ) حماسه ي ايران، يادماني از فراسوي هزاره ها (2 چاپ، استكهلم و تهران) ،هفتخان رستم بر بنياد داستاني از شاهنامه ي فردوسي (براي جوانان)، رهيافتي به گاهان ِ زرتشت و متن هاي نواوستايي (ترجمه ي اثري از هانس رايشلت، دانشمند آلماني)، فرآيند ِ تكوين ِ حماسه ي ايران از آغاز تا روزگار فردوسي و شناختنامه ي فردوسي و شاهنامه (در مجموعه ي از ايران چه مي دانم؟) و ايران شناخت، ، يادنامه ي ِ استاد آ. و. ويليامز جَكسُن (20 گفتار ِ ايران شناختي از ايران شناسان ِ نامدار ِ جهان).
دهها گفتار و بررسي و نقد كتاب را نيز كه در چهل سال گذشته از او در جُنگها، جشن نامه ها، يادنامه ها و نشريّه هاي ادبي و فرهنگي (چاپي يا الكترونيك) در ايران و كشورها ديگر نشريافته است ، بايد بر اين فهرست افزود.


جليل دوستخواه نيازى به معرفى ندارد. كتابها و مقاله هايش بهترين و گوياترين معرّف اوست. آشنايان به فرهنگ ايران و ادب فارسى از پژوهش هاى ژرف و گسترده اش در متون كهن، شناخت ِ كافى دارند.
او از شاهنامه شناسان بنام جهان است و افزون برمطالعات گسترده و تأليفات شايسته اى كه در شاهنامه ي فردوسى انجام داده، گزارش و پژوهشى نيز با عنوان اوستا، كهن ترين سروده ها و متنهاى ايراني (در دو جلد) به چاپ رسانده كه يكى از مهمترين منابع در مطالعات اوستاشناسى و از بهترين تحقيقات در اين زمينه است. از او اخيراً نيز ترجمه اي با عنوان رهيافتى به گاهان زرتشت و متن هاى نواوستايى به چاپ رسيده است و انتشارات ققنوس در تهران ، ۱۱۰۰ نسخه از اين كتاب ۷۳۸ صفحه اى را به بازار كتاب عرضه كرده است.
دوستخواه متولد سال ۱۳۱۲ اصفهان است و در ۱۹ سالگى به عنوان آموزگار در يك روستا آغاز به كار كرد.
در سال ۱۳۳6 به دانشكده ادبيّات و علوم انسانى دانشگاه تهران راه يافت و از همين دانشگاه در سال 1347 موفّق به دريافت درجه ي دكترا در رشته ي زبان و ادبيّات فارسى شد.
او در بين سالهاى ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ با فرهنگ فارسى معين و لغت نامه دهخدا همكارى داشت و به دعوت استاد دكتر محمّد معين در مؤسّّسهء لغت نامهء دهخدا، حرف «ر» را و در فرهنگ فارسى بخشي از درآمدهاي ادبي را تدوين كرد.
وي از سال ۱۳۴۰ به دعوت استاد ابراهيم پورداود كه خود از محققّان بنام در زمينه ي ِ اوستاشناسى بود، نگارش كتاب ِ اوستا، نامهء مينَوي ِ آيين زرتشت را عهده دار گرديد كه در فاصله ي ِ سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۶۴ ۶ بار به چاپ رسيد. دوستخواه پايان نامه ي ِ دوره ي ِ دكتري اش را با عنوان آيين پهلوانى در ايران باستان نوشت و به دانشگاه تهران تقديم كرد كه خود يكى از مهمترين منابع مطالعه در مورد تاريخ و ايران باستان محسوب مى شود.
او بين سالهاى ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۹ در دانشگاههاى مختلف كشور به تدريس اشتغال داشت و در سالهاى ۱۳۷۲ و ۷۳ به دعوت دكتر احسان يارشاطر به عنوان كمك ويراستار دانشنامه ي ايران (اِنسايكلوپديا ايرانيكا) به نيويورك رفت و پس از آن نيز با نوشتن مقاله و نقد، همكارى خود را با اين دانشنامه پى گرفت. او از سال ۱۳۶۹ به استراليا رفته است و در آنجا اقامت گزيده و كانون پژوهش هاى ايران شناختى را در اين كشور بنيان نهاده است. از او تاكنون بيش از ده كتاب (كه در سرآغاز ِ اين گزارش، بدانها اشاره رفت) نشريافته است و چندين كار ديگر را هم در زير چاپ دارد.
كتاب ِ رهيافتي به گاهان زرتشت و متن هاي نو اوستايي، ترجمه ي او، برگردان فارسى ي ِ كتاب اوستا ريدر، پژوهش ِ هانس رايشلت دانشمند آلمانى است كه براى نخستين بار در سال ۱۹۱۱ به زبان انگليسى در شهر استراسبورگ فرانسه انتشار يافت. پژوهنده در پيشگفتار خود اشاره دارد كه: «آنچه دراين كتاب درج شده بخش هايى از مجموعه برجاى مانده نامبردار به اوستا را در برمى گيرد كه براى زبان شناسان و تاريخ نگاران اهميّت بسيار دارد. متن هاى آورده شده در اين پژوهش، بر پايه درون مايه هاى آنها گروه بندى شده و در هرگروه ، متن هاى آسان تر پيشتر آمده اند.»
دوستخواه نيز در يادداشت كوتاهى كه در ابتداى كتاب به چاپ رسانده به اين موضوع اشاره دارد كه:
«كار دشوار و ناهموارگاهان پژوهى و اوستا شناسى دانشگاهى از سده شانزدهم ميلادى با رويكرد پاره اى پژوهشگران اروپايى به فرهنگ باستانى و كيش كهن ايرانيان آغاز شد و به ويژه از سده هجدهم بدين سو گسترش و ژرفاى بيشترى يافت.»
دوستخواه مى گويد: «گاهان پژوهى و اوستاشناسى از سده هفدهم ميلادى در دانشگاهها و پژوهشگاههاى كشورهاى باخترى شناخته شد و از آن زمان، شمار روزافزونى از دانشوران غربى به پژوهش در اين رشته پرداختند و كارهاى ارزشمندى منتشر كردند و كتاب كنونى يكى از همين پژوهش هاست كه دانشمند آلمانى هانس رايشلت آن را به درخواست انجمن پارسيان هندوستان نوشت و در سال ۱۹۱۱ ميلادى( نزديك به يك سده پيش از اين ) در استراسبورگ منتشر كرد و سپس در سال ۱۹۶۸در برلين باز چاپ شد. گفتنى است كه ساليان درازى پيش از اين يك چاپ عكسى با شمارگان ۷۰۰ نسخه نيز از روى متن اصلى كتاب از سوى كتابخانه طهورى منتشر گرديد كه با پذيره دوستداران فرهنگ باستانى ايران رو به رو و به زودي ناياب شد. رايشلت دراين كتاب - كه متنى دانشگاهى و درسى براى گاهان پژوهى و اوستاشناسى به شمار مى آيد - همه دستاوردهاى دانشمندان نامدار سه سده پيش از خود را پشتوانه كار قرار داده و كارهاى ارزنده بزرگانى چون بارتولمه ، گيگر ، گلدنر، هوبشمان، جكسن، يوستى و ديگران را رهنمون پژوهش و روشنگرى خودشناخته و اثر خويش را ميانجى و پل پيوند خواننده با كارهاى بزرگ و بنيادين آن كوشندگان كرده است. از اين رو مى توان اين پژوهش را پايه و كليدى براى هر خواننده جويا در اين رشته به شمار آورد.»
از نگرانى ها و دغدغه هاى اصلى ِ جليل دوستخواه مى توان به ناشناخته ماندن و فراگير نشدن نام و ياد فردوسى در ميان ايرانيان امروز اشاره كرد. او مى گويد: «جاى بسى دريغ است كه از زندگى شخصى حكيم ابوالقاسم فردوسى سراينده شاهنامه و آفريدگار ساختار كنونى حماسه ملّى ِ ايران -- كه اكنون افزون بر يك هزاره از روزگار او مى گذرد -- آگاهى هاى فراگير و روشنگر و رهنمونى نداريم. تنها از راه باريك بينى در پاره اى از رويكردها و اشاره هاى برخى از هم روزگارانش و يا نزديكان به دوره او و نيز آنچه خود وى در پيوندگاههاى ميان داستانهاى سروده اش در بيان حال و درد دل و نمايش چگونگى گذران زندگى خويش آورده است، مى توانيم چهره اى نه چندان دقيق از وى و نمودارى نارسا از زندگينامه اش در ذهن خود بازسازيم. بيشتر آنچه تاريخ نگاران و تذكره نويسان سده هاى پس از فردوسى درباره زندگى او و پيوندهاى وى با هم روزگارانش نوشته اند، پايه و بنياد پژوهشى درست و استوارى ندارد و از گونه افسانه پردازى هايى است كه نمونه هاى فراوان آنها را در سرتاسر تاريخ فرهنگ و ادب ما درباره بزرگان و نام آوران مى توان يافت. انبوه اين افسانه ها با شرح حال راستين و پذيرفتنى شاعر، ديگرگونگى و فاصله بسيار دارد. امروزه نيز با همه كوشش هاى فردوسى شناسان و شاهنامه پژوهان و روشمندى نسبى جستارها و بررسى هاي شاهنامه شناختي، به سبب در دست نبودن خاستگاه ها و پشتوانه هاى بسنده، رسيدن به برآيندى سزاوار در اين راستا كارى است بس دشوار. هم از اين روست كه بيشتر پژوهندگان، به حق بر اين باورند كه در اين زمينه بايد سخت با پروا و احتياط سخن گفت و از هرگونه خيال پردازى پرهيز كرد. آنچه امروز مى دانيم و -- كم و بيش -- بر رسيده و پژوهيده و پذيرفتنى است، اين است كه فردوسى در يكى از سالهاى دهه دوم سده چهارم هجرى خورشيدى در خانواده اى «دهقان» در روستاي باز (/ پاز/پاژ/ فاز) از بخش ِ«تابران» (/ طبران) شهر «توس» (طوس) زاده شد. از اشاره هاى خود شاعر و نوشته هاى كسانى چون «نظامى عروضى» برمى آيد كه خانواده فردوسى، همچون ديگر خاندان هاى دهقان در آن زمان، داراى ثروت و مكنت و آب و زمين كشاورزى بوده و مى توانسته اند از راه درآمد زمين هاى خود، در آسودگى و كامروايى نسبى به سر برند.«
او ادامه مى دهد: «از چگونگى آموزش و پرورش و بالندگى انديشگى و فرهنگى فردوسى در روزگار كودكى و جوانى، هيچ گونه آگاهى به ما نرسيده است. اما با رويكرد به بازتاب انديشه، خردورزى، هنر، فرهنگ و زبان آورى والاى شاعر در آفرينش اثر والا و شگرفى همچون شاهنامه و با به ديده گرفتن اين آگاهى كه در آن روزگار، كار آموزش و پرورش، بيشتر در خانواده هاى توانگر و در آن ميان دهقانان -- كه پاسداران نهادهاى فرهنگى ايران بودند -- رواج داشت، مى توانيم بدين برآيند منطقى و باور كردنى برسيم كه دوران كودكى و جوانى چنين بزرگمردى در چنان خانواده گشاده دست و بهروز و فضاى فرهنگ پرورى، به بيهودگى نگذشته و او با رهنمونى استادان و پرورشگرانى فرهيخته و دلسوز به كار آموزش و پرورش فرهنگى و ادبى و هنرى سرگرم بوده است. هنگامى كه در سال ۳۵۹ ه.خ. دقيقى سراينده هزار بيت گشتاسب نامه، در رويدادى كشته شد، فردوسى سى و نه يا چهل سال داشت و بى گمان تا آن زمان آزمون هايى را در كار حماسه سرايى و ساختار هنرى بخشيدن به روايت هاى پهلوانى ديرينه از سر گذرانده و به احتمال زياد، نخستين نگارش برخى از داستان ها را به پايان رسانده بود. او با دريافت ويژگى ها و تنش هاى زمانه، ضرورت تدوين بى درنگِ حماسه ي ملّى و احراز هويّت قومى و فرهنگى و زبانى ايرانيان را به خوبى احساس مى كرد و تشخيص مى داد و شايستگى و توانايى لازم براى بر دوش گرفتن بار امانتى چنين بزرگ و سنگين را در خود مى ديد. از اين رو كار ناتمام مانده ي شاعر پيشگام خود را بر دست گرفت و اين راه دشوار و سنگلاخ را تا پايان پيمود و بار را به شايستگى به منزل رساند.»
دوستخواه همواره دل نگران مرگ اساطيرِ ايرانى و ايران باستان در ذهن ايرانيان امروز است و با اين همه اميدوارى اش به گسترش و افزايش پژوهش هاى ايران شناختى موجب مى شود كه در جايى بنويسد:
«در روزگار ما كه پژوهش هاى ايران شناختى در ايران و جهان از ژرفا و گستردگى بى سابقه و چشمگيرى برخوردار شده است، مى توان با كليدهاى گشاينده ترى به سراغ گنج شايگان باستانى رفت و به درستى به سرچشمه ها راه يافت و سيراب شد. يكى از رهنمون ترين كليدها در اين جستار و رازگشايى، تركيبْ واژه ي پهلوى ي ِ فِرَشكرد است كه اصل اوستايى آن فِرَشُ كَرِتَي است. اين همكَرد از «فِرَش» (همريشه با "فِرِش در انگليسي) به معنى ي «نو/ تازه» و "كرد" به معني ي «كردن / گردانيدن» ساخته شده و بر روي هم معني نوكردن گيتي و زندگي مي دهد. بر پايه ي "مكاشفه" در يزدان شناخت ِ زرتشتي ( يا به تعبير ِ غربي ي آن اپوكاليپس" ) در واپسين هزاره هاى دوازده گانه از «زمانِ ِ كرانْمَند» ِ گيتى (زمان محدود، زمانى كه روزگارى به پايان خواهد رسيد) و در پى فرجامين تازش اهريمن و كارگزارانش به جهان نيكى و راستى و پاكى، در نبردى به سردارى سوشيانت (سوشيانس) -- رهاننده اى كه نويد داده شده است، روزى پديدار خواهد شد و جهان را به نيكى بازخواهد گردانيد -- فرشكرد ِ بزرگ، با پيكار و دليرمردى ِ پهلوانان و شهرياران جاودانه، به انجام خواهد رسيد و جهان و مردمان از همه آشوب ها و گزندها و تباهكارى هاى اهريمنى خواهند آسود و «روز و روزگار بهى» -- كه هزاره ها «گم گشته در سرشت شبى سرد» بود -- پديدار خواهد شد.
اما نياكان ما در گذرگاه زمان و در فرايند ساختاريابى زندگى اجتماعى و فرهنگى شان، تنها چشم به راه آينده و برآورده شدن آرزوى سوزان ِ فرارسيدن ِ پايان هزاره ها و زمان كرانْمَند و پديدارى و خيزش ِ رهايى بخش ِ سوشيانت و جاودانگان همگام و ياورش نماندند و بُن مايه ي اسطوره و گوهر آرمان خواهى رستاخيزجويانه را از آرمانشهر دور و دست نيافتنى به گستره ي ِ زندگى گيتيانه و اكنونى خويش آوردند و شكوه اسطوره و آرمان نوجويى و نوسازى را گام به گام بازجستند و در فرآيند ِ سامان بخشى به آيين هاى نوروزى بازساختند.»

جليل دوستخواه -- چنان كه در آغاز آمد -- نيازى به معرّفى ندارد. دلسوزى و اشتياق او كه حالا در آستانه ي هفتاد و دو سالگى، همچنان شور و شوق ايران شناسي و ايران پژوهى دارد و نگران ِ شناخت ِ هرچه گسترده تر و ژرف تر و فرهيخته تر ِ تاريخ و فرهنگ ِ ايران باستان و شناساندن ِ بهتر ِ آن به ايرانيان و جهانيان ِ امروز است، بر كسي پوشيده نيست و اين، يعنى بازشناسى و يادآورى ريشه هاى هويتّى كه تمام ما ايرانيان به آن افتخار مى كنيم.
---------------------------------------------
* در پيوند با گزارش و برداشت ِ آقاي احمد جلالي فراهاني در روزنامه ي ايران، آقاي دكتر تورج پارسي نيز با مهر فراوان از كوشش اين نگارنده يادكرده و او را به پي گيري ي پژوهشهاي ايران شناختي اش دلگرمي بخشيده اند كه متن ِ گفتار ِ ايشان را با سپاس از لطفشان، در پي مي آورم. گفتني است كه ايشان از چاپ سوم ِ دوره ي 2 جلدي ي اوستا يادكرده اند؛ امّا اين كتاب، امسال در تهران به چاپ نهم رسيد. ج. د.

چراغي روشن به نام دكتر جليل دوستخواه

تورج پارسي

روزنامه ي ايران چاپ تهران، در شماره ي هفدهم آبان ماه خود، گزارش كوتاهي از كارنامه ي دانشگاهي و پژوهشي استاد جليل دوستخواه منتشر كرده اند . اين قلم، از فرزانه ي صاحب قلم آقاي احمد جلالي فراهاني به پاس اين كار سپاسگزاري مي كند . جليل دوستخواه از جمله سخاوت مندان عرصه قلم هستند ، سخاوت ايشان يعني پهنه ي دانشى كه اندوخته و بذر آنرا در اين سو و آن سو پراكنده ساخته است . بارها كه با همكيشان به گپ زدن مي نشينيم اززماني بس دراز و تيره و تار كه زرتشتيان در انزواي جبرى مي زيستند و روزهاي باراني بايد در خانه بمانند تا به مسلمان نخورند كه نجسش كنند و حتا تكه ي رنگيني به رخت تيره ي خود بدوزند كه اقليت بودن را بنماياند ، اوستا شريك انزوا و دوران تحقير زرتشيان بود . زمانه چرخيد عصر قجري پايان يافت زرتشتيان نيز به تدريج از انزوا بيرون آمده چشم به روشنايى گشودند .
استاد ابراهيم پورداود در سال ۱۳۰۵ خورشيدي برابر با ميلادى ۱۹۲۷نخستين كس بود كه گات ها را به چاپ رساند و پيشگام و بنيان گذار دانش اوستا شناسي شد وپس تر همين پايه اي براي رساندن اين مشعل به دانشگاه گرديد .دراين ره فرهيختگاني همچون محمد معين ، جليل دوستخواه ، بهرام فره وشى ژاله آموزگار ، احمد تفضلي و ... راه پورداود را تداوم بخشيدند.
هيچ كس منكر كار كارستان و دليرانه ي پورداود نيست؛ امّا همانطور كه در زمانه اي اوستا فقط و فقط نزد زرتشتيان بود ، در زمانه ي ديگر كه زمينه ي شناخت حاصل آمد باز نزد گروه محدود دانشگاهي ماند ، باز شعاع و گستره كار دلخواه نيامد چنانچه دوستخواه شاگرد بلافصل او گوشزد مي كند "پورداود خود اين كمبود را دريافته بود " (۱) به همين دليل آشكار ، كار ويرايش اوستا " ميراث مشترك فرهنگي جهان " (۲)به وي سپرده مي شود تا با زبان ساده و روان و پويا نوشته شود ، اين سنجيده ترين گزينش ، برآيندي نيكو داشت ،چنانچه پورداود تاكيد مي كند كه " انتظار چند سال پيش من از ايشان بي جا نبود و بيهوده اميدوار نبودم " (۳) و در پايان "رستگاري دوست جوان و پاك سرشت خود جليل دوستخواه را از خدا خواستار مي شود " (۴)
در سال ۱۳۴۳دوستخواه اوستا نامه مينوي آيين زرتشت از گزارش پورداود را به چاپ مي رساند كه تا سال 1364 به چاپ ششم مى رسد .. گزارش متن كامل همه ي بخش هاي اوستا يعنى آنچه از تاراج ها باقي مانده همراه با پژوهش در جنبه هاي گوناگون اوستا شناسي كه آنرا در سال ۱۳۶۴ براي گرامي داشت يك سدمين زاد روز پورداود آماده ي چاپ كرده بود در سال ۱۳۷۰ _ بيست و هفت سال پس از چاپ نخستين ِ اوستا نامه ي مينوي آيين زرتشت _ توسط انتشارات مرواريد در دسترس همگان قرار مي گيرد . زبان دوستخواه در هر دو در نهايت سادگي و رواني ، فاخرست ، دركي درست و راست از فضاي انديشه ي شاعرانه ي آن آموزگار راستين :
" آن كس كه در پرتو اشه بهترين خواست زرتشت - ساختن جهاني نو - را به راستي بر آورد ، پاداش زندگي جاودانه سزاواراوست و در اين جهان زاياى بار آور نيز هر آنچه را دلخواه اوست ، به دست خواهد آورد . اي مزدا ! اي آگاه ترين ! اين همه را تو بر من آشكار كرده اي ." يسنه هات ۴۵ كرده ۱۹
(۵) به اين شيوه ي درست اوستا به خانه هاي هم ميهنان غير زرتشتي نيز ره يافت يا بهترست كه گفته شود ، آنكه در ميهن خود غريب بود از انزواى هزار چهار و سد ساله رهايي يافت!
اين قلم تصوير پويا و گوياى دكتر جليل دوستخواه را در يكايك واژگان يسنه هات ۳۴كرده ۱۴آشكار مي بيند :
اي مزدا اهورا!
"بي گمان اين پاداش آرماني را به تن و جان كساني ارزاني مي داري كه با منش نيك كار مي كنند و در پرتو اشه آموزش خرد نيك ترا به درستي به پيش مي برند و خواست ترا بر مي آورند و براي پيشرفت جهان مي كوشند " (۶)
چند سال پيش در همين شهركه بيست و هفت سال است در آن مي زيم، بخت هم نشيني با يك هم ميهن جنوبي را پيدا كردم ، بسيارصادق و صمیمي بود؛ امّا اين شخص در عقايد سياسى سخت چپ بود ! در دانشگاه اصفهان ادبيات فارسي خوانده بود صحبت از دانشگاهيان كه شد، در يك صميمیت بي شايبه كه به دل مي نشست گفت : به خاطر درس دكتر دوستخواه دل از دانشگاه نكندم ، اگرايشان به جاي دانشگاه در دبيرستان درس مي داد به دبيرستان بر مي گشتم ! ( نقل به معنا )
اين داوري يك دانشجوي سابق كه مصاحبتش براي اين قلم فراموش نشدني است، اين هم داوري اين كوچك به نام يك دانشگاهي و زرتشتي و اين هم داوري و بررسي جامع اقاي احمد جلالي فراهانى اينها همه،نشانگر يك كارنامه ي درخشان است . دير زيوي و سرفراز زيوي استاد را آرزومندست .
----------------------------
سرچشمه ها:


۱ _ اوستا كهن ترين سرودها و متن هاي ايراني ، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه، جلد ۱، سرآغاز، رويه ۴، چاپ اول - ۱۳۷۰انتشارات مرواريد
۲_ همان رويه ۳
۳_ اوستا، نامهء مينوي آيين زرتشت، نگارش جليل دوستخواه از گزارش استاد پورداود. چاپ ششم، ۱۳۶4- انتشارات مرواريد ، سرآغاز رويه يك
۴_ همان ،سرآغاز / دوازده
۵ _ اوستا كهن ترين ...رويه ۱۹
۶ _ همان رويه ۳۵



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?